| کد مطلب: ۷۸۴

آخرین فرصت آمریکا و ایران

آخرین فرصت آمریکا و ایران

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

اگر این‌بار توافق شکست بخورد، برجام را باید نابودشده دانست

با ادامه جنگ در اوکراین، دیپلماسی در وین، در آستانه اوج قرار گرفته است. برخلاف احتمالاتی که پیشتر مطرح بود، مذاکره‌کنندگان آماده هستند تا توافق هسته‌ای را احیا کنند. به گفته مقاماتی که با پیش‌نویس این توافق‌نامه آشنا هستند، ایران یک‌بار دیگر ذخایر اورانیوم غنی‌شده فراتر از 300 کیلوگرم خود را واگذار می‌کند. همچنین تمام غنی‌سازی‌های بالای 67/3 درصد را متوقف کرده و هزاران سانتریفیوژ پیشرفته را از دور خارج می‌کند. ایران همچنین راهی برای دستیابی به سلاح هسته‌ای مبتنی بر پلوتونیوم نخواهد داشت. نکته مهم‌تر این است که برنامه هسته‌ای ایران، بار دیگر به‌طور کامل در معرض بازرسی‌های سرزده آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قرار می‌گیرد. اگر این توافق به طور رسمی تصویب شود، یک پیشرفت مهم برای امنیت ملی و ثبات ایالات متحده در خاورمیانه خواهد بود. ایالات متحده اکنون می‌تواند به‌جای مبارزه با نزدیک شدن ایران به بمب، مشتاقانه منتظر باشد تا برنامه هسته‌ای ایران حداقل برای دو سال آینده محدود شود. خروج دونالد ترامپ از توافق اولیه سال 2015، موجب شد که ایران به توسعه سریع برنامه هسته‌ای خود بازگشته و بیش از هر زمان دیگری از مواد لازم برای ساخت سلاح هسته‌ای برخوردار شود. این تحول به وضوح نشان می‌دهد که وضعیت ایالات متحده با توافق بهتر خواهد شد تا بدون آن. اما همانطور که در حال حاضر می‌بینیم، تکرار جدید برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در بهترین حالت متزلزل خواهد بود.

منتقدان ادعا می‌کنند که قرارداد جدید به جای اینکه طولانی‌تر و قوی‌تر باشد،کوتاه‌تر و ضعیف‌تر است. برخی از این استدلال‌ها جای توجه دارند. در توافق جدید مدت زمان گریز هسته‌ای ایران به جای 12 ماه اولیه، 6 تا 9 ماه خواهد بود. با این حال، از منظر عدم اشاعه، حتی 6 ماه نیز نسبت به زمان گریز هسته‌ای کنونی تهران که تقریباً چند روز است، بسیار بهتر است. نکته دیگر این است که برجام اولیه، شامل محدودیت‌هایی تا 20 سال بر برنامه هسته‌ای ایران بود. توافق احیاشده ممکن است تنها تا زمانی که یک دموکرات در کاخ سفید حضور داشته باشد، ادامه یابد، زیرا رهبران اصلی حزب جمهوری‌خواه قبلاً به طور علنی متعهد شده‌اند که اگر یک جمهوری‌خواه در انتخابات سال 2024 به پیروزی برسد، توافق را از بین خواهد برد. با این حال، دلایل اصلی شکننده‌تر بودن برجام، مسائل داخلی نیست، بلکه مسائل خارجی است. در حال حاضر، بی‌اعتمادی عمیقی، هم در تهران و هم در دیگر پایتخت‌های جهان، در مورد توانایی واشنگتن برای حفظ توافقات بین‌المللی وجود دارد. رهبران سیاسی کنونی ایالات متحده و ایران نیز انگیزه‌های داخلی کمی برای عبور از دشمنی مشترک میان خود دارند. در نتیجه، توافق جدید ممکن است در شرایط استراتژیکی‌ حاصل شود که این شرایط به جای افزایش طول عمر برجام، موجب کوتاه شدن عمرش شود. با این حال، هر دو طرف می‌توانند برای رفع این نگرانی‌ها و دوام بیشتر توافق، گام‌هایی بردارند و اگر این کار را نکنند توافق صرفا می‌تواند پیش‌درآمدی برای یک بحران خطرناک‌تر باشد.

تمرینی که باعث کاهش اعتماد می‌شود

یکی از تفاوت‌‌های اساسی بین توافق هسته‌ای اولیه و نسخه احیاشده فعلی آن، فضای دیپلماتیکی است که این توافق در ظرف آن حاصل می‌شود. قبل از امضای برجام در سال 2015، بیش از دو سال مذاکرات مستقیم و رودررو بین ایالات متحده و ایران، مقدار کمی از اعتماد را بین دو دشمن دیرینه ایجاد کرده بود. در دوره دوم ریاست‌جمهوری باراک اوباما، جان کری، وزیر خارجه وقت آمریکا با جواد ظریف، وزیر خارجه ایران، بیش از هر وزیر خارجه دیگری مذاکره کرد. این دو پس از اولین ملاقات خود در سپتامبر 2013 شماره تلفن‌های خود را رد و بدل کردند و پس از آن مرتباً به یکدیگر پیامک ارسال ‌می‌کردند. این ارتباط حتی فراتر از مذاکرات هسته‌ای مفید بود. برای مثال، زمانی که چندین ملوان آمریکایی در ژانویه 2016 به طور تصادفی وارد آب‌های ایران شدند، ظریف و کری تنها پنج تماس تلفنی با هم برقرار کردند و کمتر از 16ساعت طول کشید تا آزادی ملوانان تضمین شود. این اتفاق اگر قبل از اجرایی شدن برجام رخ داده بود، می‌توانست به بحران مهمی تبدیل شود. از سوی دیگر، توافق هسته‌ای جدید، نه‌تنها توسط دیپلمات‌های ارشد ایالات متحده و ایران، بلکه توسط نمایندگان منتخب هر دو طرف که هنوز با یکدیگر مذاکره مستقیم نکرده‌اند، مورد مذاکره قرار گرفته است. ایران مذاکره مستقیم را رد کرده است. مذاکرات غیرمستقیم از 16 ماه گذشته، به جای آنکه اعتماد ایجاد کند، اعتماد را نیز خدشه‌دار کرده است. عدم تطابق انتظارات طرفین، دلیل اصلی این بی‌اعتمادی است. اگرچه ایران در تلافی خیانت ترامپ به توافق، بخش‌هایی از برنامه هسته‌ای خود را گسترش داد، اما هرگز از توافق خارج نشد؛ به این امید که پس از خروج ترامپ از کاخ سفید، ایالات متحده به توافق بازگردد. قمار تهران مبتنی بر خیالات نبود. بایدن به عنوان نامزد ریاست‌جمهوری، خروج ترامپ از توافق را «یک فاجعه خودساخته» خواند. او با تعهد به بازگشت سریع و بدون قید و شرط به توافق، با همه نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری 2020 به جز یکی، هم‌نظر بود. پیوستن مجدد به این قرارداد حتی در پلتفرم سیاسی حزب دموکرات در سال 2020 نوشته شد. اما زمانی که بایدن به قدرت رسید، در این خصوص کُند عمل کرد. او به جای صدور فرمان اجرایی برای بازگشت به توافق در روز اول ریاست‌‌جمهوری - همانطور که در خصوص توافق آب‌وهوایی پاریس و تعامل ایالات متحده با سازمان بهداشت جهانی انجام داد - تصمیم گرفت تحریم‌های ترامپ علیه ایران را حفظ کند. سپس، بایدن ماه‌های ارزشمندی را صرف مشاوره با اسرائیل، امارات‌متحده‌عربی و عربستان سعودی کرد که همه از مخالفان سرسخت توافق هستند. در آوریل 2021، سرلشکر تل کالمان، رئیس امور ایران در ارتش اسرائیل، از دولت بایدن به دلیل «پایبندی به وعده‌هایش به اسرائیل» تمجید کرد. او به سندیکای خبر یهود گفت « بایدن تصمیم گرفته بود به ما گوش کند، نه اینکه برای توافق جدید عجله کند.» البته تأخیر بایدن دلیلی داشت. او قصد داشت برای از بین بردن ترس در میان مردم که ریشه در تجدیدنظر آمریکا در خصوص خروج از برجام دارد، اقدام کند. برخلاف اوباما، که ماه‌ها به دنبال بهبود وضعیت روابط ایران و آمریکا بود، بایدن هیچ اقدامی برای اعتمادسازی صورت نداد. در عوض، برای جلوگیری از دامن زدن به نگرانی‌های شرکای واشنگتن، اصرار داشت که ایران اولین گام را بردارد. درحالی‌که این ایالات متحده بود که از توافق خارج شده بود. تصمیم بایدن برای عدم بازگشت سریع به توافق، مقامات ایرانی را متحیر کرد و آنها را به این نتیجه رساند که او قصد دارد تحریم‌های ترامپ را طولانی‌تر کند تا ایران مجبور به پذیرش شرایط سخت‌گیرانه‌تر شود. در ژانویه 2021، ناصر هادیان، مشاور دولت ایران در دوران ریاست‌جمهوری حسن روحانی، به نیویورکر گفت که اگر بایدن اقدامی نکند، «همه جناح‌های اصلی ایران بر دولت فشار خواهند آورد تا تمام جنبه‌های برنامه هسته‌ای خود را تسریع کند.» و این دقیقا همان چیزی بود که اتفاق افتاد. پس از اینکه مشخص شد بایدن به توافق برنمی‌گردد، تهران به سرعت برنامه غنی‌سازی اورانیوم خود را گسترش داد. تا ماه مه سال 2021، ایران تقریباً دو هزار سانتریفیوژ پیشرفته نصب کرده بود که هم از تعداد قبل از برجام و هم از تعداد سانتریفیوژ‌ها در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ بیشتر بود. یک ماه بعد، پس از حمله مشکوک اسرائیل به سایت هسته‌ای نطنز، ایران برای اولین بار سطح غنی‌سازی را به 60 درصد افزایش داد و به‌طور خطرناکی به تولید اورانیوم با درجه تسلیحاتی نزدیک شد. این تحرکات به این معنا بود که با آغاز مذاکرات در 6 آوریل سال 2021، فضا از قبل مسموم شده بود. علاوه بر این، ایران وارد فصل رقابت‌های سیاسی خود شده بود و کمتر از سه ماه تا انتخابات ریاست‌جمهوری باقی مانده بود. امتناع ایران از گفت‌وگوهای مستقیم با ایالات متحده نیز باعث شد که دیپلماسی کارآمدتر برای اعتمادسازی بی‌فایده باشد. ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور محافظه‌کار ایران، پس از روی کار آمدن در ماه آگوست گفت که او نه توافق هسته‌ای را اولویت می‌داند و نه نشانه‌ای از تغییر رویکرد غرب در قبال ایران می‌بیند. او علی باقری‌کنی، یکی از مخالفان اصلی برجام سال 2015 را به عنوان مذاکره‌کننده هسته‌ای خود انتخاب کرد. ماه‌ها طول کشید تا تیم رئیسی مذاکرات قبلی را بررسی کنند و به موازات آن، دولت رئیسی به افزودن سانتریفیوژها و انباشت اورانیوم غنی‌شده ادامه داد و این شبهه را در واشنگتن برانگیخت که زمان در حال گذر است و ایران قصد دارد به صورت بالفعل تبدیل به یک قدرت هسته‌ای شود. در اکتبر سال 2021، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده که به طور فزاینده‌ای ناامید شده بود، به ایران هشدار داد که اگر تهران مسیر خود را تغییر ندهد، ایالات متحده «آماده است تا به گزینه‌های دیگر روی بیاورد.» و تلویحاً تهدید به اقدام نظامی کرد. این‌طور به نظر می‌رسید که در کمتر از یک سال، امیدها برای یک توافق جدید با ایران از بین رفته است. در ماه‌های ابتدایی سال 2021، بایدن روند بازگشت به توافق را کند کرده بود و با این کار ناامیدی و سوءظن را در ایرانی‌ها تقویت کرد. در سه‌ماهه سوم آن سال، این ایران بود که دیپلماسی را آهسته پیش می‌برد. قابل پیش‌بینی بود تعلل تهران فقط اعتماد و حسن‌نیت را از بین می‌برد. در نهایت دو طرف حالا موفق شده‌اند مذاکرات را احیا کرده و در آگوست سال 2022 به مرحله نهایی برسانند. این نتیجه مستقیم اساسی‌ترین واقعیت دیپلماسی موفق بود که عبارت است از نشان دادن انعطاف. به جای اتکای صرف بر فشار و اجبار، هم آمریکا و هم ایران تلاش کردند برای دریافت امتیازاتی، امتیازات متقابلی به هم بدهند. اما آیا این دستاورد می‌تواند دوام داشته باشد؟

سقف، نه کف

با توجه به وضعیت کنونی روابط ایران و آمریکا، پیشرفت‌هایی که حاصل شد، قابل توجه است. در سال 2015، جواد ظریف گفت برجام کف است، نه سقف. این حرف ظریف نشان می‌داد، برجام می‌تواند روابط بهتری میان دو طرف ایجاد کند. ظریف در توئیتی نوشت: «اکنون باید شروع به ساختن آن کنیم.» اما حالا به نظر می‌رسد که برجام احیاشده سقف روابط ایران و آمریکا باشد، نه کف آن. به چند دلیل، چشم‌انداز گسترش این روابط اندک است. بی‌ثباتی سیاسی و فضای دوقطبی در ایالات متحده، وعده این کشور را در بهترین حالت، غیرقابل اعتماد کرده است. این وضعیت نرمال جدید می‌گوید، دیگر نمی‌توان انتظار داشت روسای‌جمهور ایالات متحده به توافقات امضاشده توسط اسلاف خود احترام بگذارند و همین مساله نگرانی تهران را از تمدید برجام بیشتر کرد. قابل توجه است که دولت بایدن درخواست‌های ایران را برای گنجاندن مکانیسم‌های الزام‌آوری که می‌تواند از خروج غیرقانونی دوباره آمریکا از برجام جلوگیری کند، رد و تاکید کرده که در آمریکا، رئیس‌جمهوری نمی‌تواند دست‌ جانشینان خود را ببندد. در نهایت، تغییرات ایجادشده در برجام برای برآورده کردن خواسته‌های ایران - مانند تمدید زمان مهلت به شرکت‌های خارجی برای پایان دادن به تجارت خود با ایران در صورت اعمال مجدد تحریم‌ها - بسیار کمتر از انتظارات تهران است. مقامات ایران به جای امضای توافق هسته‌ای که تجارت و سرمایه‌گذاری ایران با جهان را عادی می‌کرد، باید تصمیم می‌گرفتند که آیا تنها دو سال فروش نفت، ارزش کنار گذاشتن عناصر حیاتی برنامه هسته‌ای را دارد یا خیر و در صورتی که ایالات متحده دوباره در سال 2025 از توافق خارج شود، آنها از اهرم فشار، بی‌بهره خواهند ماند یا خیر. شرایط ژئوپلیتیک کنونی نیز به چالش‌ها می‌افزاید. تهاجم روسیه به اوکراین ترجیح دولت رئیسی برای نگاه به شرق را تقویت کرده است. از نقطه‌نظر تهران، جهان امروزی به طور غیرقابل برگشتی چندقطبی شده و فضایی را ایجاد می‌کند که در آن چشم‌اندازهای ژئوپلیتیکی ایران به عنوان یک قدرت بزرگ منطقه ای بهبود می‌یابد. براساس این تفکر، اروپا به واسطه تهدیدی که از جانب روسیه احساس می‌کند، به شدت به گاز ایران نیاز دارد. از سوی دیگر، درگیری‌های فزاینده چین و روسیه با ایالات متحده، نیاز هر دو را به تقویت روابط با تهران افزایش داده است و دوشاخه شدن اقتصاد جهانی بین غرب و شرق، راه‌های جدیدی را برای فرار از تحریم‌های آمریکا در اختیار ایران قرار داده است. زمانی که حتی برخی از نزدیک‌ترین شرکای واشنگتن - از جمله عربستان سعودی و امارات - به فکر خود و به دنبال راه‌های دیگری برای تضمین امنیت خود هستند، ایران نیاز چندانی به تلاش برای نزدیکی با ایالات متحده‌ای که از نظرش در حال افول و غیرقابل اعتماد است، نمی‌بیند. در واشنگتن هم تردیدهای مشابه فراوان است. دولت بایدن که در زمان ریاست‌جمهوری روحانی اشتهای زیادی برای تعامل گسترده‌تر با ایران نداشت، حالا با حضور رئیسی در قدرت، این اشتها کمتر هم شده است. توطئه ادعایی برای ترور جان بولتون، که در دوران ترامپ به عنوان مشاور امنیت ملی خدمت می‌کرد و تلاش برای ترور سلمان رشدی توسط یک آمریکایی لبنانی‌الاصل نیوجرسی که با حکومت دینی ایران ابراز همدردی کرده بود، قطعاً تمایل کاخ سفید را برای تعامل با جناح مذهبی محافظه‌کار ایران، کاهش می‌دهد. اما شاید مهمتر از آن، تمرکزی است که واشنگتن بر چین دارد. در رقابت ژئوپلیتیکی که بایدن در نظر دارد، سیستم اتحاد‌سازی گسترده ایالات متحده یک مزیت مهم نسبت به پکن است. در این چارچوب، حفظ دوستان در کنار واشنگتن ضروری است، حتی اگر لازم باشد برای حفظ این اتحاد با رهبرانی تعامل شود که در صورت عدم تعامل، تمایل داشته باشند از واشنگتن دور شوند. این همان کاری است که بایدن در سفر جولای 2022 خود به عربستان سعودی انجام داد. با توجه به نگرانی ریاض از نزدیکی بیشتر ایران و آمریکا، بعید است واشنگتن ریسک نزدیک‌تر کردن عربستان سعودی به پکن را به خاطر تقویت روابط با تهران بپذیرد. دقیقاً به همین دلایل، استراتژیست‌های هر دو طرف فرض کرده‌اند که احیای برجام احتمالاً پس از ریاست‌جمهوری بایدن ادامه نخواهد یافت. بی‌اعتمادی متقابل و علامت سوال در مورد دوام توافق، آن را برای مقاومت در برابر وزن تنش‌های فزاینده آمریکا و ایران در دیگر جبهه‌ها و تهدید خروج مجدد ایالات متحده به رهبری جمهوری‌خواهان از توافق، بسیار شکننده می‌کند. در نتیجه، واشنگتن و تهران احتمالاً دو سال آینده را صرف آماده‌سازی برای یک بحران جدید در سال 2025 خواهند کرد. تهران به دنبال آن است که اقتصاد خود را علیه تحریم تقویت کند. واشنگتن هم به دنبال معتبر ساختن گزینه نظامی خود خواهد بود. با این حال، عمل براساس این انتظار که برجام جدید دوام نمی‌آورد، ممکن است فروپاشی آن را به یک پیشگویی خودکام‌بخش تبدیل کند. اگر ایران، ایالات‌متحده و اتحادیه اروپا می‌خواهند برجام تمدیدشده باقی بماند، باید مطابق با این خواسته عمل کنند. اقدامات متعددی وجود دارد که آنها می‌توانند برای به حداکثر رساندن چشم‌انداز بقای توافق انجام دهند.

گفت‌وگو و کسب‌وکار

برای ایران، یکی از آسان‌ترین گام‌های تقویتی، دیپلماسی مستقیم است. با تمدید برجام و لغو تحریم‌ها، امتناع تهران از مشارکت در گفت‌وگوی مستقیم با واشنگتن به طور فزاینده‌ای بی‌اساس به نظر می‌رسد. علاوه بر این، مذاکرات ایران و آمریکا نباید به راب مالی، فرستاده ویژه آمریکا در امور ایران و همتای ایرانی او، علی باقری‌کنی، در مورد توافق هسته‌ای محدود شود. گفت‌وگو بین دو کشور باید تا حد امکان با برقراری تماس مستقیم بین آنتونی بلینکن و حسین امیرعبداللهیان و همچنین بین جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا و علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی عادی شود. منافع هیچ‌یک از این دو کشور، طی دهه‌های گذشته بدون گفت‌وگو تامین نشده است و پرداختن به پرونده هسته‌ای به روشی محدود و حداقلی، کمک چندانی به ایجاد اعتماد گسترده‌تر بین دو طرف نخواهد کرد. با برقراری مجدد کانال‌های دیپلماتیک، هر دو طرف می‌توانند هزینه آغاز مذاکرات را برای دولت‌های فعلی و دولت‌های آینده به‌طور چشمگیری کاهش دهند. اگرچه این تضمین نمی‌کند که یک دولت جمهوریخواه درآینده از برجام خارج نشود، اما تعامل مستقیم بین دو طرف ممکن است به متقاعد کردن رئیس‌جمهور احتمالا جمهوری‌خواه آینده برای پایبندی به توافق کمک کند. در اینجا مشکل در طرف ایرانی است، اما تهران ممکن است متوجه غیرمنطقی بودن امتناع از گفت‌وگو با واشنگتن شده باشد. در واقع، برخی مقامات ایرانی در سال 2019 به من گفتند که اگر در اوایل سال 2017 با ترامپ وارد تعامل می‌شدند، ممکن بود او در وهله اول از توافق هسته‌ای خارج نمی‌شد. راه دوم برای تقویت توافق، بلندپروازانه‌تر کردن آن است. مذاکرات چند ماه گذشته پیچیده بود، زیرا برجام به اندازه کافی جامع نبود که امتیازات سیاسی را توجیه کند. همچنین به اندازه کافی محدود نبود که خطرات آن ناچیز باشد. براین‌اساس، تلاش دولت بایدن برای دستیابی به یک توافق بزرگ‌تر، اصولاً درست است. اصلاحات لازم برای بادوام‌تر کردن توافق، به سختی توجیه می‌شود، مگر اینکه توافق توسعه یابد. به عنوان مثال، تضمینی که ایران به دنبال خروج دوباره آمریکا طلب کرده، به طور کامل در برجام تمدیدشده مورد توجه قرار نگرفت. اما می‌توان و باید در مذاکرات بعدی به آن پرداخت. برجام اولیه تضمینی به نام اسنپ‌بک را ارائه کرده بود که البته فقط در مورد ایران قابلیت اجرا داشت. یک توافق بزرگ باید هزینه نقض توافق را برای همه طرف‌ها متقارن‌تر کند. از این گذشته، واشنگتن نمی‌تواند ادعا کند که ضامن نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین است و هم‌زمان اصرار داشته باشد که نمی‌تواند توافقات را فراتر از چرخه سیاست داخلی آمریکا تضمین کند. با این حال، قوی‌ترین راه برای اطمینان از پایبندی پایدار آمریکا، باز کردن مسیر تجارت مستقیم بین آمریکا و ایران است. برجام تنها از تحریم‌های آمریکا علیه کشورهای ثالث چشم‌پوشی کرد و اجازه تجارت بین ایالات متحده و ایران را نمی‌داد. محدودیت‌های طولانی‌تر بر برنامه هسته‌ای ایران می‌تواند در ازای لغو تحریم‌های اولیه ایالات متحده مورد مذاکره قرار بگیرد. این امر اقتصاد ایران را به روی کسب‌وکارهای آمریکایی باز می‌کند و چیزی را ایجاد می‌کند که برجام اولیه فاقد آن بود. تندروها در تهران احتمالاً در برابر چنین اقدامی مقاومت خواهند کرد، اما تجربه ایران در مورد برجام، بیهودگی اتکای صرف بر کاهش تحریم‌های ثانویه را ثابت کرد. تا زمانی که شرکت‌های آمریکایی در بازار ایران غایب باشند، خروج از برجام تأثیر اقتصادی چندانی بر اقتصاد ایالات متحده نخواهد داشت. گام سوم به متحدان اروپایی واشنگتن مربوط می‌شود. دیپلمات‌های اروپایی با ایفای نقش میانجی بین ایالات متحده و ایران، نقش مهمی در اصلاح توافق هسته‌ای ایفا کردند. دولت‌های اروپایی می‌توانند با گنجاندن ایران در سیاست بلندمدت امنیت انرژی خود، نقش مهمی در حفظ این توافق ایفا کنند. تهران اکنون برای وعده‌های اتحادیه اروپا، ارزش چندانی قائل نیست، زیرا اروپا به سرعت تجارت خود با ایران را پس از اعمال مجدد تحریم‌های ترامپ کنار گذاشت. اما مذاکره‌کنندگان اروپایی اصرار دارند که تهاجم روسیه به اوکراین محاسبات ژئوپلیتیکی آنها را برای همیشه تغییر داده است: ایران می‌تواند جایگزینی دائم برای اروپا به‌جای منابع گازی روسیه شود و هیچ رئیس‌جمهور جمهوری‌خواهی نمی‌تواند اروپا را مجبور به بازگشت به منابع انرژی روسیه کند. چه این ارزیابی صحت داشته باشد یا نه، ایجاد روابط استراتژیک بخش انرژی اتحادیه اروپا و ایران به افزایش شانس ادامه برجام کمک می‌کند و در عین حال نفوذ اروپا بر تهران و نقش آن در توافق هسته‌ای را عمق می‌بخشد.

کنترل تسلیحات یا مسابقه تسلیحاتی؟

با این حال، مانع بزرگ‌تر برای دوام توافق، اقدام واشنگتن در فروش تسلیحات به متحدان خاورمیانه برای حفظ نفوذش در منطقه است. ایالات متحده نمی‌تواند انتظار داشته باشد که توافق کنترل تسلیحات با ایران پایدار بماند، اگر همزمان به دنبال تبدیل توافقنامه آبراهام به یک اتحاد نظامی ضدایرانی و ارائه سیستم‌های تسلیحاتی پیچیده‌تر به رقبای منطقه‌ای ایران باشد. تشدید شکاف‌های منطقه‌ای و تشدید سوءظن ایران نسبت به همسایگانش تنها موجب می‌شود که ایران انگیزه‌های جدیدی برای نقض توافق و پیگیری سیاست بازدارندگی هسته‌ای به‌دست آورد. راه دیگری هم وجود دارد. قدرت‌های منطقه‌ای در چند سال گذشته دیپلماسی تنش‌زدایی خود را آغاز کرده‌اند که تا حد زیادی توسط دولت عراق در به اصطلاح گفت‌وگوهای بغداد نمود یافت. تهران و ریاض چندین دور مذاکرات را برگزار کرده‌اند که به آتش‌بس در یمن کمک کرده است. ایالات متحده می‌تواند با پشت سر گذاشتن این روند و با تشویق تلاش‌های منطقه‌ای برای حل مناقشات خاورمیانه و همچنین تلاش‌ برای تقویت روابط اقتصادی بین کشورهای خلیج فارس و ایران، به پایبندبودن بیشتر تهران به توافق هسته‌ای تمدید‌شده کمک کند. همچنین اگر چنین اقداماتی موفقیت‌آمیز باشد، یک مقاومت منطقه‌ای، متشکل از شرکای کلیدی ایالات متحده در خلیج‌فارس ایجاد می‌کند تا مانع خروج دوباره آمریکا از برجام شود. چنین روندی تغییر فاحشی در وضعیت سال 2018-2017 ایجاد می‌کند. وضعیتی که در چارچوب آن، امارات و عربستان سعودی، ترامپ را تحت فشار قرار دادند تا برجام را کنار بگذارد. البته واشنگتن و تهران در مقابل برداشتن بسیاری از این قدم‌ها مقاومت خواهند کرد. اما اگر این گام‌ها برداشته نشوند، بعید است برجام دوام بیاورد. زنده ماندن برجام پس از خروج آمریکا چیزی جز یک معجزه نبود. غلبه بر خروج دوباره آمریکا از توافق هسته‌ای، احتمالا غیرممکن است. ترجمه: آریا صدیقی

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی