| کد مطلب: ۵۲۳۷

از کامران بودن تا مرتضی شدن

به بهانه سی‌امین سال شهادت مرتضی آوینی

به بهانه سی‌امین سال شهادت مرتضی آوینی

کیستی و چیستی «سیدمرتضی آوینی» بعد از نزدیک به سه‌دهه از شهادت او همچنان در کانون مناقشات و تأویل‌های پرتنش است. «راوی روایت فتح» خود در بستر روایت‌های مختلف قرار گرفته و هر‌کس می‌خواهد نسخه‌ای شخصی یا جناحی از او بپیچد تا او را با روایت خود، «فتح» کند! ریشه این مناقشات از یک‌سو به گذشته او برمی‌گردد و سیر تحولی که از «کامران بودن» تا «مرتضی شدن» و از «سبیل نیچه‌ای» به «ریش مکتبی» طی کرده و از سوی‌ دیگر به اواخر حیات او و برخی دیدگاههای سینمایی‌اش ازجمله ستایش سینمای هیچکاک در مقاله «عالم هیچکاک» و سخنرانی‌اش در رد مقوله‌ای به‌اسم «سینمای اسلامی» که بهانه تکفیر و تهدید او شد. همان‌ها که در روزنامه کیهان و جمهوری‌اسلامی او را متهم به وادادگی در برابر سینمای هالیوود کردند و نوشتند: «آقای سردبیر به خدا هم فکر کنید»، بعد از شهادتش نه‌فقط زیر تابوتش را گرفتند تا خود را تطهیر کنند؛ که حالا سال‌هاست زیر عَلَم او سینه می‌زنند و او را مصادره به مطلوب می‌کنند!
فارغ از هرگونه «شیدایی» و «نفرت» نسبت به او و اندیشه‌هایش، آوینی از معدود هنرمندان انقلابی بود که می‌توان جدی‌اش گرفت. می‌توان با او مخالف بود‌ اما نمی‌توان انکارش کرد. او تلاش‌هایی جدی و نظری در فهم تئوریک سینما داشت، چنانچه «لئوناردو کوارزیما»، مورخ و نظریه‌پرداز سینمایی ایتالیا دیدگاههای آوینی را «واقع‌گرایی اسلامی به‌مثابه نظریه فیلم» می‌داند. بیشتر افراد، آوینی را با مستند روایت فتح و صدای گرم و دل‌نشین او بر این مستند جنگی می‌شناسند؛ اما او علاوه بر مستندسازی در حوزه‌های جنگ و مسائل اجتماعی، در زمینه نظریه‌پردازی سینما نیز یکی از افراد صاحب‌نظر بعد از انقلاب به‌شمار می‌رود. بخشی از دیدگاه‌های سینمایی او را می‌توان در مجموعه مقالاتش در مجله سوره و مهمتر از همه کتاب معروف «آیینه جادو» جست‌وجو کرد. واقعیت این است که بعد از دو دهه از شهادت او هنوز درباره آراء و اندیشه‌های سینمایی و هنری‌اش کار منسجم و قابل‌قبولی انجام نشده است. شاید یکی از بهترین و جذاب‌ترین کتاب‌هایی که درباره اندیشه‌های شهید آوینی منتشر شده، کتاب «سینما و افق‌های آینده» باشد که از سوی حسین معززی‌نیا، منتقد سینما و دامادش و به همت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی منتشر شده است.
شهید آوینی «سینما» را جزئی از کلیت تمدن غرب دانسته و به تفکیک ماهوی آن اعتقادی نداشته است. او تلاش می‌کرد تا نه‌فقط سینما، بلکه همه‌چیز را در نسبت با هویت اسلامی - ایرانی بازتعریف کرده و با آنها دچار یک نوع مواجهه فلسفی شود. در ارتباط با سینما نیز تلاش نظری و ذهنی او بیشتر حول مفاهیمی مثل «درک ماهیت سینما» و «شناخت جوهر سینما» می‌چرخید و سعی می‌کرد تا با کنار زدن حجاب تکنیک، به شناخت و درک درستی از ماهیت و ذات سینما دست یابد.
معززی‌نیا درباره دیدگاه شهید آوینی نسبت به سینمای غرب و سینمای ملی می‌گوید: «توضیح درباره دیدگاه سینمای غرب و نیز سینمای ملی از نگاه شهید آوینی تا حدودی دشوار است، اما در مجموع دو گروه افراد وجود داشتند که نسبت به استفاده از سینمای غرب موضع می‌گرفتند. عده‌ای معتقد بودند که باید از سینمای غرب تبعیت کرد و به‌صورت مستقیم از تمام دستاوردها و نوع نگاه و عملکرد آنها استفاده کرد و عده‌ای دیگر هم بر این اعتقاد بودند که هیچ‌گونه تعاملی نباید با سینمای غرب داشت و باید آن را به‌طور کامل نفی کرد. اما شهید آوینی نگاهی میانه داشت که مختص خود ایشان بود. او به تماشای آثار غربی و آموختن و استفاده از مسائل مثبت و پیشرفت‌های تکنولوژیکی آنها معتقد بود. حتی در این زمینه به نگارش کتاب و تماشای آثار غربی ترغیب می‌کرد. شهید آوینی سینمای ملی را چیزی جدا از فرهنگ نمی‌دانست و برخورداری از هویت ملی را همپایه سینمای ملی تلقی می‌کرد».
شاید برای‌تان جالب باشد که بدانید شهید آوینی با واژه و مفهوم «سینمای اسلامی» مخالف بود و اعتقاد داشت: «به‌نظر من، سینمای اسلامی وجود ندارد که ما این عنوان را این‌طور به‌کار ببریم. من اسلام را حقیقت عالم می‌دانم و وقتی معتقدم به این حقیقت که هنر، بالذات و خواه‌ناخواه با حقیقت عالم نسبت دارد و سینما هم بالطبع نسبتی با هنر دارد؛ پس حقیقت سینما خود‌به‌خود امری است که می‌تواند معنوی و الهی باشد. منتها این موضوع به نوع تقرب ما به موضوع بستگی دارد. ذات سینما، اسلامی نشده که شما بگویید سینمای اسلامی».

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی