| کد مطلب: ۲۱۴

اتهام به‌جای احیای برجام

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

ایران و آمریکا به مقصریابی و سرزنش‌کردن متقابل روی آورده‌اند

دنیای وارونه‌‌‌‌‌‌ای است. الفاظ و مفاهیم به‌سادگی وارونه می‌‌‌شوند و ناراست، جای راست بر همه غالب می‌‌‌شود و آن‌‌‌که می‌‌‌خواهد وضعیت را عوض کند، از ابتدا بازی را باخته است. برجام یا همان برنامه جامع اقدام مشترک از روز اول دچار این وارونگی معنا شد. حتی قبل‌‌‌تر و از ابتدای مذاکرات، تلاش برای ماهی‌گیری سیاسی از تخریب تک‌تک رفتار مذاکره‌کنندگان آغاز شد؛ تا وقتی‌‌‌که تندروی خارجی، همان اقدامی را صورت داد که تندروی داخلی آرزویش را داشت؛ خروج آمریکا از برجام. هفته گذشته جو بایدن، رئیس‌‌‌جمهور آمریکا به میزبانی تل‌‌‌آویو و جده، میهمان منطقه خاورمیانه شد. بایدن قبل از سفر گفته که «منتظر بازگشت ایران به برجام هستیم.» او حتی از انجام نشدن تعهدات ایران در قالب برجام، گلایه کرده و مسیر را برای فشار بیشتر بر ایران باز کرده است. می‌‌‌بینید که به‌سادگی از اردیبهشت‌97 تا تیر 1401، تاریخ وارونه شده و اکنون آمریکا مدعی بازگشت ایران به برجام است. اما این وارونگی چگونه رخ داده است؟ علاوه بر آنچه روی زمین و در دنیای دیپلماسی می‌‌‌گذرد، رسانه‌‌‌ها نیز نقش و عنصری مهم در شکل‌دهی به افکار عمومی دارند. با اندک ابراز تمایل دولت جو بایدن برای بازگشت به برجام و آمدنش پای میز مذاکره، رسانه‌‌‌ها به سادگی انگشت اتهام را از روی آمریکا برداشتند و ایران را متهم اجرایی نشدن برجام نشان دادند. ابزار زمینی ماجرا چه بود؟ کاهش تعهدات هسته‌‌‌ای توسط ایران،‌‌‌ ازسرگیری غنی‌سازی اورانیوم بیش از میزان مجاز برجام و.... نهایتا رودرروی آمریکا ننشستن پشت میز مذاکره. چرخاندن نوک پیکان به‌سمت کشوری که بیش از چهار دهه در سیبل رسانه‌‌‌های خارجی است، کار ساده‌‌‌ای است. کشوری که دست‌کم در دو دهه اخیر، عامل بسیاری از حوادث خراب‌کارانه در اروپا و نقاط دیگر قلمداد شده و از آن جدیدتر، متهم به تلاش برای ساخت بمب اتم است. در مقصرسازی جدید، به‌سادگی ایران نقش متهم یافته است و اگر برجام از دست برود و امیدها برای احیای آن کلا فروکش کند، این بازی پیچیده‌‌‌تر خواهد شد. مقصر از‌دست‌رفتن برجام واقعا کیست؟ ایران یا آمریکا؟ آمریکا که خارج شده و تلاش جدی برای احیای آن نمی‌‌‌کند؟ یا ایرانی که تنها به اسم در برجام حضور دارد و در عمل اقدامات پیش‌رونده زیادی در حوزه هسته‌‌‌ای صورت داده ‌‌‌است؟ شاید روی زمین و در واقعیت، آمریکا عامل اصلی از دست رفتن برجام باشد، اما در افکار عمومی واقعیت به شکل دیگری رخ خواهد نمود. این همان دعوای بزرگی است که تاکنون ایران برنده‌اش نبوده است.

برجام و رفتارهای ایران

برای اینکه به ساده‌‌‌سازی متهم نشویم، ناگفته نگذاریم که یک سال بعد از خروج آمریکا از برجام، ایران تصمیم به کاهش تعهدات هسته‌‌‌ای خود در قالب برجام گرفت. پنجمین و آخرین اقدام، چند روز بعد از ترور سردار سلیمانی انجام گرفت. تا به این‌جای کار، ایران از برجام خارج نشده و تنها در قبال خروج آمریکا از برجام و بی‌‌‌عملی اروپا نسبت به انجام تعهداتش طبق برجام، واکنش نشان داد و دست به کاهش تعهدات زد. با روی کار‌‌‌آمدن بایدن اما مشخص بود که که اروپایی‌‌‌ها به‌‌‌سمت آمریکا متمایل می‌‌‌شوند و تعهداتی که وعده‌‌‌ کرده‌‌‌ بودند بعد از خروج آمریکا، انجام می‌دهند را از یاد می‌‌‌برند. البته اقدامات ایران بعد از مصوبه مجلس که با اعتراض دولت حسن روحانی نیز مواجه شد، نشان می‌‌‌داد دولت و مجلس سر موضوعی که شرکای بین‌‌‌المللی دارد، اختلاف دارند. این یکی از مهم‌‌‌ترین پاشنه آشیل‌‌‌ها سر مساله‌‌‌ای است که با منافع ملی کشور گره خورده است. خاموش کردن دوربین‌‌‌های آژانس در اواسط خرداد، از آخرین و مهم‌‌‌ترین گام‌‌‌های ایران بود که بازی را به‌نفع طرف مقابل رقم زد.

چگونه متهم، مدعی شد؟

این سوال قابل طرح است که چه مسیری طی شد که سه کشور اروپایی و آمریکا، مدعی این شده‌‌‌اند که ایران باید به برجام بازگردد؟ این همان نقطه‌‌‌ای است که دیپلماسی رسانه‌‌‌ای و موضوع مهمی با عنوان «مقصر‌‌‌انگاری» یا «بازی سرزنش» (blame game‌) رخ می‌‌‌نماید. در عصر اطلاعات و ارتباطات، هم‌‌‌پای دیپلماسی و مذاکره، توافق یا عدم توافق، رسانه‌‌‌ها نیز نقش چشمگیری ایفا می‌‌‌کنند؛ نقشی که گاهی مکمل مذاکرات است و گاه تقویت‌‌‌کننده و البته برخی مواقع هم تضعیف‌‌‌کننده. مذاکره‌‌‌کنندگان هم، باید هم‌‌‌تراز آگاهی از رموز مذاکره به فنون استفاده از رسانه‌‌‌ها هم واقف باشند. امری که البته ما در کشور خود کمتر به آن می‌‌‌پردازیم. با بازی سرزنش است که مذاکرات بدون توافق یا آتش‌‌‌بس، شکل دیگری در افکار عمومی پیدا می‌‌‌کند و به یک‌‌‌باره آنکه مقصر دست نیافتن به توافق است، خود را در جایگاه طلبکار جا می‌‌‌زند. این کار ساده انجام می‌‌‌شود؛ مالکیت و راهبری رسانه‌‌‌ها عمدتاً دست قدرت‌‌‌هایی است که چراغ رابطه ما با آنها عمدتا خاموش است.

قدرت رسانه‌‌‌ای و مقصر‌‌‌سازی

دکتر کاظم معتمدنژاد که ما او را «پدر علم ارتباطات ایران» می‌‌‌شناسیم، در کتاب «ارتباطات بین‌‌‌المللی» مقاله‌‌‌ای را به «سلطه‌‌‌ی ارتباطی، سیاست‌‌‌های جهانی و روابط بین‌‌‌المللی؛‌‌‌ از گزارشگری خبری تا دیپلماسی رسانه‌‌‌ای» اختصاص داده است. او به‌خوبی توضیح می‌‌‌دهد که چگونه یک کشور می‌‌‌تواند در دیپلماسی رسانه‌‌‌ای موفق باشد و جایگاه هویت ملی در این مبحث کجاست. معتمدنژاد در این مقاله نوشته: «...در اوضاع و احوال جهان کنونی، با گسترش و پیشرفت ارتباطات و اطلاعات، قدرت هر کشور به چگونگی توانایی آن در کاربرد دیپلماسی رسانه‌‌‌ای و ایجاد هم‌بستگی بین تصویر بین‌‌‌المللی و هویت ملی این کشور وابسته است. به بیان روشن‌‌‌تر، اکنون وضعیت یک کشور در جامعه بین‌‌‌المللی و جایگاه آن در سلسله مراتب سیاسی جهانی با توانمندی دیپلماسی رسانه‌‌‌ای آن پیوند یافته است... کشورهایی که دارای تکنولوژی‌‌‌های ارتباطی نیرومند هستند می‌‌‌توانند تاثیر و نفوذ بیشتری در جریان اطلاعات جهانی و ایجاد تصویر بین‌‌‌المللی مطلوب خود داشته باشند.» دکتر معتمدنژاد در ادامه تصریح کرده که: «تنها کشورهای برخوردار از برتری رسانه‌‌‌ای جهانی بهترین موقعیت و فرصت را برای شکل‌دهی تصویر بین‌‌‌المللی مطلوب خویش در اختیار دارند... کشو‌‌‌رهایی که از لحاظ اثرگذاری و نفوذ بر رسانه‌‌‌های بین‌‌‌المللی ناتوانند یا برای تامین منابع اطلاعات مورد‌‌‌نیاز خود، بیش از هر چیز به منابع رسانه‌‌‌ای خارجی وابسته می‌‌‌شوند، در سیاست خارجی چنان عملکردی دارند که توانایی پیشبرد هویت ملی یا تصویر بین‌‌‌المللی آن ‌‌‌را ندارند.» واضح است که با این توصیف، آنچه در فضای رسانه‌‌‌ای کشور می‌‌‌گذرد، یارای هم‌‌‌ترازی با خبرگزاری‌‌‌ها و رسانه‌‌‌های بزرگ جهانی را ندارد. رسانه‌‌‌های داخلی، از خبرگزاری‌ها تا سایت‌ها و رسانه‌های مکتوب با کمترین سرمایه، با نیروی انسانی غیرکارآمد و ممیزی‌‌‌های سخت‌گیرانه در حال کار هستند. مهم‌‌‌تر آن‌‌‌که به‌نظر می‌‌‌رسد تعریف و جایگاه درستی از منافع ملی در رسانه‌‌‌ها وجود ندارد. مثال صادقش، این است که هنوز توافق یا عدم توافق، ماندن در ان‌.پی.تی یا خارج شدن از آن، ماندن در تحریم یا لغو آن و مسائلی از این دست، موضوع مناقشه جریان‌‌‌های سیاسی داخلی و رسانه‌‌‌هاست. بی‌راه نیست که بگوییم ما هنوز سر منافع ملی با هم می‌‌‌جنگیم و برنده این جنگ داخلی، طرفین خارجی هستند که هر کدام، به نوعی توان دیپلماسی کشور را درگیر می‌‌‌کنند. اما حتی اگر صاحب رسانه‌‌‌هایی قوی هم باشیم، در فضای رسمی کشور، برای اهالی رسانه‌‌‌ چنان جایگاهی قائل نیستند که با دادن اطلاعات مهم، آن‌‌‌ها را جریان‌ساز فضای دیپلماتیک کشور کنند. تجربه کوتاه رسانه‌‌‌ای در همراهی با تیم پیشین مذاکره‌‌‌کننده در محل مذاکرات نشان داد که می‌‌‌توان برای بازی‌‌‌های پیچیده رسانه‌‌‌ای روی خودی‌‌‌ها حساب کرد. در آن دوره عملا خبرنگاران رسانه‌‌‌های داخلی، محل ارجاع خبرها بودند؛ اگرچه حتی در آن دوره هم فضای اطلاع‌رسانی بسته بود. اما در شرایط فعلی، با دولتی که با کمترین میزان مشارکت روی کار آمده و با تیم مذاکره‌کننده‌‌‌ای که خیلی نتوانسته برای خود مقبولیت ایجاد کند، بعید است افکار عمومی را به راحتی بپذیرد که طرف مقابل مقصر شکست این بازی بوده است.

تیم جدید چه می‌‌‌کند؟

یک سال از گرفتن سکان مذاکرات به‌دست دیپلمات‌‌‌های هم‌سو با منتقدان داخلی برجام می‌‌‌گذرد. منتقد پیشین برجام، مامور احیای آن شده و این مصداق جدی «نقض غرض هنوز نتوانسته کاری از پیش ببرد» است. وقتی در دولت سابق، مخالفان داخلی برای تخریب تیم مذاکره‌‌‌کننده همه‌‌‌ همت خود را به‌‌‌کار بسته بودند، امید می‌‌‌رفت که دست‌‌‌کم با روی کار‌‌‌ آمدن دولت هم‌‌‌سو‌‌‌، بالاخره قفل برجام باز شود و برای باز‌‌‌شدن گره تحریم از دست‌و‌پای اقتصاد کشور حداقل توافقی صورت بگیرد. اما نگاهی به رسانه‌‌‌های همان طیف نشان می‌‌‌دهد هنوز هم صدای آنها بلند است و منتقدند. از روزنامه کیهان با سکان‌‌‌داری جناب شریعتمداری گرفته تا تسنیم که در طیف هواداران دولت تعریف می‌‌‌شود. یکی از نقاط عطف اختلاف‌‌‌نظر هواداران دولت سر برجام، در بحبوحه مذاکره در قطر بود. حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان در مقاله‌‌‌ای بعد از نشست قطر در روز ۸تیر نوشته که: «آمریکا هرگز درپی لغو کامل تحریم‌‌‌ها نیست و ازسوی‌دیگر، به‌وضوح دریافته است که این‌‌‌بار‌‌‌، برخلاف مذاکرات منجر به برجام با حریفی رو‌‌‌به‌‌‌روست که اهل تبادل امتیازهای نقد با وعده‌‌‌های نسیه نخواهد بود. اکنون سوال این است که با توجه به دو نکته یادشده، از پیشنهاد مذاکرات قطر چه هدفی را دنبال می‌‌‌کند؟ نزدیک‌ترین گمانه به‌واقعیت آن است که آمریکا به نفس مذاکره نیاز دارد و نه نتیجه‌‌‌ای که پس از رایزنی و توافق طرفین به‌دست خواهد آمد! آمریکا و متحدان اروپایی آن، به ادامه «‌‌‌مذاکرات بی‌‌‌نتیجه‌‌‌»! برای درگیر ‌‌‌کردن کشورمان با پیامدهای خسارت‌‌‌بار آن نظیر شرطی‌‌‌کردن قیمت ارز و طلا‌‌‌!، آشفتگی قیمت‌‌‌ها و ده‌‌‌ها نابسامانی دیگرِ ناشی از این فرازونشیب‌‌‌ها در اقتصاد کشورمان نیاز دارند!‌‌‌... و بالاخره باید گفت؛ آمریکای قطر همان آمریکای وین است!» جناب شریعتمداری به‌‌‌عنوان اصلی‌‌‌ترین مخالف مذاکرات دوره ظریف و برجام، اکنون جمع‌‌‌بندی می‌‌‌کند که آمریکا دنبال لغو کامل تحریم‌‌‌ها نیست و تنها دنبال مذاکرات بی‌‌‌نتیجه است. چنین جمع‌‌‌بندی‌‌‌ای ما را با این سوال مواجه می‌‌‌کند که اگر سکان مذاکره در دست محمدجواد ظریف نیز بود، ‌‌‌او اکنون مشکلی با ادامه‌‌‌یافتن این روند نداشت؟ وقتی خودشان به‌صراحت می‌‌‌گویند که طرف مقابل فقط با مذاکره به‌‌‌دنبال درگیر‌‌‌ کردن کشور با مسائلی نظیر شرطی‌‌‌کردن ارز است، پس چرا چنین مذاکره‌‌‌ای ادامه می‌‌‌یابد؟ چطور کیهانی که هم‌‌‌فکر جدی دولت سیزدهم است، یک نوبت تیتر نمی‌‌‌زند که این مذاکرات بی‌‌‌حاصل را رها کنید. وقتی همه موضع‌‌‌گیری‌‌‌های این رسانه کارکرد داخلی دارد و آتش‌‌‌بیار دعوای معرکه سیاست داخلی است، می‌‌‌توان منتظر قهرمان‌‌‌شدن در کارزار مقصر‌‌‌سازی ایران در عرصه جهانی شد؟ وقتی جریان اصلی افکار را رسانه‌‌‌های قدرتمند جهانی می‌‌‌سازند، باید کلاه خود را قاضی کنیم که آیا با یادداشت‌‌‌ها و ستون‌‌‌های ویژه‌‌‌ای که شریعتمداری تیتر می‌‌‌کند، می‌‌‌شود به نبرد رسانه‌‌‌ای با واشنگتن رفت یا تحلیل‌‌‌های صداوسیما و تسنیم... جانب‌داری‌‌‌های ایسنا و فارس از مذاکره‌‌‌کنندگان کجای معادله را شکل می‌‌‌دهند؟ اندکی واقع‌بینی نشان می‌‌‌دهد که ما بیش از هر فعل و برنامه‌ریزی جدی‌‌‌ای، نشسته و نظاره‌گر هستیم و تنها به تکرار مواضع سخنگویی یا چند توییت از سوی مقامات رسمی کشور بسنده می‌‌‌کنیم. آيا این برای مبارزه سخت مقصرسازی، کافی است؟ به‌نظر نمی‌‌‌رسد. ناگفته نماند که علاوه بر توان بسیار پایین رسانه‌‌‌ای ما، عدم اجماع سر منافع ملی نیز موجب شده عملا در دعوای رسانه‌‌‌ای فعلی برای ایران، بازی ازقبل‌باخته باشد.

توییت‌بازها دنبال چه هستند؟

به این وضعیت رسانه‌‌‌های رسمی، بلبشوی شدیدی را که در فضای مجازی سر برجام هست هم بیفزایید. بخش عمده‌‌‌ای از توییت‌بازها هم تنها منتظر توافقی برای رفع تحریم هستند؛ چه آنکه سپاه در لیست تحریم‌‌‌ها بماند چه نماند. بی‌توجه به اینکه اساسا در تحریم ماندن سپاه یعنی برجامی که هنوز مورد نقض است و عملا توافق به‌دست‌آمده نیز منجر به انتفاع اقتصادی ایران نمی‌‌‌شود، چون بخش زیادی از اقتصاد و پروژه‌‌‌های عمرانی توسط نهادهای مرتبط با سپاه پاسداران در حال اجرا است. اما وقتی مردم در ساده‌ترین نیازهای زندگی خود درگیر تحریمی هستند که نمی‌‌‌دانند چرا باید تحملش کنند، وقتی شعارهای جدی ایدئولوژیک نظام سیاسی برای‌شان قابل تبیین نیست و پرداخت هزینه‌‌‌اش از سفره و عمر خود را نمی‌‌‌پذیرند، پیداست که تنها دنبال مفری هستند برای زندگی، نه مبارزه سیاسی. چه‌آنکه هشتاد میلیون ایرانی، مردم هستند، نه مبارزان سیاسی. یکی از اصلی‌‌‌ترین مصادیق مورد مناقشه در فضای مجازی، به ویژه توییتر، نتیجه شش دور مذاکره‌‌‌ای است که در ماه‌‌‌های آخر دولت حسن روحانی، توسط عباس عراقچی انجام شد. هنوز فضای رسانه‌‌‌ای نمی‌‌‌داند در ماه‌‌‌های باقی‌مانده دولت روحانی و شش دور مذاکراتی که عباس عراقچی مدیریت کرد، چه توافقی به‌دست آمده بود؟ حسن روحانی گفت به توافق نزدیک شده‌‌‌اند اما مذاکرات از اردیبهشت‌1400 تا روی کار آمدن دولت جدید متوقف شد. از مهرماه و در دولت رئیسی، مذاکرات با ریاست علی باقری‌کنی، آغاز شد. 10 ‌ماه گذشته و نتیجه‌‌‌ای حاصل نشده است. افکارعمومی با این پرسش مواجه است که اگر در نقطه اردیبهشت‌1400 به توافق نزدیک بودیم، پس چرا بعد از 10 ماه، هیچ توافقی حاصل نشده است؟ اما تیم جدید مذاکره‌‌‌کننده تنها این موضع را تکرار می‌‌‌کند که در دوره قبل، توافقی صورت نگرفته بود. پس حسن روحانی، رئیس‌‌‌جمهور وقت چرا گفته بود توافق نزدیک است؟ چرا اخیرا می‌‌‌گوید که اگر مصوبه مجلس نبود، اسفند توافق می‌‌‌کردیم؟ مسئول فعلی تیم مذاکره‌کننده، حالا صحبت کردن از آنچه تیم عراقچی به آن دست یافته بود را بازی جناحی می‌‌‌پندارد. همان‌‌‌طور که در فرآیند مذاکره و ملاقات و سفر کاری نیز مصاحبه و خبررسانی را نمی‌‌‌پسندد. در این بین افکار عمومی در سرگردانی و بی‌خبری، تنها با التهاب بازار ارز و سکه دست‌و‌پنجه نرم می‌‌‌کند. در ماه‌‌‌های گذشته دیده‌‌‌ایم که رسانه‌‌‌ها در جهت‌دهی فضای داخلی هم با مشکل جدی مواجهند و البته با این همه بی‌‌‌خبری از آن‌‌‌چه در میز مذاکره می‌‌‌گذرد، چندان انتظار مبارزه‌‌‌ در وسعت بین‌‌‌المللی را هم نمی‌‌‌توان داشت.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی