| کد مطلب: ۵۳۱۶۳

اسنپ‌بک: انتخاب بین گزینه بد و گزینه بدتر

برجام پیچیدگی‌های خاص خود را دارد که این پیچیدگی‌ها در زمانی که لازم بود توضیح داده‌شود، توضیح داده‌نشد. باز نشدن این پیچیدگی‌ها در زمان مقتضی باعث شده‌است تا افکار عمومی در ایران تحت تاثیر اظهارنظرهای سرگئی لاوروف و وندی شرمن و طرف‌های خارجی قرار بگیرند.

اسنپ‌بک: انتخاب بین گزینه بد و گزینه بدتر

برجام پیچیدگی‌های خاص خود را دارد که این پیچیدگی‌ها در زمانی که لازم بود توضیح داده‌شود، توضیح داده‌نشد. باز نشدن این پیچیدگی‌ها در زمان مقتضی باعث شده‌است تا افکار عمومی در ایران تحت تاثیر اظهارنظرهای سرگئی لاوروف و وندی شرمن و طرف‌های خارجی قرار بگیرند. آمریکایی‌ها، فرانسوی‌ها، انگلیسی‌ها و روس‌ها و هر یک به فراخور منافع خود در موقعیت‌های مختلف در مورد محتوای برجام اظهارنظرهایی را مطرح کرده‌اند. اظهارات محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، در مورد کارشکنی‌های روسیه در مذاکرات برجام و پس از آن، نخستین بار نیست که بیان می‌شود و صرفاً مربوط به شرایط فعلی نیست.

کتاب پایاب شکیبایی، که بازگویی خاطرات ظریف از ۸ سال وزارت امور خارجه است، سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات اطلاعات منتشر شد. دفتر ششم این کتاب با عنوان «ایران و قدرت‌های بزرگ» یک زیر فصل مفصل در مورد روسیه با عنوان «پیوند با روسیه» دارد. ظریف در این فصل کتاب به تفصیل در مورد روابط ایران و روسیه نوشته‌است و به وضوح توضیح داده‌است که چرا فکر می‌کند ایران با این قدرت بزرگ در همسایگی خود باید روابط حسنه‌ای داشته‌باشد. 

بعد از این بخش ظریف به آسیب‌شناسی روابط تهران و مسکو و اشکالاتی که در این روابط وجود داشت و اقدام‌هایی که روسیه علیه ایران کرده‌است، می‌پردازد. چندین مورد از کم‌لطفی‌های روسیه در این بخش کتاب ظریف مورد بررسی قرار گرفته‌است که سومین مورد آن دقیقاً همین مسئله پیشنهاد روسیه در مورد حل و فصل مسئله قطعنامه‌ها و اسنپ‌بک است.

طرحی که روس‌ها برای تعیین تکلیف قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت پیشنهاد داده‌بودند این بود که عملاً هر ۶ ماه یکبار از سال ۱۳۹۴ به شورای امنیت سازمان ملل متحد مراجعه می‌کردیم و رای‌گیری جدیدی انجام می‌شد؛ قطعنامه‌ای برای تعلیق تحریم‌های این ۶ قطعنامه صادر می‌شد. نسبت به مکانیسمی که در برجام پیش‌بینی شد، طرح روسیه به مراتب کار ایران را دشوارتر می‌کرد و احتمالاً قطعنامه‌ها خیلی زودتر از این ۱۰ سال برگشته‌بودند. با طرح سرگئی لاوروف، ایران مجبور بود که از سال ۱۳۹۴ هر ۶ ماه یکبار رای مثبت آمریکا و دو کشور اروپایی را به دست بیاورد. تردیدی وجود ندارد که طرح پیشنهادی روسیه بسیار به ضرر ایران بود.

سرگئی لاوروف در اظهارات خودش در مورد تعجب از پذیرش اسنپ‌بک توسط ایران، فقط نیمی از حقیقت را بیان می‌کند و نیم دیگر حقیقت که طرح خودش بود را اصلاً مطرح نمی‌کند. انتقادی که محمدجواد ظریف مطرح می‌کند هم نسبت به همین رفتارهای روسیه است. پیشنهاد لاوروف برای تعیین تکلیف قطعنامه‌ها ایران را در وضعیتی قرار می‌داد که هر شش ماه یک بار مادامی که کشورهای غربی تمایل داشتند، ادامه پیدا می‌کرد. قطعاً قرار گرفتن پیشنهاد آقای لاوروف منجر به توافق بدتری می‌شد.

در مکانیسمی که نهایتاً پذیرفته‌شد، لااقل این قطعنامه‌ها یکباره و برای مدت ۱۰ سال لغو شدند. اگر میان گزینه پیشنهادی لاوروف و شکل نهایی توافق، یعنی گزینه اسنپ‌بک مقایسه کنیم، می‌بینیم که مذاکره‌کنندگان ایرانی دست‌کم گزینه بد را به گزینه بدتر ترجیح داده‌اند. درست است که این مکانیسم اخیراً مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌است، اما واقعیت این است که ماهیت این سازوکار به شکلی بود که طرف شاکی باید به وضوح ثابت می‌کرد که ایران ناقض فاحش برجام بوده‌است.

در شرایط فعلی درست نیست که نیت‌خوانی کنیم که سرگئی لاوروف واقعاً چرا به چنین اقدامی دست زده‌است و چه هدفی را دنبال می‌کند. چنین روایت‌های یک‌طرفه‌ای را در مورد مذاکره‌کنندگان ایرانی در برجام، ما پیش از این هم از سرگئی لاوروف شنیده‌ایم. برای مثال او در گذشته مدعی شده‌بود که استمرار تحریم‌های تسلیحاتی تا ۵ سال پس از اجرای برجام، مسئله‌ای بود که روسیه با آن مخالف بود و طرف ایران آن را پذیرفت.

اما آقای لاوروف آنجا هم نیمه‌ای از واقعیت را پنهان می‌کند. روسیه برای این با استمرار تحریم‌های تسلیحاتی مخالف بود که تصور می‌کرد رفع تحریم‌های تسلیحاتی ایران می‌تواند منافع مالی برای روسیه داشته‌باشد، اما در برابر این واقعیت را نیز پنهان می‌کند که کل توافق برجام وابسته به تعیین تکلیف این مسئله بوده‌است. اگر تحریم‌های تسلیحاتی تعیین تکلیف نمی‌شد، اصلاً توافقی برای رفع تحریم‌ها وجود نداشت که سرگئی لاوروف به آن اعتراض کند. در عین حال موضوع تعیین تکلیف تحریم‌های تسلیحاتی، جزئی از خطوط قرمز تعیین شده برای مذاکره‌کنندگان در برجام نبود. مسئله غنی‌سازی برای مذاکره‌کنندگان ایرانی خط قرمز بود.

در برابر برای آمریکایی‌ها هم اختیار بازگرداندن تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد خط قرمز تلقی می‌شد. امروز که به مذاکرات برجام نگاه می‌کنیم، عده‌ای ممکن است تصور کنند که مکانیسم اسنپ‌بک خطا یا اشتباه مذاکره‌کنندگان ایرانی بوده‌است اما سوال اصلی این است که بدون در نظر گرفتن این مکانیسم آیا اساساً توافقی ممکن بود یا نه؟ در مذاکرات برجام ایران بین اینکه اسنپ‌بک را بپذیرد یا اینکه غنی‌سازی اورانیوم را کاملاً کنار بگذارد مخیر به انتخاب بود. ایران در این مذاکرات، بد را به بدتر ترجیح داده‌است. دلیل اصلی اصرار بر اسنپ‌بک این بود که طرف مقابل به ایران بی‌اعتماد بود و تصور می‌کرد که ایران ممکن است بلافاصله پس از رفع تحریم‌ها تعهدات خود را در چارچوب توافق کنار بگذارد. روند وقایع پس از توافق برجام، بر خلاف انتظار مذاکره‌کنندگان پیش رفت.

سوال این است که چرا آقای لاوروف این مسائل را به طور کل گردن طرف ایرانی می‌اندازد. درحالی‌که با این اظهارات کل دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران زیر سوال می‌رود، در داخل کشور مخالفان شخص آقای ظریف از این اظهارات استفاده می‌کنند تا وزیر خارجه پیشین کشور را تحت فشار قرار دهند. واقعیت این است که پذیرش برجام یک تصمیم جمعی در ایران بوده‌است و کل نظام این توافق را پذیرفت. از دیدگاه من به عنوان یک پژوهشگر دلیل پذیرش توافق برجام این بود که در آن زمان ایران چاره دیگری جز پذیرش برخی از جزئیات اجرایی این توافق نداشت، چراکه مخیر به انتخاب بین کنار گذاشتن کل توافق یا پذیرش این جزئیات بود.

آقای ظریف به تفصیل در سخنرانی‌های مختلف از جمله سخنرانی اخیر و همچنین در کتاب خودش پایاب شکیبایی و کتاب راز سر به مهر، در مورد این مسائل توضیح داده‌است؛ هرچند که به نظر من این توضیح‌ها باید در همان روزهای نخست توافق برجام در سال ۱۳۹۴ مطرح می‌شد. روایت نخست همیشه برنده است. وندی شرمن، معاون وقت وزیر خارجه آمریکا هم روایت‌های خودش را از مذاکرات منتشر کرده‌است که برخی از این روایت‌ها گمراه‌کننده هستند؛ هرچند که ترجمه کتاب خاطرات او به زبان فارسی با تحریف صورت گرفته‌است و تفاوت‌های معناداری در ترجمه فارسی با متن انگلیسی وجود دارد.

اظهاراتی هم از سوی طرف‌های ایرانی در خصوص پیشنهادهای جایگزین به جای اسنپ‌بک مطرح شده‌است؛ از جمله اینکه آقای لاریجانی اظهار کرده‌است که پیشنهاد ایشان استفاده از ساز و کار حکمیت طرف ثالث در حل اختلاف برجام بوده‌است. مشخص است که حتی این پیشنهاد هم کارایی چندانی برای جلوگیری از بازگشت قطعنامه‌های شش‌گانه شورای امنیت وجود نداشت. در همین مکانیسم فعلی، پیش‌بینی ساز و کار ۴۵ روزه‌ای در کمیسیون برجام و یک دوره مذاکره میان طرف شاکی، طرف متشاکی و یک طرف سوم عضو برجام پیش‌بینی شده‌بود که مشابه همان حکمیت است.

اما همین سازوکار هم توسط اروپایی دور زده‌شد و بدون طی کردن این مراحل سه کشور اروپایی درخواست از سرگیری اجرای قطعنامه‌های پیشین را مستقیماً به شورای امنیت بردند و از نفوذ خودشان در شورای امنیت استفاده کردند. حال اگر حکمیت یک طرف غیر عضو هم در میان بود، به همین سادگی می‌شد آن را دور زد یا در تعیین حکم از نفوذ سوءاستفاده کرد. حتی اگر روسیه هم حکم مورد اعتماد دو طرف بود، باز هم امکان جلوگیری از بازگشت قطعنامه‌ها کم بود، چراکه در همین فرآیند بازگشت قطعنامه‌ها توسط کشورهای اروپایی دیدیم که روسیه پیش‌نویس قطعنامه ارائه داد و تلاش کرد تا جلوی بازگشت قطعنامه‌ها را بگیرد و چین هم حمایت کرد، اما باز هم ناکام ماندند و حتی ایران ۹ رای هم نداشت که طرف‌های غربی مجبور به استفاده از حق وتو شوند. اینها واقعیت‌های میدانی هستند.

همانطور که ذکر شد، خط قرمز آمریکا این بود که تنها به شرطی رفع تحریم‌ها را می‌پذیرد که اگر تحت هر شرایطی ایران تعهدات خود را رعایت نکرد، بتواند قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت را بلافاصله بازگرداند. اختیار انتخاب مذاکره‌کنندگان ایرانی برای توافق بین این گزینه و عدم توافق بود، همانطور که برای طرف غربی هم اختیار انتخاب بین گزینه پذیرش حق غنی‌سازی ایران یا عدم توافق بود.

بعد از گذشت ۱۰ سال عده‌ای نشسته‌اند و ادعا می‌کنند که ۱۰ سال پیش به فلان روش می‌شد جلوی شرایط فعلی را گرفت، اما هیچ توضیحی نمی‌دهند که با توجه به خطوط قرمز مذاکراتی طرف مقابل، چه روش قابل پذیرشی ارائه می‌دادند که هم به توافق منجر شود و هم جلوی بازگشت قطعنامه‌ها را بگیرد. اساس توافق برجام این بود که حق غنی‌سازی به ازای حق بازگرداندن تحریم‌های بین‌المللی به ایران داده‌شد. معامله اساسی برجام در همین بده‌بستان خلاصه می‌شود.

از نخستین قطعنامه‌ای که سال ۱۳۸۵ علیه ایران در شورای امنیت صادر شد تا سال ۱۳۹۴ که برجام منعقد شد، ایران حتی یک روز هم هیچ‌یک از قطعنامه‌های شورای امنیت را اجرا نکرده‌بود، امروز هم دوباره همان وضعیت حاکم شده‌است و ایران از مبنا تعهد به اجرای این قطعنامه‌ها را نمی‌پذیرد. واقعیت این است که با رویکردی که جمهوری اسلامی از سال ۱۳۸۲ در پیش گرفت، عملاً امکان نداشت که جلوی صدور قطعنامه‌های شورای امنیت را گرفت. اگر رویکرد کلی ایران در دو دهه گذشته در قبال برنامه هسته‌ای از اساس متفاوت بود، شاید می‌شد گفت که امکان داشت چنین قطعنامه‌هایی علیه ایران صادر نشود.

اما به هر تقدیر تصمیم این بود که دو روز مانده به پایان کار دولت سیدمحمد خاتمی، در مردادماه سال ۱۳۸۴ پلمب تاسیسات یو‌سی‌اف اصفهان شکسته شود و در دی‌ماه همان سال پلمب تاسیسات غنی‌سازی در نطنز گشوده شد. در واقع ایران تصمیم گرفت که روند توافق با اروپا را کنار بگذارد، چراکه از نظر تهران طرف‌های اروپایی به تعهداتش عمل نکرده‌بودند. نکاتی در مورد سال‌های تعلیق غنی‌سازی از ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴ وجود دارد که نشان می‌دهد ایران در آن زمان هم می‌توانست رویکرد دیگری انتخاب کند. برای مثال بین سال‌های ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴ ایران هرچند عملیات غنی‌سازی را متوقف کرده‌بود، اما تحقیق و توسعه استمرار پیدا کرد.

بر اساس گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ایران پیش از تعلیق غنی‌سازی حدود ۱۰۰ سانتریفیوژ داشت که در حد یک آبشار هم نبود، اما بعد از شکستن پلمب یوسی‌اف حدود ۳۰۰۰ سانتریفیوژ داشتیم. آنچه در دو سال تعلیق غنی‌سازی، پیش از صدور قطعنامه‌ها متوقف شده‌بود، صرفاً عملیات غنی‌سازی بود و تمام فعالیت‌های تحقیق و توسعه ایران ادامه داشت و به همین دلیل هم بود که بلافاصله بعد از شکستن پلمب نطنز، ایران توانست غنی‌سازی را آغاز کند.

از این سیر وقایع می‌توان نتیجه گرفت که با سیاستی که جمهوری اسلامی ایران از دی‌ماه سال ۱۳۸۴ انتخاب کرد، عملاً صدور قطعنامه‌های شورای امنیت اجتناب‌ناپذیر بود. متاسفانه دوقطبی‌ای در کشور ایجاد شده‌است که مسائل را گردن این و آن بیاندازند. واقعیت این است که سیاست‌های انتخابی ایران چه بین سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۴ و چه بعد از سال ۱۳۹۴ در برجام، تصمیم‌های جمعی در نظام بوده‌است و نباید یک یا چند نفر را به خاطر این تصمیم‌ها مورد حمله قرار داد.

نگاه تک‌بعدی به فرآیند وقایع سیاست خارجی ایران کارساز نیست، بلکه باید جمیع عوامل تاثیرگذار را در نظر گرفت و نه نقش یک یا چند نفر را. تردیدی وجود ندارد که اشکالاتی در عملکرد و تصمیم دولت‌ها در سال‌های اخیر وجود دارد. ایران بدون تردید می‌توانست از شرایط بعد از برجام برای احیای اقتصاد و اصلاحات اساسی در اقتصاد کشور و بهبود شرایط اقتصادی و معیشتی شهروندان استفاده کند، با استفاده از آن فرصت‌ها اکنون ایران می‌توانست تاب‌آوری بیشتری در مقابل تحریم‌ها داشته‌باشد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
آخرین اخبار