بستن راه گفتوگو
درباره اظهارنظر اخیر مدیرعامل همشهری
درباره اظهارنظر اخیر مدیرعامل همشهری
«طوری پلتفرمها را ببندید که با هیچ فیلترشکنی باز نشود!» این اظهارنظر محسن مهدویان، مدیرعامل موسسه همشهری حیرتآور است. نه فقط به دلیل موضعگیری و لحن تند و دستوریاش که خارج از اختیارات قانونی یک مدیر رسانهای است، بلکه به خاطر چنین دیدگاهی از یک مدیر رسانهای که گویی رسانه و سازوکار و تحولات تاریخی آن را ندارد و با نگرشی قهرآمیز به ماهیت آن مینگرد. کسی که دکترای مدیریت رسانه در رزومهاش الصاق شده قطعا برای پاس کردن واحدهای درسی هم شده باید تاریخ تحولات رسانه و ارتباطشناسی و نظریههای گوناگون ارتباطات را خوانده باشد و احتمالا این واقعیت در حافظهاش باقی مانده باشد که در عصر اطلاعات و هژمونی رسانهها دیگر نمیتوان دست به دیوارکشیهای مجازی و انسداد و انقیاد رسانهای زد و از طریق پاک کردن صورت مساله برای بحرانهای اجتماعی چارهجویی کرد. فیلترینگ نقض حقوق ارتباطی و اجتماعی شهروندان محسوب میشود و جریان آزاد اطلاعات را بهمثابه یک حقوق شهروندی نفی میکند و همچنین یک کنش غیراخلاقی است که راه به جایی نمیبرد. رجوع به حافظه تاریخی و نگاه اجمالی به تاریخ تحولات رسانه در جامعه معاصر خودمان نشان میدهد که زمانی ویدئو داشتن جرم محسوب میشد اما بعدها ویدئوکلوبها شغل شدند. تاریخ علوم ارتباطات نشان میدهد که نه هیچ رسانهای جایگزین رسانه دیگری شده و آن را از حیات حرفهای خود به در کرده و نه هیچ نهاد قدرتی توانسته مرگ رسانهای را رقم بزند. بهویژه در عصر ارتباطات که رسانهها پیوست هر تحول و رخدادی در جهان امروز است. تاریخ مدرنیته از جمله در دوران معاصر ما بهویژه از مشروطه تاکنون نشان میدهد این قدرت و نظام سیاسی است که باید برای دستاوردهای بشری جا باز کند؛ در غیر اینصورت، رسانههای جدید جای خود را باز خواهند کرد. روزگاری در این سرزمین، «حسین قلخان مخبرالدوله» برای قطع ارتباط مشروطهخواهان و مردم، سیمهای تلگراف را قطع کرد، اما تاریخ در آن مقطع جا نماند و از تلگراف به تلگرام رسید. مخبرالدولههای معاصر هم تلگرام را قطع کردند، اما فیلترشکنها آن محدودیت را شکستند که تکنولوژی همواره جلوتر از ایدئولوژیهای سیاسی عمل میکنند. به قول میشل فوکو هر جا که قدرت است، مقاومت هم هست.
مهدویان دراین یادداشت اشاره کرده: «باید ذهنها را از پیشروی دشمن آزاد کرد و نه صرفا خیابانها.» اما آنچه مدیرمسئول همشهری و همفکران او به آن توجه ندارند، این است که انقیاد ذهنها خیلی خطرناکتر از پیشروی دشمن در خیابانهاست. وقتی ذهنهای پرسشگر و مطالبهگر را نتوان اقناع کرد و باب گفتوگو و تعامل را بست، قطعا نهتنها گرهی باز نمیشود که گره تازهای بر بحرانها افزوده خواهد شد. درست در روزی که رئیس قوه قضائیه خطاب به همه جریانها، گروهها، جناحهای سیاسی، دستهجات و افرادی از عموم مردم که دارای ابهام، سوال، انتقاد و اعتراض هستند، اعلام میکند که آمادگی استماع نقطهنظرات و پیشنهادات و انتقادات آنها از طریق گفتوگو را دارد برخی بر انسداد ابزارهای تعامل و گفتوگو که میتوان راهحلی برای برونرفت از بحران موجود باشد، تاکید میکنند. تجربه تاریخی هم نشان داده که فیلتر کردن نه راهحل که حتی پاک کردن صورت مساله نیست که پررنگتر کردن آن است. اگر این حرف را یک آدم غیررسانهای میزد، شاید چندان جای تعجب نبود، اما مدیر یک موسسه بزرگ رسانهای که موسسه خودش در همین روزهایی که قانون فیلترینگ بر شبکههای اجتماعی حاکم است، بدون فیلترینگ مشغول فعالیت است، جای تعجب دارد. این دقیقا مصداق رطبخوردهای است که منع رطب میکند. مصداق سیاست دوگانه که رسانه خودمان بدون فیلترینگ قابل دسترس باشد، اما توصیه به فیلتر شدن رسانه دیگران بدهیم! نویسنده مطلب حتی به بار منفی احساسی و عاطفی سخنی که میگوید فکر نکرده که خود بر آتش آشوبها میافزاید و معترضان را به واکنش تند نسبت به گفته خود وا میدارد. اینکه پلتفرمها را طوری فیلتر کنید که با فیلترشکن هم باز نشود، نه گزارهای دموکراتیک و نه راهحلی استراتژیک است، بلکه صرفا راه گفتوگو و گرهگشایی را میبندد.