در حاشیهی حاشیه
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
در سال ۹۸ دوباره قیمت بنزین را افزایش دادند و این داستان بنزین جنبه طبقاتی دارد؛ آن طبقهای که بهواسطه کالایی شدن و سلب مالکیت اراضی مجبور بود به حاشیههای شهر برود، همان طبقهای است که بیش از باقی گروهها به بنزین برای رفتوآمد به مرکزشهر احتیاج دارد. چون قاطبه این شهرهای اقماری درواقع شهرهای نسبتا خوابگاهی هستند؛ یعنی کسبوکار خیلی در این شهرها رونق ندارد و بیشتر کسانی هستند که نمیتوانستند در مرکز شهرها جایی برای خودشان پیدا کنند و برای همین شبها به آنجاها میرفتند، میخوابیدند و صبح دوباره به مراکز شهر برای کار کردن میآمدند. بنابراین افزایش قیمت بنزین، اثر تصاعدی روی فقیرتر شدن طبقات بیزمین و طبقاتی که در حاشیهها اسکان داده شدهاند، داشته است و برای همین باز میبینیم افزایش نرخ انرژیها هم بازتاب و پیامد فضایی دارد. یعنی دوباره با موج جدید مهاجرتها به حاشیهها طرف میشویم که این روند را اگر از دهه ۸۰ تا امروز نگاه کنیم میبینیم در حال افزایش است. ما با پدیده جدیدی بهنام حاشیهی حاشیه مواجهیم؛ یعنی شهرهایی که زمانی خودشان حاشیه شهر تهران بودند، تبدیل به شهرهای بزرگی میشوند که خود آنها دارای حاشیه میشوند. نمونه معروف آن اسلامشهر است که زمانی حاشیه تهران بود و یکمرتبه در ۱۰ سال از ۴۰هزار نفر به 200هزار نفر رسید. وقتی این حاشیهها یک مرتبه بزرگ میشوند دوباره حکمرانی شهری و دولت روی آن مناطق دست میگذارد که آنجا را هم محدوده استحفاظی خودش کند. ما بهصورت کلی برای شکل گیری شهرهای حاشیهای یا شهرهای اقماری دو روند داریم، یک روند دولتساز است که دولت برای ساخت شهرها یا شهرکهای اقماری برنامهریزی میکند. در دهه ۶۰ شمسی عملا طرح شهرهای جدید کلید میخورد که مثلا مصوبه اول آن ساخت پنجشهر در اطراف تهران بود. برای اینکه تهران برای جمعیتی که داشت به سمتش سرریز میشد، دیگر جا نداشت. ازجمله پردیس، شهری به نام زاویه، شهریار و دو شهر دیگر که مصوباتشان تصویب شد. بنابراین دولت خودش راسا تصمیم میگیرد شهری برای حاشیهنشینها بسازد. همزمان با این شهرهای جدید، مجموعهای از سکونتگاههای غیررسمی هم شکل میگیرد که ایندفعه تماما جدا از دولت است. خارج از دولت آدمها و ساکنانی که میخواستند به تهران برای پیدا کردن کار و زندگی بهتر بیایند، چون در تهران نمیتوانستند زندگی کنند و این شهرهای اطراف هم قیمتش زیاد بود، خودشان دستبهکار میشدند و سکونتگاههایی میساختند که به سکونتگاههای غیررسمی موسوم شدند. سکونتگاههای غیررسمی چون زمینش غیررسمی و خارج از منطقه استحفاظی حکمرانی شهری است، زمینش خیلی ارزانتر است و ساختوساز آن از ضوابط و قواعد شهری پیروی نمیکند، پس هزینه آن برای کسانی که آنجا ساکن میشوند خیلی کمتر است. بنابراین ما از دهههای ۵۰، ۶۰، ۷۰ شاهد شکلگیری گسترده این سکونتگاههای غیررسمی در مقابل شهرهای جدیدی که دولت میخواست بسازد هستیم. یعنی دولت شهرهای جدید را میسازد ولی کسی آنجا ساکن نمیشود و اقبالی نسبت به آن نیست چون وقتی دولت آنجا را میسازد همچنان تحت منطقه استحفاظی خودش است و این منطقه استحفاظی یعنی چی؟ یعنی باید ضوابط دولتی رعایت شود، یعنی زمین، زمین شهری شده و قیمت دارد، برای ساختوساز باید مجوز گرفته شود و باید به شهرداری پول داده شود. مردمی که میخواهند در تهران کار کنند و در تهران جا ندارند، پول آن حاشیهها را هم ندارند که بخواهند پول زمین شهری بدهند. ساختوساز هم از آن قواعد، سازوکارهای شهرداری و مالیاتها پیروی کند. برای همین میروند و یک زمین غیرشهری پیدا میکنند و آرامآرام میسازند و معمولا هم اینکار با دینامیک قومی است؛ یعنی خانوادهای میآید، بقیهشان هم میآیند و آرامآرام افزایش پیدا میکنند، آرامآرام برای آب خودشان چاه میزنند، خودشان برق میگیرند و خودشان آنجا را میسازند. منتها دولت در دهه ۸۰ وقتی این سکونتگاههای غیررسمی ساخته شد، دست روی آن گذاشت و آنجا را به منطقه رسمی شهر تبدیل کرد. این یعنی حالا که شما بزرگ شدید، باید آنجا شهرداری تاسیس شود و مالیات بدهید. بنابراین قیمت زمین بالا میرود و دوباره افزایش قیمت زمین را داریم. یعنی دوباره همان مکانیزم کالاییشدن زمین را داریم و برای همین، همان شهری که قبلا غیررسمی بوده و الان رسمی شده، حاشیهی حاشیه پیدا میکند و اینگونه اطراف اسلامشهر، میانآباد، اکبرآباد و... شکل میگیرد. همین مکانها کانون اصلی شورشهای دهه ۷۰ و ازقضا کانون شورشهای آبان ۹۸ بودند. بنابراین اگر این دوروند را ببینید، یعنی ساخت شهرهای جدید توسط دولت و ساخت سکونتگاههای غیررسمی، جفتشان در حاشیهاند ولی از دو دینامیک کاملا متفاوت پیروی میکنند. ایمان واقفی پژوهشگر شهری