| کد مطلب: ۱۵۹۰

تابلویی که تابلو شد

درباره دیوارنگاره میدان ولیعصر

درباره دیوارنگاره میدان ولیعصر

تابلوی بزرگ میدان ولیعصر برای چندمین‌بار حاشیه‌ساز شد. این‌بار به خاطر طراحی دیوارنگاره‌ای به اسم «زنان سرزمین من ایران» که بعد از رونمایی، تعدادی از بانوانی که از عکس‌هایشان در این طرح استفاده شده بود، مثل فاطمه معتمدآریا، مرضیه برومند و ژاله علو، ضمن انتقادات تند از این اقدام سازمان اوج، خواستار حذف عکس‌هایشان از این اثر شدند. شدت این اعتراضات و بازتابش در شبکه‌های اجتماعی به حدی بود که سازمان اوج ناگزیر شد کل تابلو را شبانه پایین بیاورد و طرحی دیگر را جایگزین آن کند. طرحی که با حذف کل عکس‌های زنان در این بیلبورد صرفا به عنوان «زنان سرزمین من ایران» اکتفاء کرد که البته خود این اصلاح هم جای نقدی دیگر را به جا گذاشت. واقعیت این است که فاصله بین این دو تابلو که کمتر از 24 ساعت رخ داد، روایتی از بی‌درایتی مدعیان مدیریت فرهنگی و هنری است که گویی از مکانیسم «همه یا هیچ» استفاده می‌کنند و تحت تاثیر آن هستند. ابتدا از هر طیف و تفکری، عکس یک زن شاخص و شناخته‌شده را بر تابلویی بزرگ حک می‌کنند و بعد به دلیل اعتراض برخی از چهره‌ها که بدون کسب اجازه از آنها، عکس‌شان را در این تابلو منقوش کرده بودند، عکس کل زنان را حذف می‌کنند. تابلویی که قرار بود تا به‌زعم طراحان و متولیان آن در دفاع از زنان باشد در نهایت به حذف عکس زنان منجر شد. این می‌تواند روایتی از مدیریت بحران در جامعه ما باشد که هر وقت خواست به حل مساله بپردازد یا به حل مساله کمک کند، صورت مساله را پاک کرده است. چند تناقض مهم در طراحی این تابلو وجود داشت که قابل نقد است. در یک نگاه کلی می‌توان مجموعه این عکس‌ها را به دو گروه عمده زنان مرده و زنان زنده مخالف تقسیم کرد. به این معنا که بسیاری از این زنان که عکس و چهره‌شان به نفع شعار و رویکرد این تابلو حتی با نیت خیر و آشتی‌طلبانه مورد استفاده قرار گرفت اساسا زنده نبودند که موضع‌شان نسبت به اعتراضات اخیر روشن باشد یا رضایت‌شان از انتشار عکس‌شان بر این تابلو تضمین‌شده باشد. زنانی مثل فروغ فرخزاد، پروین اعتصامی یا مریم میرزاخانی که اصلا در قید حیات نیستند تا همسویی یا عدم همسویی خود را با درج عکس‌شان بر این تابلو اعلام کنند. ضمن اینکه شخصیتی مثل فروغ فرخزاد، شاعری ممنوعه بوده که هیچگاه شعرهایش به کتاب‌های درسی راه پیدا نکرده، اما حالا عکس‌اش با روسری بر این تابلو گنجانده شده! همچنان که مثلا بازیگری مثل هما روستا در زمان حیات‌اش با محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های کاری مواجه شد اما حالا عکس‌اش به عنوان یکی از زنان پرافتخار ایران بر این تابلو آورده می‌شود! تابلویی متعلق به یک موسسه فرهنگی و هنری وابسته به نهادی نظامی که بسیاری از این شخصیت‌های زن با ماهیت و رویکرد آن مخالف یا دست‌کم همدل نبودند و نیستند. عدم احراز رضایت از صاحبان عکس این تابلو خودش مصداق عدم رعایت حقوق معنوی و کپی‌رایت است. از این حیث ایده پشت این تابلو هم از حیث اخلاقی کارکرد و اثربخشی اجتماعی فاقد مشروعیت بوده و به جای اینکه در این آشفته‌بازار بر آشتی و همدلی بیفزاید، خود بر آتش این شعله افزود! اگر این تابلوی بزرگ شهری را به مثابه یک مدیوم در نظر بگیریم، طراحی آن بدون هوشمندی و سواد رسانه‌ای انجام شده و تابلویی به نمایش درآمده که در نهایت به ضدخود تبدیل شد و به جای آشتی بر آتش اختلافات افزود. رسانه‌ها در شرایط بحرانی به‌ویژه در جامعه شبکه‌ای‌شده امروز روی لبه پرتگاه حرکت می‌کنند که نه با مخاطب منفعل که با مخاطبان کنشگری مواجه هستند که فقط نقل‌کننده محتوای رسانه‌ها نیستند بلکه آن را زیر ذره‌بین نقد خود می‌برند. واقعیت این است که در شرایط بحرانی، حرکت‌ها و واکنش‌های تبلیغی و پروپاگاندایی لو رفته و به ضدخود تبدیل می‌شوند. شناخت درست مخاطب امروز و کنشمندی رسانه‌ای در شرایط بحران نیازمند فهم دقیق از جامعه و مردم در اتاق فکر‌های رسانه‌ای است تا به جای احترام به مخاطب، توهین به شعور آنها نباشد. در شرایطی که حال عمومی مردم به دلیل شرایط ملتهب اجتماعی خوب نیست، هر کار رسانه‌ای و واکنش نسبت به شرایط جامعه نیازمند دقت و درایت و هوشمندی مضاعفی است تا به جای مرهم، نمک به زخم کسی نپاشد. نمی‌توان از یک‌سو با برخوردهای قهرآمیز مثل عملکرد گشت ارشاد به زنان و بانوان این سرزمین بی‌احترامی کرد و از سوی دیگر با تمهیدات پروپاگاندایی، منزلت‌شان را پاس داشت!

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی