این شیوه جهانآرایی نیست
درباره صحبتهای ابوالقاسم طالبی در شبکه افق
درباره صحبتهای ابوالقاسم طالبی در شبکه افق
ابوالقاسم طالبی که اغلب او را به کارگردان فیلم قلادههای طلا میشناسند، در برنامه «جهان آرا» شبکه افق به برنامه مناظرهمحور «شیوه» شبکه چهار بهشدت اعتراض کرده و گفته حرف دشمن را میزنند چون جاسوس هستند! از طنزهای تلخ روزگار این است که در شبکهای از تلویزیون و در یک برنامهای مناظرهای، برنامه مناظرهای در شبکهای دیگر از تلویزیون انتقاد شده و آن را پایگاه و تربیون دشمن میداند. گویی آقای کارگردان، مفهوم و کارکرد مناظره را هم نمیداند و به جای امکان تضارب آراء، تریبون برنامه جهانآرا را به مکانی برای ضربهزدن به نفش تعامل و گفتوگو میکند و دیالکتیک اندیشه را در حد خطابه تقلیل میدهد! جالب اینکه طالبی در جایی از این گفتوگو میگوید: «آدمی را آوردهاند که بالاآوردههای «هابرماس» را روی آنتن میگوید». طالبی که بهنظر میرسد حتی اسم هابرماس را هم نمیتواند درست تلفظ کند در حالی کنایه و طعنهای به هابرماس، فیلسوف معروف آلمانی میزند که خودش دقیقا در موقعیتی قرار دارد که هابرماس آن را تئوریزه کرده است! نظریه «کنش ارتباطی» پروژهای نقادانه است که مفهوم استدلال که بهصورت آفاقی یا ابزاری پایهریزی شده را بهگونهای برمیسازد که به کنش ارتباطی آزادیبخش مبدل شود. این فرآیند پیشنهاد میدهد که تجزیه و تحلیل درک، شعور و عمل انسان بهمثابه یک ساختار زبانی میتواند مفید باشد و هر گفتاری متکی بر پیشبینی از رهایی از سلطه غیرضروری است، این ساختار زبانی ارتباطات را میتوان برای تدوین یک فهم هنجاری از جامعه بهکار بست. درواقع کنش ارتباطی، نوعی کنش اجتماعی معطوف به حصول تفاهم است. بر مبنای این نظریه، کنشگران برای رسیدن به یک درک مشترک از طریق استدلال، وفاق و همکاری با یکدیگر ارتباط متقابل برقرار میکنند. هابرماس «خردگرایی ارتباطی» را که درونمایه اصلی آن «تفاهم» است، در برابر خردگرایی ابزاری قرار میدهد. به باور او، گونههای کنش با گونههای خردگرایی در پیوند هستند. درواقع آنچه هابرماس میگوید، دقیقا راهکار و استراتژی خردمندانه برای برونرفت از بحران موجود است. حالا فیلمسازی که شناختی نسبت به این فیلسوف و فهمی از ماهیت گفتگو ندارد، در یک برنامه گفتوگومحور بر ضدگفتوگو حرف میزند و در یک خوانش حقبهجانب -که البته از خصلتهای فردی این کارگردان درجه چندم سینماست- سخن، تحلیل و روایت دیگران را به دشمن و دشمنی نسبت میدهد. گرچه عجیب نیست، کسی که واقعیت تاریخی چشم مردم را در فیلم «قلادههای طلا» تحریف میکند، نمیتواند تعریف درستی از واقعیتهای اجتماعی داشته باشد و آن را در حد ایدئولوژی سیاسی و اعتقادی مطلوب خود تقلیل میدهد. گرچه تولید برنامهای مثل «شیوه»، واکنش آنی به شرایط موجود بود که بهعنوان یک برنامه دیرهنگام مورد انتقاد قرار گرفت، اما دستکم فرصتی را فراهم کرده تا در دایره محدودیتهای رسانه ملی، نمایندگان فکری گوناگون در جامعه بتوانند حرفها و تحلیلهای خود را درباره وقایع اخیر بیان کنند تا مخاطب صداهای مختلف را درباره دردی مشترک بشنود. از نقدهای جدی به صداوسیما همواره این بوده که تریبونهای خود را در اختیار گفتمانهای گوناگون و صاحبنظران آن قرار نمیدهد و به سمت تکصدایی رفتن حرکت میکند. برنامه «شیوه» درواقع پاسخی به این انتقاد از سوی جامعه نخبگانی کشور بوده که تلاش کرده امکانی برای شنیدهشدن صداهایی که تاکنون به گوش نرسیدند، فراهم کند و از طریق دعوت به تحلیل و گفتوگو، دستکم تنشهای روانی و کلامی جامعه را تعدیل و آرام کند. برنامه «شیوه»، دیر متولد شد اما تنها شیوهای که میتواند اعتماد مخاطب درحالریزش رسانهملی را نسبت به واقعیتهای جامعه جلب کند، تولید همین برنامههاست. اتفاقا این برنامه بهظاهر گفتوگومحور«جهانآرا» است که خط فکری و گفتمان خاصی را مبنای گزینش و دعوت از مهمانان خود قرار داده و بیش از آنکه بستری برای کنش ارتباطی و تعامل معطوف به تنشزدایی ایجاد کند، به یک پروپاگاندای تلویزیونی تبدیل شده که بیشتر تنشزایی میکند و خود به منبع حاشیهسازی و جنجالآفرینی تبدیل شده است. تمام مهمانانی که به برنامه «شیوه» دعوت شدند، چهرههای شناختهشده و مورد وثوق علمی و دانشگاهی هستند که دلسوزانه به طرح دیدگاههای خود پرداختند. اساتیدی که بدون شک از دانش، تخصص و آگاهی بیشتری نسبت به فیلمسازی درحد ابوالقاسم طالبی برخوردارند. اگر هم نقدی به شیوه صداوسیما در ارتباط با مناظرههای مرتبط با وقایع اخیر وجود داشته باشد، رویکرد جهتدار برنامهای مثل جهانآراست که نام و اعتبار صاحب این نام را هم مخدوش میکند.