آدمحسابیهای سالنهای موسیقی
در یکی از کنسرتهایی که طی چندروز پیش برگزار شد، فردی از اعضای گروه به نمایندگی، از حضار تشکر کرد.در این سپاسگزاری، واژهای بهکار برد که جای واکاوی بسیار دارد. ایشانکه در صداقت گفتار و رفتارش شکی نیست، گفت که شما حاضرین جزء «آدمحسابی»های این شهر هستید که برای این اجرا آمدید.
در یکی از کنسرتهایی که طی چندروز پیش برگزار شد، فردی از اعضای گروه به نمایندگی، از حضار تشکر کرد. در این سپاسگزاری، واژهای بهکار برد که جای واکاوی بسیار دارد. ایشانکه در صداقت گفتار و رفتارش شکی نیست، گفت که شما حاضرین جزء «آدمحسابی»های این شهر هستید که برای این اجرا آمدید.
آری بههمینراحتی افرادیکه در آن مکان بودند، متصف به این صفت شدند و لامحاله دیگرانی که آنجا نبودند، واجد این صفت نیکو نشدند! گویا امری طی این سالها بر برگزارکنندگان و شرکتکنندگان مشتبه شده که جزئی از افراد خاص این شهر هستند و اگر در محیطهای فرهنگی و هنری حضور دارند، بالمآل باید آنان را غوره نشده، مویز دانست. غافل از آنکه تا پیاز این افراد ریشه بدواند، راهی است بسیار دور و دراز. حال چهشده است که اینگونه میاندیشند برخی از این افراد و خود را در سطحی بالاتر میپندارند. ازجمله آزگارها و مصائب مرتبط و منتج از شرایط بد اقتصادی، خالیشدن سبد فرهنگی قشر ضعیف و رو به متوسط است.
قشریکه بهدلیل درگیربودن در سایر امور زندگی، امور فرهنگیشان را از یاد بردهاند. گروه مرجعی که گرانیگاه و علتالعلل پیشرفت فکری و درنهایت پیشران اجتماعی است. افسوس آنجاست که افرادیکه در مجامع فرهنگی طی این سالها حضور دارند و البته پرواضح است، نه همه آنها، همزمان طی هفته و ماه در همه کنسرتهای شهر مشغول دستافشانی هستند و این واژه، نه از روی قافیه و ردیف بلکه بهمعنای واقعی آن بهکار رفته است.
چهکه این افراد حتی آگاه نیستند برای تشویق چهزمانی دست بهکار شوند در کنسرتی سنتی و فکر میکنند آنسان که در کنسرتهای بیسروته پاپ و امثال آن عمل مینمایند، اینجا نیز باید چنین کنند! آری اگر این جماعت، آدمحسابیهای کنسرتهای شهر هستند، باید افسوسی به وسعت تحریر نداشته برخی از خوانندگان نثارشان کرد. بارها مشاهده شد، قشر کمبرخوردار مالی ولی آگاه به هنر، شرمگینانه در کنار تالارهای هنری در انتظار بلیتی اضافه و درحقیقت رایگان هستند.
رایگان از آنسو که همراهان افراد برخوردار، در خود ندیدند که فاصله شمال تا جنوب شهر را طی کنند و رنج ترافیک بر خود هموار. آری این جماعت پولدار فرهنگ ناشناس، سیطره عجیبی بر صندلیهای تالارهای موسیقی دارند. چند ردیف اول بهحتم برای آنهاست و اگر بههردلیل جایگاه مناسبی پیدا نکنند، در شأن و مرتبه خود نمیبینند که دو ردیف بالاتر بنشینند.
هرچند همانطور که ذکر شد، این ایراد بر همه آنانی که مخاطب چنین برنامههایی هستند وارد نیست؛ ولی با یک نگاه سرانگشتی میتوان میزان علاقه آنان بر فرض مثال به موسیقی سنتی را دریافت. افرادیکه قبل آمدن و بعد از اتمام اجرا، موزیکهای ماشینشان زمین تا آسمان با آنچه در سالنها گوش دادهاند، توفیر دارد.
حال نمیگوییم هماره نوع خاصی از موسیقی را باید گوش داد، ولی همینکه با زدن استارت، آوای موزیکشان پخش میشود و حتی این اجازه را به روح و ضمیر خویش نمیدهند که لختی بیاسایند، مشخص است که در چه جایگاهی قرار دارند این آدمحسابیهای سالنهای موسیقیمان. گویی خوانندگان و نوازندگان نیز همین افراد را مخاطب اصلی هنرشان میدانند. نه اینشکل نیست دوستان خواننده و نوازنده؛ مخاطب اصلی شما آن هنرجوی موسیقی و آن دوستدار عام هنر ایرانی است که توان آمدن به برنامههایتان را ندارند. مخاطب واقعی آنانی هستند که تکههای اجراهایتان را با جان و دل از شبکههای اجتماعی میبینند.
آدمحسابیها لزوماً حضور فیزیکی شاید نداشته باشند، حضور معنوی و البته دردمندانهشان در بیرون از سالنهاست که آثار شما را جان میدهد و به گسترش آن کمک میکند. اینها آدمحسابیهای شهر شما هستند که عموماً هم از شهر شما نیستند؛ آنها افرادی هستند که از شهر و دیار خویش جدا شدهاند برای بهدستآوردن زندگی هنری و اجتماعی، غافل از آنکه متصف به صفتهایی میشوند که زیاد از آن نوشتن، از کفر ابلیس و زهد اسفندیار نیز معروفتر میشود.
بهتر است که بیشازاین آدمحسابیهای این شهر را نشناسیم. همانهایی که اگر به این نام شناخته شدند توسط فردی از گروه، در پایان اجرا حتی نمیدانستند نام کنسرت چیست، نوازندگان چهکسانی هستند و از دانستن نام سازها نیز نگوییم، بهتر است! اگر اینها آدمحسابیهای سالنهای موسیقی هستند، همانبه که افراد بیرون از سالن به چنین مکانهایی نیایند!