| کد مطلب: ۵۵۳۹۳

بودن با دیگری به‌جای یادگیری/نقدی بر شیوه آموزش در ساختار نولیبرالی که آموزش غایت است

کتاب «فراسوی یادگیری» گرت بیستا، یکی از آثاری است که در سال‌های اخیر توجه پژوهشگران فلسفه تعلیم‌وتربیت و نظریه‌پردازان اجتماعی را به خود جلب کرده است.

بودن با دیگری به‌جای یادگیری/نقدی بر شیوه آموزش در ساختار نولیبرالی که آموزش غایت است

علی پیرابی روزنامه‌نگار

کتاب «فراسوی یادگیری» گرت بیستا، یکی از آثاری است که در سال‌های اخیر توجه پژوهشگران فلسفه تعلیم‌وتربیت و نظریه‌پردازان اجتماعی را به خود جلب کرده است. این کتاب با نقد زبان مسلط «یادگیری» در گفتمان آموزشی معاصر و برجسته‌کردن مفاهیمی همچون مسئولیت، دموکراسی، حضور و یکتایی فرد انسانی، بحث‌های گسترده‌ای برانگیخته است. بسیاری این کتاب را اثری می‌دانند که می‌تواند فهم ما از «آموزش» را به‌طور بنیادین دگرگون کند.

فیلسوف تعلیم و تربیت

گرت بیستا (Gert J.J. Biesta)، یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان و نظریه‌پردازان معاصر تعلیم‌وتربیت است که آثار او نقش مهمی در نقد گفتمان آموزشی رایج و ارائه چشم‌اندازی انسانی‌تر و دموکراتیک‌تر از آموزش داشته است. او در سال ۱۹۵۷ در هلند متولد شد و تحصیلات خود را در حوزه فلسفه آموزش، نظریه اجتماعی و سیاست‌گذاری آموزشی ادامه داد. بیستا، سال‌ها در دانشگاه‌های مختلف اروپا و آمریکا تدریس کرده و اکنون یکی از چهره‌های تأثیرگذار در مباحث فلسفه تعلیم‌وتربیت به‌شمار می‌رود.

بیستا بیش از هرچیز با نقد مفهوم «یادگیری‌زدگی» یا learnification  شناخته می‌شود؛ اصطلاحی‌که برای اشاره به غلبه زبان «یادگیری»، «یادگیرنده» و «نتایج یادگیری» در گفتمان آموزشی امروز به‌کار می‌برد. او استدلال می‌کند که این زبان، آموزش را به یک فعالیت سودمحور و کارکردگرا تقلیل می‌دهد و نقش اساسی معلم و فرآیند تربیت را کم‌رنگ می‌کند. درمقابل، بیستا بر اهمیت «آموزش» به‌مثابه رابطه‌ای اخلاقی و انسانی تأکید می‌کند؛ رابطه‌ای‌که بر مسئولیت، پاسخگویی و ظهور سوژه انسانی در جهان استوار است.

یکی از محورهای کلیدی در اندیشه بیستا، تمایز سه‌گانه مشهور او میان صلاحیت‌سازی (qualification)، جامعه‌پذیری (socialization) و سوژه‌سازی (subjectification) است. به‌باور او، آموزش باید هر سه کارکرد را به تعادل برساند و این تعادل است که تربیت انسان دموکراتیک را ممکن می‌کند. بیستا همچنین تحت‌تأثیر فیلسوفانی چون لویناس، آرنت و باومن، مفهوم «حضور» و «مسئولیت نسبت به دیگری» را در مرکز نظریه تربیتی خود قرار می‌دهد.

از میان کتاب‌های تأثیرگذار بیستا می‌توان به «آموزش خوب در عصر سنجش‌محوری»، «خطرِ زیبای آموزش» و همین کتاب «فراسوی یادگیری» اشاره کرد.  بیستا امروزه یکی از صداهای مهم در نقد استانداردسازی آموزشی، عقلانیت کمی‌گرا و سیاست‌های نئولیبرالی آموزش است و آثارش برای پژوهشگران، معلمان و سیاست‌گذاران الهام‌بخش و چالش‌برانگیز است.

وارونگی فلسفی

بیستا می‌کوشد منطقی کاملاً متفاوت از گفتمان رایج آموزشی بسازد. در دهه‌های اخیر، زبان «یادگیری»، «نتایج یادگیری» و «یادگیرنده» جایگزین زبان «آموزش»، «معلمی» و «تعلیم» شده است؛ تغییری‌که پیامدهای عمیقی در تصور ما از انسان و نقش مدرسه برجای گذاشته است. بیستا این وضعیت را نوعی «اقتصادی‌شدن آموزش» می‌داند؛ یعنی فرآیندی که در آن دانش‌آموز تبدیل به مشتری و یادگیری تبدیل به کالا می‌شود.

بیستا با مهارتی قابل‌توجه، نشان می‌دهد چگونه این زبان جدید، امکان طرح پرسش‌های اصیل انسانی درباره معنا، مسئولیت و ظهور فردیت را محدود می‌کند. درواقع بیستا دعوت می‌کند معلم پیش‌ازآنکه «پاسخ» بدهد، شرایط ظهور «سؤال» را ممکن کند؛ پرسش‌هایی از جنس «معنای انسان‌بودن چیست؟»، نه «چگونه نمره بهتری بگیرم؟». این نگاه یک «وارونگی فلسفی» در فهم آموزش است که می‌تواند مدرسه را از یک نهاد انتقال مهارت به فضایی برای تجربه جهان و دیگری تبدیل کند.

نقد زبان و نقد ساختار

«فراسوی یادگیری» در برجسته‌کردن یکتایی فرد انسانی ـ این‌که هر دانش‌آموز، نه یک «مورد آموزشی»، بلکه یک وجود منحصربه‌فرد با امکان‌های بی‌پایان است ـ موفق عمل کرده و نقش مهمی در چرخش فلسفی آموزش دارد. یکی از ارزش‌های اساسی کتاب، باز نگه‌داشتن مفهوم «انسانیت» است؛ بیستا هیچ‌گاه آن را تعریف قطعی نمی‌کند و همین امر باعث می‌‌شود که پروژه آموزشی او همواره فضایی برای پرسش و امکان تازه ایجاد کند.

تاکید بیستا بر این‌که سوژه انسانی همیشه در برابر دیگری مسئول است، نقطه‌قوت کتاب است؛ زیرا آموزش را به عرصه اخلاق و رابطه انسانی وارد می‌کند. آیا این شکل از مسئولیت‌پذیری می‌تواند در عملِ آموزشی دوام آورد یا نه. منتقدان نگرانند که این مدل مسئولیت، نقش خودِ فرد در تعیین مسیرش را کم‌رنگ می‌کند. 

نقد تیز بیستا از ـ «learnification» یعنی تبدیل همه ابعاد آموزش به مقوله یادگیری ـ بسیار مهم است؛ زیرا این گفتمان فرد را تنها در نسبت با عملکرد و کارآمدی‌اش تعریف می‌کند. اما نقد بیستا بیشتر بر زبان متمرکز است تا ساختار. به‌عبارت‌دیگر، پرسش اساسی این است؛ آیا تغییر زبان کافی است؟ یا باید ساختارهای قدرت در مدرسه، رابطه بین سیاست آموزشی و اقتصاد و نحوه توزیع فرصت‌های دموکراتیک نیز دگرگون شود تا ایده بیستا از «آموزش برای آینده انسانی» تحقق یابد؟ درحقیقت بیستا راهکارهای عملی نسبتاً کمی ارائه می‌دهد و بیشتر بر ضرورت فلسفی دگرگونی تکیه دارد.

ساختن جهانی مشترک

کتاب «فراسوی یادگیری» از آن‌دست آثاری است که، نه برای ارائه یک مدل آموزشی آماده، بلکه برای طرح پرسش‌های بنیادی نوشته شده است. نقطه‌قوت کتاب این است که هیچ‌گاه وارد نسخه‌نویسی و ارائه دستورالعمل‌های خشک نمی‌شود و به‌جای آن، خواننده را وادار می‌کند درباره بنیادهای اخلاقی کار تربیتی بیاندیشد.

درواقع  بیستا با زبانی شفاف اما عمیق، آموزش را نه ابزاری برای تولید نیروی کار بلکه زمینه‌ای برای ظهور سوژه دموکراتیک معرفی می‌کند؛ سوژه‌ای که نه‌تنها قادر به انتخاب بلکه قادر به پاسخ‌دادن و مسئول‌بودن برای دیگری است. قدرت اصلی آن در نقد دقیق و فلسفی گفتمان مسلط یادگیری است؛ گفتمانی‌که آموزش را به حوزه اقتصاد و کارآمدی تقلیل داده و تربیت انسانِ مسئول، پاسخگو و با حضورِ فعال در جهان را کمرنگ کرده است.

گرچه برخی منتقدان از بیستا به‌دلیل ارائه‌نکردن راهکارهای عملی یا اتکای زیاد به فلسفه قاره‌ای انتقاد می‌کنند، اما اغلب آنان هم‌نظرند که این کتاب تفکری ضروری را به میدان تعلیم‌وتربیت بازمی‌گرداند: این‌که آموزش بیش‌ازآنکه درباره «یادگیری» باشد، درباره «بودن با دیگری» و ساختن جهانی مشترک است.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار