پیامدهای حمله احتمالی اسرائیل به لبنان
اخیراً، ارتش رژیم صهیونیستی موجی فزاینده از حملات هوایی و موشکی را به عمق خاک لبنان انجام داده است.
اخیراً، ارتش رژیم صهیونیستی موجی فزاینده از حملات هوایی و موشکی را به عمق خاک لبنان انجام داده است. بهانه اصلی رژیم صهیونیستی برای این اقدام، ادعاهایی مبنی بر بازسازی و تقویت توان نظامی حزبالله و انتقال تسلیحات از سوریه عنوان شده است. این حملات که در واقع نقض حاکمیت و امنیت ملی لبنان است، حکایت از آن دارد که رژیم صهیونیستی، بدون توجه به عواقب خطرناک اقدامات نظامی خود، درصدد آغاز جنگ دیگری علیه لبنان است.
بنا بر گزارشهای منتشرشده، حمله نظامی به لبنان در دستور کار کابینه جنگ رژیم صهیونیستی قرار گرفته و بررسی گزینههای مختلف برای این حمله در جریان است. از هفتههای گذشته مقامات آمریکایی نیز کارزار تهدیدی را آغاز کردهاند که اگر حزبالله خلع سلاح نشود، تردیدها را کنار گذاشته و دست رژیم صهیونیستی را برای انجام هر اقدامی در لبنان باز خواهند گذاشت.
تام باراک، فرستاده آمریکا، اخیراً هشدار داده است که اگر تا ژانویه ۲۰۲۶ خلع سلاح حزبالله اجرا نشود، احتمال آغاز عملیات نظامی توسط تلآویو برای تکمیل این مأموریت بهطور قابلتوجهی افزایش خواهد یافت.
با وجود فشارهای زیاد آمریکاییها برای خلع سلاح حزبالله و تعیین جدول زمانی برای تحقق این امر که باید تا ژانویه ۲۰۲۶ عملی شود؛ اما رهبران سیاسی و نظامی لبنان تمایل چندانی برای اجرای خلع سلاح حزبالله، که باید به ۱۲ اردوگاه پناهندگان فلسطینی در داخل خاک این کشور نیز گسترش یابد، نشان نمیدهند.
در حال حاضر، افسران آمریکایی مستقر در مقر فرماندهی شمالی در شهر اشغالی صفد، روند عملیات را لحظه به لحظه دنبال میکنند؛ مسئلهای که نشاندهنده هماهنگی مستقیم و بیسابقه واشنگتن با تلآویو در مدیریت اتاق جنگ علیه لبنان است.
سؤال اساسی این است که آیا رژیم صهیونیستی از تمرکز نظامی بر لبنان صرفاً به دنبال خلع سلاح حزبالله است یا اهدافی فراتر از آن را دنبال میکند؟ آنچه مشخص است، این است که اصرار رژیم صهیونیستی و آمریکا بر خلع سلاح حزبالله با هدف اشغال بخشهایی از خاک این کشور است.
از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی، لبنان به دلیل مجاورت جغرافیایی، موقعیت ژئوپلیتیکی و ساختار سیاسی متنوع، همواره در کانون توجه طراحان راهبردی تلآویو قرار داشته است. رژیم صهیونیستی بنا به دلایل تاریخی و امنیتی، رؤیای الحاق بخشهایی از جنوب لبنان را بهعنوان یک هدف راهبردی مدنظر داشته است. این امر نهتنها بر اساس ادعاهای تاریخی، بلکه برای کنترل منابع آبی و ایجاد عمق راهبردی در برابر تهدیدات جبهه شمالی، همواره مورد توجه مقامات صهیونیستی بوده است.
تاکنون حزبالله، بهعنوان قدرتمندترین نیروی مقاومت در مرزهای شمالی فلسطین اشغالی، اصلیترین مانع در برابر توسعهطلبی و اقدامات اشغالگرانه این رژیم محسوب میشود. بهجرأت میتوان گفت که بدون حضور حزبالله، لبنان سالها پیش سرنوشتی مشابه فلسطین و جولان را تجربه کرده بود.
اگرچه رژیم صهیونیستی نابودی توان دفاعی و موشکی حزبالله را هدف اعلامی خود قرار داده است، اما هدف واقعی فراتر از این است و این رژیم در یک برنامه بلندمدت به دنبال الحاق بخشهایی از لبنان به سرزمینهای تحت اشغال خود است.
حزبالله امروز همان حزبالله پیش از نوامبر ۲۰۲۴ است، با این تفاوت که از انگیزه و قدرت مضاعف و تاکتیکهای جدید برخوردار است. در آخرین دور درگیری که سیزده ماه به طول انجامید، برای نخستینبار در مدت کوتاهی بیش از هجده هزار موشک و راکت و ششصد پهپاد تهاجمی و اطلاعاتی به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک شد که بر اثر آن بیش از ۱۵۰ نظامی رژیم صهیونیستی کشته و سه هزار نفر زخمی شدند.
به بیان سادهتر، این رژیم در آخرین جنگ خود با حزبالله حدود هفت برابر میانگین تلفات جنگهای پیشین را متحمل شد. ورود حزبالله به جنگ غزه نیز موجب شد که بتسالل اسموتریچ ، وزیر دارایی رژیم صهیونیستی، در سخنانی در کنست اعتراف کند مقاومت فلسطین و لبنان طولانیترین و پرهزینهترین جنگ تاریخ رژیم صهیونیستی را به آن تحمیل کرده است.
هرگونه اقدام نظامی گسترده رژیم صهیونیستی علیه لبنان، نه یک پیروزی راهبردی، بلکه نقطه آغاز ورود این رژیم به باتلاقی غیرقابلمحاسبه خواهد بود که در وهله نخست، امنیت رژیم را در معرض تهدیدی بیسابقه قرار خواهد داد. رژیم صهیونیستی در حال تدارک جنگی است که بههیچوجه مشابه درگیریهای محدود گذشته نیست.
اما برخلاف تصور صهیونیستها، حزبالله پس از شهادت سیدحسن نصرالله و در دوره رهبری جدید، در کمترین زمان ممکن قدرت و بازدارندگی خود را بازیافته و همچنان دارای زرادخانهای قدرتمند از تسلیحات دقیق، دوربرد و ویرانگر است که توانایی قراردادن تمامی خاک سرزمینهای اشغالی – اعم از مراکز حیاتی تا پایگاههای نظامی و زیرساختهای اقتصادی و انرژی – زیر باران موشکی را دارد.