| کد مطلب: ۴۶۸۱

اعتماد و اقتدار

اعتماد و اقتدار

این از بدیهیات حکمرانی است که دولت باید به‌عنوان نماینده خیر عمومی اقتدار داشته باشد و البته مورد اعتماد باشد و این‌دو به‌هم آمیخته و لازم و ملزوم یکدیگرند.

sepehr masood

مسعود سپهر

جامعه‌شناس سیاسی

این از بدیهیات حکمرانی است که دولت باید به‌عنوان نماینده خیر عمومی اقتدار داشته باشد و البته مورد اعتماد باشد و این‌دو به‌هم آمیخته و لازم و ملزوم یکدیگرند. من در شهر شیراز زندگی می‌کنم و مثل صدها هزار تن مردم دیگری که آنجا زندگی می‌کنند و شهر‌شان را دوست دارند می‌خواهیم در آرامش و امنیت و آبادانی زندگی کنیم. متاسفانه حتی آنچه مربوط به امور شهر و تصمیمات محلی هم هست از دو عنصر اعتماد و اقتدار خالی‌ست. برای نمونه سال‌هاست در مجاورت شهر شیراز احداث سد تنگ‌سرخ برای ذخیره‌سازی آب‌های سیلابی کوه‌های جنوب‌غربی شیراز آغاز شده است، اما با شرایط فعلی بعید است هرگز تکلیف آن معلوم شود. گروهی با استدلال‌های محیط‌زیستی و زمین‌شناسی و مانند اینها با آن مخالفت و بخشی دیگر این دلایل را رد می‌کنند و نتایج اقتصادی و عمرانی و گردشگری آن را بر‌می‌شمارند. چرا نمی‌شود یک گروه مشاور مورد اعتماد جامعه را مأمور کرد و بر اساس گزارش کارشناسیِ آنان کار را دنبال کرد‌؟ اولاً چون اعتماد از جامعه رخت بر بسته است و در ثانی در تصمیم‌گیران اراده و اعتماد‌به‌نفس لازم برای چنین تصمیماتی وجود ندارد و البته مسئله تعارض منافع برای مردم به‌شدت دلهره‌آور است.
مورد دیگر که در چند روز اخیر بار دیگر مطرح شده تخریب بافت تاریخی شیراز برای توسعه حرم شاهچراغ است. اینکه بسیاری خانه‌های آن منطقه ویران شده و بخش‌های بزرگ دیگری مرکز تجمع معتادان و ولگردان است، تصدیق می‌شود و اینکه خانه‌های زیبا و قابل بازسازی برای کاربرد‌های فرهنگی و گردشگری و سکونت در آنجا وجود دارد و این کوچه‌پس‌کوچه‌ها هویت و حافظه ما شیرازی‌هاست هم درست است اما آیا با این‌همه تجربه موفق حفظ بافت‌های تاریخی در جهان و بازگشت زندگی به آنها با بهترین کاربری‌های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نمی‌شود یک گروه مشاور مورد اعتماد جامعه پیدا کرد و آنها از همه نظریات جامعه محلی و صاحب‌نظران استفاده کنند و طرحی ارائه شود که اجرایی و موردقبول باشد‌؟ متاسفانه اینجا هم مشکل، همان اعتماد و اقتدار است. به‌خاطر دارم وقتی برای یک فرصت مطالعاتی به دانشگاه هاروارد رفته بودم در میدان هاروارد یک فروشگاه بود که یادگاری‌های دانشگاه مثل پیراهن و لیوان و مانند اینها با آرم دانشگاه را می‌فروخت. یک روز دیدم که درِ آن فروشگاه بسته است و روی آن پارچه‌نوشته‌ای نصب شده که مالک می‌خواهد آن را بفروشد تا تبدیل به یک فست‌فود شود و هر کس از اهالی در این مورد دیدگاه یا مخالفتی دارد به مدت دو هفته فرصت دارد به شورای شهر مراجعه یا مکاتبه و مطرح کند و در ساعت و تاریخ معین هم جلسه علنی تصمیم‌گیری برگزار می‌شود که همه می‌توانند در آن شرکت کنند. برای چنین موضوع کوچکی مطمئناً هر تصمیمی از این جلسه بیرون بیاید چون مردم در جریان تصمیم‌گیری مشارکت داشته‌اند و اطمینان دارند نمایندگان شهر بدون هیچ فشاری از جانب خودشان انتخاب شده‌اند و در ادوار بعد به رأی آنها نیاز دارند، به نظر شورا تمکین می‌کنند و در آن فروشگاه هم خیلی زود باز شد.
چرا ما کاری نمی‌کنیم که هم کارها راه بیفتد و هم مردم راضی و خوشحال، در آرامش و امنیت و آبادانی زندگی کنند؟

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی