| کد مطلب: ۱۱۹

خنده و فراموشی

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

چرا نام وریا در خندوانه به وحید تبدیل شد؟

«کلاه کلمنتیس» را اول بار میلان کوندرا به عنوان بازتاب ایده مرکزی حزب کمونیست چکسلواکی در رمان درخشان «خنده و فراموشی» نشان‏مان داد. ماجرا در یکی از روزهای سرد فوریه 1948 رخ می‌دهد، جایی که کلمنت گوتوالد در جمع «رفقا» مشغول سخنرانی است و کلمنتیس به دلیل سرمای شدید کلاه پوستش را سر رئیس حزب می‏‌گذارد تا او را از سرما نجات دهد. آنها عکسی هم به یادگار می‏‌گیرند که تا سال‌‏های سال هزاران نسخه از آن در کشور توزیع می‌شود. چهار سال بعد کلمنتیس به خیانت متهم شده، اعدام می‏‌شود. نظام تبلیغات حزب بنا به رویه‌‏ای موجود کلمنتیس را از مشهورترین عکس حاکمیتی حزب کمونیست حذف می‌کند اما کلاه سر گوتوالد باقی می‌ماند. کلاه کلمنتیس، شاهدی بر بدن حذف‌شده است. نمایان گر تلاشی برای از میان برداشتن حافظه یک ملت و زمینه‌سازی برای اختراع روایتی تازه از تاریخ؛ به این امید که «کوتاه زمانی بعد، ملت آنچه را که هست و آنچه را که بوده است، فراموش ‏کند.» «کلاه کلمنتیس» نمادی از مبارزه با حافظه است؛ چیزی که ما چند شب قبل در یک برنامه تلویزیونی دیدیم. تلاش برای حذف فردی به خیانت متهم‌شده از منظر برنامه‌سازان، به امید اینکه شاید بتوانند بعدتر روایتی تازه جایگزین او کنند. این ایده قبل‌تر در تلاش برای حذف نام رئیس‌‏جمهور اسبق ایران، تعدادی از فعالان سیاسی و حتی بخشی از نیروهای حاضر در اولین هواپیمای انقلاب هم رخ داده بود. تبدیل نام «وریا» به «وحید» در واقع همان کلاه کلمنتیس زمانه ماست و اتفاقا نه از منظر حذف، که از جنبه تلاش برای جایگزینی اهمیت دارد. تا پیش از این افراد حذف می‌شدند؛ تصویر معروف ورود 57، سال‌به‌سال بسته و بسته‌تر می‏شد، حذف نام رئیس‏‌جمهوری اسبق از امری دل‌بخواهی با صدور بخشنامه، به امری اجباری برای رسانه‌ها بدل شد و بردن نام برخی دیگر حتی جرم‌انگاری شد اما این‌بار نه فقط حذف که جایگزینش، مبتنی بر این ایده مشهور که تاریخ را فاتحان می‌نویسند هم ساخته شد. البته که این اشتباه است. همان‌طور که کلاه کلمنتیس بیش‌تر و بهتر از بدن‌ روایت‌گرش حذف شد، اینجا نیز تلاش انجام‌شده بیشتر از اثرگذاری به خنده واداشت. جالب، اینکه اتفاق هم در برنامه‌ای طنز رخ داد. خنده و فراموشی. تاریخ را فاتحان نمی‏‌نویسند. آنها به اشتباه این را خیال می‌‏کنند. تاریخ را روایت‌‏ها می‌‏نویسند و روایت‌‏ها غیرقابل حذف‌اند. روایت‌‏ها سینه‌به‌سینه می‏‌چرخند، قلم ‌به‌ قلم، نگاه ‌به‌ نگاه، ناله به ناله، پدر به پسر، مادر به دختر، زن به مرد. تاریخ آن‌طور که فاتحان گمان می‏‌کنند، با حذف بدن نوشته نمی‌شود. حذف ممکن است به قدرت روایتی از میان روایت‏‌های دیگر کمک کند اما دوام‏‌اش بی‌شک کوتاه است. تاریخ نشان‏‌مان داده تاریخ نوشته‌شده بر پایه حذف، حداکثر عمرش به اندازه عمر فاتح است؛ روایت یزیدیان از عاشورا، روایت سفیان از شکل‏‌گیری اسلام، روایت آمریکا از ویت‏کنگ‏‌ها، حتی روایت شاه از میدان ژاله و... دلیل این عمر کوتاه روشن است، مساله تاریخ، به یاد داشتن نیست، نپریدن است؛ نپریدن از آنچه که از نظر زمانی گذراست. فاتحان فکر می‌‏کنند با حذف بدن به عنوان نشانه‌‏ای از فاجعه، خیانت یا روی‌گردانی از موضوع باب میل‏شان نوشته خواهد شد؛ حال آنکه این‌طور نیست، به شهادت تاریخ واقعی هم این‌طور نبوده است. به قول بنیامین «این تصویر گذشته است که سبب می‌‏شود به فکر ساختن آینده باشیم.» پس همان‌طور که حذف کلمنتیس از عکس فوریه 1948 او را از یاد ما نبرد، تبدیل «وریا» به «وحید» هم موفق نخواهد بود.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی