قصد دارند جامعه را سنتخواه نگه دارند
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

امانالله قراییمقدم جامعهشناس:
قصد دارند جامعه را سنتخواه نگه دارند
در موضوع حضور روحانیون در رشتههای غیرتخصصی مانند روانشناسی و بانکداری، یکی از مسائل مهمی که وجود دارد، نگاه جامعه به این حضور و پیامدهای این تصمیم در بلندمدت برای جامعه است. امانالله قراییمقدم، جامعهشناس و عضو هیات علمی دانشگاه تربیت معلم یکی از منتقدان این تصمیمگیریهاست. این استاد دانشگاه در گفتوگویی که با هممیهن انجام داده است، میگوید: «این نوع تصمیمات باعث خواهد شد تا جایگاه روحانیون در بین جامعه و بهخصوص جوانان خدشهدار شود.» وی معتقد است چنین تصمیماتی برخلاف وحدت حوزه و دانشگاه بوده که از ابتدای انقلاب مطرح شده و مدافعان این سیاست قصد دارند برتری حوزه را بر دانشگاه نشان دهند.»حضور روحانیون در مشاغل و فضاهای مختلف از مدارس گرفته تا حوزه روانشناسی و تعیین موقعیت برای آنها در بانکها، یکی از موضوعاتی است که طی چند هفته اخیر سروصدای زیادی راه انداخته است، این تعریف نقش جدید، چه تاثیری در جامعه خواهد داشت؟
در اندیشههای جامعهشناسی ماکس وبر ما شاهد سه نوع جامعه سنتخواه، کاریزماتیک و عقلانی هستیم و در این میان وقتی اقتدار مشروع سنتی و کاریزماتیک میشود، چنین تصمیمها و تعریفهای جدید وجود دارد؛ موضوعی که از سالهای پیش در کشور شکل گرفته و به نظر میرسد قصد گسترش آن را دارند. حضور در حوزه آموزشوپرورش، فعالیت در فضای حقوقی، قضائی و حوزه سیاسی از جمله روندی است که در این تصمیمگیری شاهدش هستیم. این تلاشها به دنبال نوعی تاثیرگذاری گسترده بر تمام حوزههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است و به دنبال تسلط افکار ایدئولوژیک در مسائلی مانند روانشناسی و بانکداری به نظر میآید. البته چنین هدفی، زمانی امکان تحقق دارد که نظام حاکم به اقتدار مشروع سنتی و دینی رسیده باشد. این اقتدار بهدنبال باورها و اعتقادات و آئینها و سنتهایی است که در گذشته وجود داشته و حالا میخواهند آنها را زنده نگه دارند یا به قول دیوید رایشمن، جامعهشناس آمریکایی، میخواهند جامعه را در حال دنبالهروی و سنتخواهی نگه دارند. جامعه از نظر رایشمن، سه مرحله دارد. از نظر او ما با سه جامعه روبهرو هستیم که عبارتند از: جامعه سنتی، دنبالهرو و خودمختار. مدتهاست دیدهایم در آموزشوپرورش و قضایی روحانیون حضور دارند و حالا قصد ورود به مسائل دیگر دارند تا جامعه پیرو بماند و دست از پا خطا نکند.
موضوعی که از سالهای اول انقلاب مطرح بود، موضوع حوزه و دانشگاه بود. این تصمیمی که گرفته شده چه تاثیری بر شکاف حوزه و دانشگاه دارد؟
مساله وحدت حوزه و دانشگاه از ابتدای انقلاب وجود داشته و به وسیله شهید مفتح مطرح شد و حالا موضوعی که وجود دارد این است که چنین تصمیمی برخلاف وحدت حوزه و دانشگاه و دخالت در مسائل یکدیگر است. مساله این است که ما در تمام رشتههای علوم انسانی، اجتماعی و اقتصادی فارغالتحصیل انباشته داریم اما برخی این مسائل را نمیپذیرند و میخواهند الگوی دنبالهروی را ادامه دهند. قرار بود حوزه و دانشگاه در کنار هم باشند و هر کسی کار خودش را انجام دهد، اما متاسفانه برخی به دنبال ارجحسازی یکی بر دیگری هستند و با تصمیمگیری برای افزایش دامنه حضور، به دنبال کمرنگ کردن جایگاه دیگری رفتهاند. از اول این فکر برتری یکی بر دیگری وجود داشته است. سوال این است که این افراد میخواهند در بانک چه کار کنند؟ آیا دروس تخصصی رشته اقتصاد را خواندهاند و تخصصی در این رشتهها دارند؟ آیا از علوم روانشناسی و تئوریهای جامعهشناسی اطلاع دارند؟ وقتی نه درس این رشتهها را خواندهاند و نه تخصصی در این مسائل دارند، چگونه میتوانند اثرگذاری مناسب و مثبتی نسبت به روند آسیبدیده فعلی و فساد موجود داشته باشند؟ آنها قصد دارند هنجارهای سنتی را گسترش داده و تقویت کنند. این موضوع میتواند نارضایتی را بالا ببرد. وقتی افرادی در این رشتهها تحصیل کردهاند و سالها وقت خود را صرف مطالعه تخصصی دروس خود کرده و حالا با فارغالتحصیل شدن بهدنبال شغل هستند و در پیدا کردن شغل مرتبط ناکام ماندهاند، همین افراد وقتی میبینند یک طلبه بدون تخصص صاحب شغلی شده که مرتبط به مدرک تحصیلی اوست، طبیعی است ناراحت میشوند و از دل این ناراحتی جایگاه روحانیت در افکار مردم دچار خدشه میشود. مردم روحانیون را در طبقه روحانیت میبینند و میخواهند در زمینه دین و دیانت باشند، اما وقتی میبینند در امور اقتصادی دخالت میکند، وجهه دینی هم خدشهدار میشود.
آیا این مسائل باعث نخواهد شد که جامعه تصور کند طلبهها دارای امتیازات ویژهای هستند که سایر افراد ندارند؟
صددرصد اینگونه خواهد بود. وقتی جامعه کاریزماتیک است، بهدنبال همین موضوع است و این تفکر را به وجود خواهد آورد. عدهای به دنبال این هستند که تخصص و بزرگی خود را نشان دهند و بگویند ما در همه علوم برتر هستیم. قصد دارند بگویند هر کسی وارد حوزه شود، از نظر هوش بالاتر است و مقام بالاتری هم باید داشته باشد. در جامعه عقلانی که عقل و قانون و منطق حرف اول را بزند، این مسائل وجود ندارد. موضوع دیگری که وجود دارد این است که مدتهاست نسل جوان ما دینگریز شده و با این تصمیماتی که گرفته میشود ممکن است در ظاهر حرفی نزند، اما در باطن ممکن است ناراحت شده و در نهایت وجهه دین و روحانیت خدشهدار شود. مقام و منزلت روحانیت، معنوی است، اما وقتی وارد مشاغل دیگر میشود، آن قابلیت را از دست میدهد و نگاه جامعه به آنها تغییر خواهد کرد.