| کد مطلب: ۶۳۱۸

سایه روشن‏‌های یک بلندپروازی فرهنگی

سایه روشن‏‌های یک بلندپروازی فرهنگی

46 سال بعد از تأسیس اولین موزه فراملیتی خاورمیانه در تهران ژرژ پمپیدو به عربستان می‌رود در گفت‌وگو با واحد خاکدان، بهنام کامرانی و سلمان متین‌فر

46 سال بعد از تأسیس اولین موزه فراملیتی خاورمیانه در تهران ژرژ پمپیدو به عربستان می‌رود

در گفت‌وگو با واحد خاکدان، بهنام کامرانی و سلمان متین‌فر

barati

پرویز براتی

روزنامه‌نگار حوزه تجسمی

سال 1969 زمان اتمام بزرگترین پروژه فرهنگی هنری فرانسه، مرکز ملی هنر و فرهنگ «ژرژ پمپیدو» بود. اثری تا آن زمان منحصربه‌فرد که به وسیله دو تن از معماران جوان اروپایی یعنی رِنزو پیانو و ریچارد راجرز طراحی و ساخته شد. مرکز ژرژ پمپیدو که نامش برگرفته از نام رئیس‌جمهور وقت فرانسه بود- همان فردی که پس از استعفای ژنرال دوگل به‌عنوان کاندیدای گُلیستها به ریاست‌جمهوری رسید-؛ به کانونی چندمنظوره شامل موزه ملی هنرهای مدرن، مرکز طراحی صنعتی، اداره توسعه فرهنگی و دو ارگان مهم دیگر یعنی کتابخانه عمومی مرجع و موسسه پژوهش‌های تطبیقی آکوستیک موسیقی(IRCAM) تبدیل شد. هشت سال پس از تأسیس ژرژ پمپیدو، موزه هنرهای معاصرِ تهران به‌عنوان اولین موزه فراملیتی خاورمیانه در ایران افتتاح شد. حالا، پس از 54 سال از تأسیس مرکز ژرژ پمپیدو، پاریسی‌ها قراردادی با سعودی‌ها برای راه‌اندازی شعبه جدید موزه معروف‌شان در شهر قدیمی العُلا (Al-'Ula) امضا کرده‌اند. بدین‌ترتیب، ساخت شعبه‌ای از موزه ژرژ پمپیدو در عربستان، کلید خورده و این پروژه «بلندپروازانه» فرهنگی سال 2028 به بهره‌برداری می‌رسد. بعد از موزه هنرهای معاصر در تهران، لوور و گوگنهایم در ابوظبی و موزه اسلامی قطر در دوحه، این پنجمین موزه فراملیتی جهان در منطقه ماست؛ با این تفاوت که پومپیدوی سعودی تمرکز خود را بر نمایش و معرفی هنر معاصر معطوف خواهد کرد. العُلا، شهر و منطقه باستانی در شمال غربی عربستان سعودی است که در استان مدینه و در نزدیکی مدائن صالح واقع شده‌است. موزه از سال 2021، زمانی که امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه از ریاض، پایتخت عربستان سعودی بازدید کرد، در دست ساخت است. مجموعه آن متمرکز بر هنر جنوب غربی آسیا، شمال آفریقا و آسیای جنوبی است و رسانه‌های مختلفی را با تمرکز بر لندآرت و اشکال دیجیتالی نوظهور در بر می‌گیرد. منطقه العُلا قرار است تا سال 2028 به «بزرگ‌ترین موزه زنده دنیا» تبدیل ‌شود. مقامات سعودی تخمین می‌زنند که تا سال 2035، این منطقه سالانه پذیرای 2 میلیون بازدیدکننده شود که حدود 40 درصد آن را گردشگران بین‌المللی تشکیل می‌دهند.

کوشش بی‌سرانجام و خنده‌دار

یک منتقد فرانسوی که ترجیح می‌دهد نامش فاش نشود، به آرت نیوزپیپر می‌گوید: «مشارکت فرانسه و عربستان در راه‌اندازی شعبه‌ای از ژرژ پمپیدوی پاریس در شهر قدیمی العُلا، بخشی از تلاش برای ارتقاء اعتبار فرهنگی سعودی است که به تنوع اقتصادی و ارائه تصویری بازتر از کشور کمک می‌کند. چند سالی است که عربستان سعودی بر اساس جاه‌طلبی‌های فرهنگی خود، می‌خواهد این مکان را به یک مقصد اصلی گردشگری تبدیل و گردشگری را در منطقه تقویت کند.»

این منتقد ناشناس فرانسوی، در ایران یک هم‌نظر دارد: واحد خاکدان، نقاش مطرح معاصر که آثارش به‌خصوص به‌خاطر کیفیت بازنمایی بسیار واقع‌نمای آنها، به شکل فزاینده‌ای مورد توجه قرار گرفته و از اقبال روبه‌رشدی برخوردار بوده است. خاکدان، حرکت‌هایی از نوع تأسیس شعب موزه‌های مطرح دنیا را در کشورهای عربی، «کوشش بی‌سرانجام» می‌خوانَد. با انتقاد از رفتارهای دوگانه حاکمان این کشورها که به‌زعم او «به‌شدت دچار بیماری دواخلاقی و سردرگمی بین ایدئولوژی‌های عقب‌مانده و سنت‌های در حال پوسیدن و پلاسیدن از یک طرف و از طرف دیگر مدرنیسم و مدرنیته و ایدئولوژی‌های ناشی از جامعه به قول آنها منحط و فاسد غربی» هستند؛ می‌گوید: «درباره رفتارهای این حاکمان که حاصل افکار دیالکتیکی و سیستم‌های در حالِ نبرد برای دستیابی به یک اقتدار سالم و نفوذناپذیرِ دموکراتیک و از طرف دیگر لنگ در هوا ماندن است، کتاب‌های بی‌شماری می‌توان نوشت! ولی نباید تجارب تلخ و ناخوشایند سیستم‌های فاشیستی و تک‌حزبی و اداره‌شونده تحت فشارِ یک قدرتِ تسخیرشده از یک ایدئولوژی بیمارگونه و غیرعملی مشابه آنچه در اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و حکومت رایش سوم در آلمان و مخالفت‌شان با دکترین‌ها و ایدئولوژی‌های مدرنیسم در غرب و نهایتاً به گمراهی و تباهی کشیده شدن فرهنگ و هنر رایج در کشورهای خودشان شد را فراموش کنیم.»

به باور این نقاش ایرانی، این رفتار اعراب که ناشی از دستیابی آنان به یک ثروت خدادادی یعنی نفت است، «حرکتی کاملاً فرصت‌طلبانه و یک کوششِ بی‌سرانجام و در عین حال توأم با یک طنز مسخره در متقاعد و مجاب کردن جهانیان در ارتباط با عقب‌ماندگی و درماندگی در پیشبرد جامعه خودشان است». ثمره این کوشش، از دید خاکدان، فقط و فقط می‌تواند بالا بردن درآمد از راه توریسم و کشاندن عده‌ای نوکیسه‌های غربی که می‌خواهند پز بدهند از اینکه به ابوظبی رفته‌اند و لوورِ آنجا را هم دیده‌اند و یک کوشش کورکورانه و عبث در راه اعتلای فرهنگ و هنر داخلی خودشان است. به اعتقاد این نقاش معاصر، این نوع اقدام‌ها در مرحله دوم می‌تواند فقط منجر به نوعی تولیدات به بیراهه رفته بی‌ارزش و بی‌محتوای غیرقابل‌قبول داخلی بشود؛ چراکه اولین لازمه درکِ درست و منطقیِ مدرنیسم، آزاداندیشی و درک زایش ریشه‌های اصلی این پدیده است که این جوامع به‌خاطر حاکمیت فناتیسم بر روح و مغزشان، قرن‌ها در خرافات و عقب‌ماندگی غلتیده شده‌اند و فرصت همگامی با جوامع پیشرفته را نداشته‌اند. «این‌چنین خلائقی هیچگاه فرصت درک و یادگیری هنر مدرن را، تا زمانی که فرمانروایان‌شان با قدرتِ حاصل از ثروتِ نفت حاکم‌شان هستند، نخواهند داشت. خلاصه کلام، کسی که شعور دارد و علاقه‌مند به یادگیری و درک و لذت بردن از تولیدات دوران هنرمدرن غرب هست، درستش این است که به جای دوحه و قطر به ژرژ پمپیدوی پاریس برود و برای شترسواری به عربستان سعودی!»

شخصیت‌سازی فرهنگی به‌خاطر سابقه کمتر تاریخی

بهنام کامرانی نقاش و استاد دانشگاه، معتقد است موزه‌ها و جریان‌های هنری به‌دنبال خود مخاطب تازه، درک تصویری و لهجه‌های تازه بصری را می‌آورند و در نهایت فرهنگ یک کشور را غنی‌تر می‌کنند. به باور این استاد دانشگاه، کشورها سعی می‌کنند بودجه‌ای از کشور را به گشایش موزه‌های جدید، حفظ و اشاعه فرهنگ تاریخی و حمایت از هنرمندان و حرکت‌ها اختصاص دهند. از دید کامرانی، «نگاه به فرهنگ و هنر و حکایت از آن یک وظیفه و تضمین‌کننده قوام فرهنگی یک کشور است. بدیهی است که کشورهای منطقه با سرمایه‌های نفتی سعی می‌کنند با افتتاح موزه‌ها و کمک گرفتن از مدیران یا مشاوران خارجی که سابقه این مدیریت‌ها را دارند یا حتی نام‌گذاری و خرید امتیاز نام شعبه‌ای از موزه‌های شناخته‌شده این روند را سرعت بخشیده و جلب توجه و جذب توریست کنند.» کامرانی در پایان معتقد است که «هنر، امری لازم و ضروری در فرهنگ یک سرزمین است نه یک امر غیر ضروری و لوکس. کشورهایی که سابقه کمتر تاریخی دارند با این کار در جهان کنونی برای خود شخصیتی فرهنگی دست‌و پا می‌کنند.»

و ما همچنان به خود می‌بالیم

سلمان متین‌فر، مدیر گالری «آب انبار» و از صاحب‌نظران عرصه هنرهای تجسمی اما نگاه متفاوت‌تری به حرکت‌های فرهنگیِ کشورهای عربی در منطقه دارد. متین‌فر معتقد است کشورهای عربی نه فقط در زمینه موزه‌داری بلکه در تمام عرصه‌ها برخلاف ما به فکر «سرمایه‌گذاری بلندمدت» هستند: «سرمایه‌گذاری‌هایی که بدون داد و قال و پروپاگاندای ایدئولوژیک، درصدد تغییر موقعیت کشورشان در دهه‌های آینده و بدون نفت هستند.» متین‌فر در تشریح پروژه‌های فرهنگی، اقتصادی و علمیِ کشورهای عربی، می‌گوید: «کاری که سعودی‌ها و اماراتی‌ها می‌کنند؛ چه در عرصه فرهنگ چه در تجارت جهانی یا استفاده از فناوری‌های به روزِ دنیا، کاری است که چهل و چهار سال ما با ایدئولوژی و شعار نتوانستیم پیش ببریم. ده سال پیش وقتی صحبت از لوور و گوگنهایم در امارات بود یا قطر بزرگترین خریدار هنر مدرن و معاصر بود، همه به آنها می‌خندیدند. بیست سال دیگر ولی این کشورها یکی از مناطق مهم فرهنگی دنیا خواهند بود. فرهنگ، شاید برایشان وسیله‌ای باشد برای رسیدن به اهدافی بسیار فراتر از جمله جلب توریست، ایجاد شغل، اعتبار و مقبولیت جهانی و بسیاری اهداف دیگر. و ما، همچنان به خود می‌بالیم که اولین موزه فراملیتی خاورمیانه را بنا کردیم. موزه‌ای که آثارش در انبار خاک می‌خورد و مأمن حشرات شده. ما کاری نمی‌توانیم انجام دهیم جز اینکه کار کنیم؛ تولید کنیم و قبول کنیم که تنهاییم.»

مرلوپونتی چه می‌گوید؟!

می‌توان به مصادیق آنچه بیان شد، از زاویه‌های دیگر هم نگریست. می‌توان با استناد با این گزاره که موزه‌ها، نهادهایی رسمی برای ارزش‌گذاری در جهان هنر هستند، داد سخن سر داد که حدود دو قرن است موزه‌ها بر حیات اروپای نو تسلط یافته‌اند و با ارائه تقابل‌هایی چون فاخر - نازل، اصیل - نا اصیل، تاریخی - غیرتاریخی و زیبا -نازیبا «جلوه‌نمایی می‌کنند». به‌زعم مرلوپونتی، موزه‌ها، گالری‌ها و مؤسسات فرهنگی در واقع یکی از این وجوه فرهنگی معاصر هستند که بر مبنای آن تقابل‌ها بنا شده‌اند، و امروزه به مثابة اموری بدیهی و تزلزل‌ناپذیر، کارکردی زیبایی‌شناسانه را به ما القاء می‌کنند. بنیان این تفاوت‌ها، خود، براساس تقابل‌هایی ریشه‌دارتر استوار شده است؛ تقابل‌هایی از قبیل «ذهن و بدن، سوژه و جهان، تاریخ فردی و جمعی، آزادی و تقدیر، واقعی و غیرواقعی، تخیل و ادراک». مرلوپونتی بر آن است که اشیاء موجود در موزه، یخ‌زده و فاقد حرکتند. موزه ماهیتِ زیسته اشیاء را از آنها می‌گیرد و آنها را به حیات سرد خود دعوت می‌کند...

اما در تقابل با مرلوپونتی، هستند افرادی که موزه‌ها را «معابد هنر مدرن» می‌دانند:«شما دوساعتی در گنجینه داخلی موزه بچرخید جانم، و در سکوت، به معماری داخلی آن نگاه کنید، به آویزهای زیبا، مجسمه‌ها و تابلوهای رنگارنگِ آن؛ گویی داخل یک معبد هستید!»

چه کنیم؟! همچنان موزه‌ها را سردخانه‌های فرهنگ بنامیم و حرکت‌هایی از آن نوع را که در امارات، عربستان و قطر صورت می‌گیرد، «تاریخ‌سازی در صحرا» یا «جاه‌طلبی با هنرمدرن» بنامیم؟ و یا همچنان به خود ببالیم که اولین موزه فراملیتیِ خاورمیانه را «ما» داریم؟ یا احیاناً رویه را عوض کنیم و طرحی برای آینده بچینیم؟

تصمیم با عوامل محترم دست‌اندرکار هنر است! عزیزانی که به سان راهروهای ساختمان هنر، می‌توانند مخاطب را از تالاری به تالار دیگر ببرند و راهنمایی ‌کنند. نهادهای هنری، گالری‌ها و گالری‌داران عزیز، منتقدان مطبوعاتی گرامی، رسانه‌های ارزشمند، ناشران فداکار، کتاب‌فروشی‌های از خود گذشته، ناظران و مراقبان دلسوز، کارمندان، کارشناسان خبره، مرمتگران بی‌طرف، واسطه‌ها، حراج‌ها و کارگزاران گرامی آنها و البته نمایشگاه‌گردانان یا طراحان نمایشگاه‌ها...

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی