| کد مطلب: ۵۶۲۱

در ستایش عاشقانه‌‏های قلمی

به بهانه درگذشت علی‌اصغر لطیفی

به بهانه درگذشت علی‌اصغر لطیفی

این روزها اگر از خیابان جمهوری گذر کرده باشید، نرسیده به چهارراه استانبول، نبش خیابان بابی ساندز، با پارچه‌ای سیاه روبه‌رو می‌شوید؛ با توقف مقابل این پارچه سیاه و نگاه به اعلامیه‌های روی آن، نام «علی‌اصغر لطیفی» را می‌بینید که خانواده‌اش فوت او را اعلام کرده‌اند؛ مردی که برخی او را «پدر قلم ایران» می‌نامیدند و روز جمعه ۸ اردیبهشتماه در سن ۸۳سالگی درگذشت. شاید بسیاری گمان کرده باشند عنوان «پدر قلم ایران»، تاکیدی بر نویسنده‌ای پیشکسوت یا بنیانگذار سبک و مکتبی در نگارش باشد اما مقصود از «قلم» در این لقب، خود قلم است به‌معنای فیزیکی آن. قلم به‌معنای ابزار نوشتن. قلم‌ها فقط قصه نمی‌نویسند، خودشان هم قصه دارند. قصه دلبری‌ها و عاشقانه‌های نویسندگان با آنها، روایت دلبستگی‌هایی که نویسندگان با یکی یا برخی از قلم‌های‌شان پیدا می‌کنند. گویی قلم به موجودی زنده یا معشوقی جوهردار برای صاحب‌قلم تبدیل می‌شد که بدون آن و بدون اتکای به آن، نمی‌توانستند بنویسند یا به‌اصطلاح نوشتن‌شان نمی‌گرفت اما در دست گرفتن آن قلم یا خودنویس خاص، همچون در آغوش کشیدن معشوق می‌مانست که به آنها شوروشوق نوشتن می‌داد. پای سخن و خاطره هر نویسنده‌ای که بنشینی، قصه و خاطراتی از قلم یا قلم‌هایی که با آن نوشته و می‌نویسد، دارد. خودکار، مداد، خودنویس و هر گونه و نوع دیگری از قلم، برای نویسنده فقط لوازم‌التحریر نیست بلکه ابزار عاشقی است. ابزاری که میانجی عشق‌بازی دست نویسنده و تن واژه می‌شود تا از درهم‌تنیدگی آنها لذت نویسندگی تجربه شود. در حافظه اهل‌قلم می‌توان رد این نوستالژی‌های قلمی را پیدا کرد. خاطرات تلخ و شیرین‌شان از زندگی با قلم‌شان. بخشی از این خاطرات قلمی را می‌توان در واکنش شخصیت‌های فرهنگی، هنری و اهل‌قلم نسبت به درگذشت علی‌اصغر لطیفی ردیابی کرد. علی دهباشی می‌گوید: «کمتر کسی در ایران هست که اهل نوشتن باشد اما با آقای لطیفی آَشنا نبوده و ایشان قلم به دستش نداده باشد. به یاد دارم در کلاس پنجم دبستان علاقه‌ی خاصی به خودنویس داشتم و دستان جوهری دایی‌ام برایم لذت‌بخش بود. پدرم مرا به مغازه‌ی آقای لطیفی بردند تا برایم خودنویس بخرند، اما ایشان گفتند که این پسر هنوز بچه است و داشتن قلم برایش زود است. من کف مغازه که آن‌زمان در پشت سفارت انگلیس بود (خیابان جمهوری - خیابان نادری)، زار زدم تا ایشان دل‌شان سوخت و یک قلم خودنویس سناتور به من لطف کردند که هنوز از گذر حوادث پرفرازونشیب زندگی‌ام دوام آورده و مانده است.» چه‌بسیار اهل فرهنگ و هنر که مثل علی دهباشی با یک قلم‌خاص زندگی کرده‌اند و جوهره زیستن آنها با جوهر قلم‌شان گره خورده است. خاطرات تلخ‌ و شیرین زندگی‌شان را با آن نوشته‌اند یا یادداشت‌ها و کتاب‌های‌شان را. انگار برخی قلم‌ها نزد نویسنده، نویساترند. وقتی آن را به‌دست می‌گیرند، واژه‌ها رام می‌شوند و روان‌تر به کاغذ می‌نشینند. گاهی دلبستگی و تعلق به یک‌قلم برای نویسنده چنان عاشقانه است که خرابی یا گم‌شدن آن قلم، غمی سنگین بر دلش می‌نشاند و نوشتن‌اش را دچار تعلیق می‌کند. شاید حالا که نوشتن با قلم و کاغذ به‌واسطه حضور و توسعه فناوری‌های الکترونیکی، لپ‌تاپ‌ها و تبلت‌ها، کمرنگ شده و دکمه کیبورد‌ها جای جوهر قلم‌ها را گرفته‌اند، دلبستگی‌های عاطفی و احساسی با قلم نزد یک نویسنده، عجیب به‌نظر برسد اما هنوز هم خیلی‌ها حتی آنها که سال‌ها قلم را با کیبورد تعویض کرده‌اند، از تجربه‌های زیسته خود با قلم‌های زندگی‌شان شورمندانه حرف می‌زنند. همانطور که برای خیلی‌ها نام علی‌اصغر لطیفی با خاطرات‌شان از قلم و خودنویس گره خورده است. درواقع برای بسیاری از فرهیختگان، نام لطیفی یادآور زیباترین خاطرات دوران تحصیل، شوق و شور نوشتن و زیبا نگاشتن است. مثلا پرفسور حسابی یا مسعود کیمیایی، خودنویس‌های خود را از فروشگاه مرحوم لطیفی تهیه می‌کردند. نام برخی قلم‌ها هم مثل نام برخی نویسندگان و فرهیختگان، از اعتبار و جایگاه بیشتری برخوردار است یا خاطرات بیشتری ساخته‌اند. مثلا برای دانش‌آموزان دهه‌های 50 و 60، «خودکار بیک» یا برای اهل‌قلم نسل‌های پیشین، «خودنویس پارکر». کافی است به حافظه‌تاریخی خود رجوع کنیم تا قلم‌هایی که با تقدیر ما گره خورده را به‌یاد بیاوریم. قلم‌ها فقط نمی‌نویسند، تاریخ را رقم می‌زنند.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی