| کد مطلب: ۱۷۲۴

فیلم‌ساز گوشه‌نشین

17سال از مرگ او می‌گذرد اما سینمایش هنوز زنده است

17سال از مرگ او می‌گذرد اما سینمایش هنوز زنده است

شاید عجیب باشد از فیلم‌سازی که کمتر از انگشتان دست، فیلم در کارنامه‌اش دارد به‌عنوان فیلم‌ساز مولف نام ببریم یا دست‌کم از سینمای او بگوییم، اما «فریدون گله» بدون شک یکی از مهم‌ترین و مولف‌ترین فیلم‌سازان ایرانی است که شاید بتوان گفت سینمای او نه به جریان فیلم‌فارسی نسبتی دارد، نه می‌توان آن را بر شمایل موج‌نو سینمای ایران مماس دانست. او به نوع خاصی از قصه‌گویی در سینما دست می‌زند که در میانه این دوقطبی، زبان سینمایی خاص خود را خلق کرده که می‌تواند به‌مثابه یک سینمای آلترناتیو در زمانه خود شناخته شود. گرچه او با ساخت فیلم «دشنه»، به‌نوعی خود را به فیلم‌سازان موج سوم نزدیک کرد، اما با فیلم «زیر پوست شب» با ارائه شخصیتی که در شهر جست‌وجوگر معانی فلسفی و هستی‌شناختی است، خود را به‌عنوان فیلمسازی صاحب اندیشه و با نبوغ خاص مطرح کرد. فیلم‌های او به دلیل توجه به اقشار کمتر دیده‌شده و حاشیه‌ای جامعه، در رویارویی با فیلم‌های موج‌نو و فیلم‌فارسی فرصت عرض‌اندام پیدا نکرد و حتی از سوی جامعه منتقدان هم به نوعی طرد شدند و همین موجب شد تا خود گله هم به انزوایی‌اجباری تن دهد. فریدون گله از آن‌دست فیلم‌سازانی بود که دیر کشف شد و هرچه می‌گذر عیار سینمای او بر اهل فن عیان‌تر می‌شود. امروز که بیش از یک‌دهه چیزی به اسم فیلم‌های اجتماعی در سینمای ایران گل کرده، می‌توان با آثار او سینمای اجتماعی اصیل و جعلی را تمیز داد. شاید اغراق نباشد که گله را یک فیلم‌ساز جامعه‌شناس بدانیم که به‌ویژه تصویر دقیقی از طبقات فرودست و سینمای جنوب شهری را در تاریخ سینمای ایران بازنمایی کرده که همچنان قابل ارجاع و خوانش است. اهمیت تاریخی سینمای گله را باید در درک و روایت درست و دغدغه‌مند او در در پرداختن به مردم حاشیه‌ای و گمنامی دانست که در درون یک مدرنیسم جعلی و پوشالی، فاقد رشد، توان فردی و اجتماعی و بالا کشیدن خود از فرودستی بودند. سینمای او روایتی ناتورالیستی از تهی‌دستی و مصائب آن بود. روایتی که با خوانش‌های لمپنی از طبقات فرودست در سینمای فیلم‌فارسی فاصله داشت و در کاراکترهایی که گله خلق می‌کرد، می‌توان شمایل هویتمندی از شخصیت‌ها را ردیابی کرد که تصویری دردمندانه از طبقه خود را در سینما نمایندگی می‌کردند. گله، دانش‌آموخته دانشکده ادبیات از دانشگاه مشهد و هنرهای دراماتیک از دانشگاه نیویورک بود. در سال ۱۳۵۶ برای ساخت محصول مشترکی به‌نام «سبز خفته» با سرمایه‌گذاران آمریکایی به آمریکا رفت. به‌دلیل شراکت وزارت فرهنگ و هنر در این فیلم، گله به‌ناچار مدتی دفتر تولید و پخش فیلمی را اداره کرد. با وقوع انقلاب در ایران گُله در آمریکا ماندگار شد اما در سال ۱۳۶۱، هنگامی که درصدد بود فیلم «دیروزی» را به‌طور مشترک تهیه کند و صحنه‌هایی از فیلم را هم گرفته‌بود، به‌علت بیماری پدرش به ایران بازگشت. گفته می‌شود از مجموع هفت یا هشت فیلم‌نامه‌ای که از او در «استودیو میثاقیه» بود و پس از مصادره به «بنیاد سینمایی فارابی» واگذار شد، حدود پنج فیلمنامه‌اش با نام «دیگران» تصویب شد و با قیمت‌های کلانی به‌فروش رسید. در همین سال‌ها، مسئولان امور سینمایی از او خواستند که فعالیت‌های سینمایی‌اش را پی بگیرد که او هم شرایط خودش را اعلام کرد و به نتیجه مشخصی نرسید تا هفت‌فیلم؛ شب فرشتگان، کافر، دشنه، زیرپوست شب، مهرگیاه، کندو و ماه عسل برای همیشه‌ در کارنامه‌اش ثبت شوند. در این میان «کندو»، ماندگارترین اثر اوست که همچنان یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران شناخته می‌شود. «کندو»، حاصل دلشکستگی‌ای بزرگ بود؛‌ بی‌اعتنایی‌ها به سینما و فیلم‌سازی که می‌کوشید با زبانی تفاهم‌آمیز با مخاطبانش رودررو شود و تاثیر خود را به‌عنوان هنرمندی معترض به رخوت، رکود و سکون در جامعه بگذارد. «کندو»، اوج نگاه غم‌خوارانه به زندگی جنوب‌شهری و حاشیه‌نشینی است و تصویر قابل‌باوری از این قشر ارائه کرده، به همین دلیل این فیلم تبدیل به یک اثر کالت‌شده است. سعید عقیقی، منتقد و پژوهشگر سینما معتقد است گله با ساختن فیلم‌های «مهرگیاه»، «زیرپوست شب» و «کندو» دست به خلق فضایی کمیاب در سینمای ایران زده که او را به فیلم‌سازی اثربخش تبدیل کرده. گله پس از «کندو»، فیلم «مهر گیاه» را به فاصله کوتاهی آغاز کرد، فیلمی که به گفته بسیاری از منتقدان ؛ ادعا ‌نامه‌‌ای ضد شبه‌مدرنیسم و اعتراض به وضعیت جامعه آن برهه بود. زمانی که «ماه و همهمه،» به کارگردانی فریدون گله در آمریکا متوقف شد و او فیلم‌سازی را برای مدتی کنار گذاشت، کسی گمان نمی‌کرد سکوت گله ۲۵سال ادامه بیابد. او مدتی بعد از سپری شدن روزهای پر تب‌وتاب انقلاب و در فصل جنگ، به ایران بازگشت. اما آمدن او خبر تازه‌ای برای سینمای ایران نبود و به این ترتیب گله در انزوا فرو رفت. او در ۶۴سالگی بر اثر سکته قلبی در محل زندگی‌اش واقع در سلمان‌شهر (متل قو)، مازندران درگذشت. حالا 17سال از مرگ او می‌گذرد، اما سینمایش هنوز زنده است.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی