مهـم اما ناکافی/چرا شناسایی رسمی فلسطین اهمیت دارد و چه واکنشهایی برخواهد انگیخت؟
شناسایی بینالمللی کشور فلسطین با استقبال مقامهای تشکیلات خودگردان فلسطین و واکنش شدید مقامهای اسرائیلی روبهرو شد.

شناسایی رسمی کشور فلسطین از سوی مجموعهای از کشورهای غربی که از جمله متحدان اسرائیل و ایالات متحده به شمار میروند، میتواند زمینه را برای افزایش فشارها بر سیاستمداران اسرائیلی که همچنان به کشتار فلسطینیان در غزه ادامه میدهند فراهم کند اما اعمال فشار سیاسی بدون بهرهگیری از ابزارهای دیگر نظیر فشار اقتصادی نمیتواند تأثیر زیادی بر سیاستها و رویکرد دولت اسرائیل داشته باشد.
همزمان با ادامه جنگافروزیهای اسرائیل در غزه و تداوم شهرکسازیها در کرانه باختری، رئیسجمهور فرانسه طی نشستی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد اعلام کرد که پاریس کشور فلسطین را به رسمیت میشناسد.
در کنار فرانسه که به همراه عربستان سعودی میزبان نشستی با تمرکز بر موضوع راهحل دوکشوری بود، موناکو، مالت، آندورا و لوکزامبورگ نیز کشور فلسطین را به رسمیت شناختند. بلژیک هم شناسایی رسمی فلسطین را اعلام کرد اما گفت که از نظر بروکسل، تنها زمانی این شناسایی جنبه حقوقی و قانونی خواهد یافت که «حماس کنار گذاشته و گروگانها آزاد شده باشند.»
امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه در این نشست گفت: «این مسئولیت بر عهده ماست که هر آنچه در توان داریم به کار گیریم تا امکان تحقق راهحل دوکشوری حفظ شود.»
پیش از این، روز یکشنبه ۲۱ سپتامبر بریتانیا، کانادا، پرتغال و استرالیا اعلام کرده بودند که کشور فلسطین را به رسمیت خواهند شناخت. کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا در بیانیهای ویدئویی در این خصوص گفت: «امیدها به تحقق راهحل دوکشوری در حال محو شدن است اما ما نمیتوانیم اجازه دهیم این اتفاق بیفتد. به همین دلیل، اکنون برای احیای امید به صلح و تحقق راهحل دوکشوری، من بهعنوان نخستوزیر یک کشور بزرگ تأکید میکنم که بریتانیا رسماً کشور فلسطین را به رسمیت میشناسد.»
پائولو رانگل، وزیر امور خارجه پرتغال در پستی در شبکه اجتماعی ایکس با اشاره به تصمیم اخیر لیسبون در به رسمیت شناختن کشور فلسطین نوشت: «پرتغال راهحل دوکشوری را تنها راه به سوی صلحی پایدار میداند.» سال گذشته، اسپانیا، نروژ و ایرلند هم دولت فلسطین را به رسمیت شناختند و مادرید تحریمهایی را علیه اسرائیل وضع کرد.
پدرو سانچز، نخستوزیر اسپانیا در نشست روز دوشنبه ضمن ابراز خرسندی از تصمیم اخیر کشورهای غربی در به رسمیت شناختن کشور فلسطین گفت که به باور او تحقق یافتن راهحل دوکشوری در شرایطی که «مردم یکی از آن دو کشور قربانی نسلکشی میشوند» ممکن نیست. او اظهار کرد: «ملت فلسطین در حال نابودی است. پس به نام عقل، به نام حقوق بینالملل و به نام انسانیت ما باید این کشتار را متوقف کنیم.»
استقبال فلسطینیها، تهدید اسرائیل
شناسایی بینالمللی کشور فلسطین با استقبال مقامهای تشکیلات خودگردان فلسطین و واکنش شدید مقامهای اسرائیلی روبهرو شد.
محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین که به دلیل عدم صدور ویزا از سوی وزارت امور خارجه آمریکا امکان حضور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد را نیافت، در یک سخنرانی ویدئویی، از کشورهایی که هنوز فلسطین را به رسمیت نشناختهاند درخواست کرد تا هر چه سریعتر این مسئله را در دستور کار قرار دهند. او همچنین خواستار حمایت جامعه جهانی از عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل متحد شد.
در بریتانیا، نمایندگی فلسطین در این کشور رسماً به سفارت تبدیل شد و حسام زملوت، سفیر فلسطین در بریتانیا همزمان با برافراشته شدن پرچم فلسطین در سفارت و پخش سرود ملی این کشور گفت که «فلسطین همواره وجود داشته و تا همیشه وجود خواهد داشت.»
برای اسرائیل و حامیانش به رسمیت شناخته شدن کشور فلسطین بسیار سنگین بود. مقامهای اسرائیلی و نشریات حامی تلآویو این اقدام را «پاداش دادن به حماس» معرفی کردند. دنی دانون، سفیر اسرائیل در سازمان ملل متحد نشست بررسی راهحل دوکشوری را که با ابتکار ریاض و پاریس برگزار شده بود یک «سیرک» خواند.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل با صدور بیانیهای خطاب به رهبران غربی گفت: «من پیام روشنی به رهبرانی که پس از فاجعه ۷ اکتبر کشور فلسطین را به رسمیت شناختند دارم. شما در حال پاداش دادن به تروریستها هستید. پیام دیگر من به شما این است که یک کشور فلسطینی هیچگاه در کرانه باختری رود اردن تشکیل نخواهد شد.» نتانیاهو همچنین پاسخ داد که اسرائیل به این اقدام کشورهایی که فلسطین را به رسمیت شناختهاند پاسخ خواهد داد.
آمریکا مخالف بود
به رسمیت شناخته شدن فلسطین توسط مجموعهای از کشورهای غربی، برگزاری نشستی با حضور تعداد زیادی از کشورهای جهان با تمرکز بر راهحل دوکشوری و افزایش فشارها علیه اسرائیل در شرایطی اتفاق افتاد که ایالات متحده طی ماههای گذشته تلاش زیادی کرد تا کشورها را از پیوستن به ابتکار پاریس و شناسایی رسمی فلسطین باز دارد.
به نوشته روزنامه واشنگتن پست، مارکو روبیو گفتوگوهای زیادی با رهبران این کشورها داشت و سعی میکرد با توصیف این اقدام به عنوان «هدیهای به تروریستها» مانع از موفقیت ابتکار فرانسه و شکلگیری نوعی اجماع دیپلماتیک در جهان برای به رسمیت شناختن فلسطین شود.
درست به همین دلیل، زمانی که موجی از به رسمیت شناخته شدن کشور فلسطین در آستانه نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد شکل گرفت، هم مقامهای دولتی و هم مقامهای حزبی در ایالات متحده به شدت به این موضوع واکنش نشان دادند.
کارولین لویت، دبیر مطبوعاتی کاخ سفید روز دوشنبه شناسایی رسمی فلسطین را محکوم کرد. او با بیان اینکه «این مسئله هیچ کمکی به آزادسازی گروگانها که هدف اصلی در غزه است نمیکند» گفت که «این فقط نوعی حرف زدن بدون اقدام از سوی برخی از دوستان و متحدان ما است و به پایان جنگ منجر نمیشود.»
پیشتر دولت ترامپ به منظور تضعیف تلاشها در راستای به رسمیت شناختن فلسطین، از اعطای ویزا به مقامهای تشکیلات خودگردان فلسطین که خواستار حضور در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک شده بودند، سر باز زد.
مارکو روبیو در سفر به اکوادور، فرانسه را متهم کرد که با شناسایی رسمی فلسطین، تلاشهای دیپلماتیک را برای پایان دادن به جنگ «تضعیف» میکند. او گفت: «درست در روزی که فرانسه از ابتکار خود رونمایی کرد، حماس از مذاکرات آتشبس کنار کشید و درخواستهای بیشتری را برای بازگشت به مذاکرات مطرح کرد.» وزارت امور خارجه فرانسه در آن زمان به سرعت به این موضوع واکنش نشان داد و در مجموعه پستهایی در شبکه اجتماعی ایکس، ضمن تکذیب اظهارات روبیو، مستنداتی را منتشر کرد که نشان میداد شکست مذاکرات آتشبس پیش از رونمایی فرانسه از طرح خود اتفاق افتاده است.
منتقدان ترامپ میگویند سیاست دولت ترامپ در قبال غزه و نادیده گرفتن جنایتهای اسرائیل باعث شده تا در این موضوع آمریکا به کشوری منزوی تبدیل شود. کریس ون هالن، سناتور دموکرات ایالت مریلند در گفتوگویی تلویزیونی در این باره گفت: «ایالات متحده کاملاً منزوی شده و این واقعاً نفوذ ما را در سراسر جهان تضعیف میکند. دولت بایدن در این موضوع ناتوان عمل کرد، اما دولت ترامپ صرفاً مهر تأییدی بر اقدامات بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، زد.» او هشدار داد: «کشورهای دیگر در جهان، بهویژه در جنوب جهانی، بهخوبی استانداردهای دوگانه آمریکا در زمینه حقوق بشر را میبینند و دشمنان ما از این موضوع بهرهبرداری میکنند.»
در مقابل، نیکی هیلی، سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل متحد و کاندیدای ریاستجمهوری، با حمله به متحدان اروپایی ایالات متحده گفت که «این کشورها بیش از آن که به فکر پایان جنگ باشند، به فکر خوشحال کردن حماس هستند.» برایان ماست، رئیس کمیته سیاست خارجی مجلس نمایندگان آمریکا، شناسایی رسمی فلسطین را «پاداشی به قصابان و متجاوزان حماس» توصیف کرد. لیندسی گراهام، سناتور جمهوریخواه نیز ضمن انتقاد از «جهان به اصطلاح متمدن» هشدار داد که این کار «پاداش دادن به نازیهای مذهبی» است.
این تنها راستهای آمریکایی نبودند که به این اقدام واکنش منفی نشان دادند. احزاب افراطی در کشورهایی که اقدام به شناسایی فلسطین کرده بودند، به شدت از این موضوع انتقاد کردند. نایجل فاراژ رهبر حزب اصلاح (مهمترین حزب راست افراطی بریتانیا)، شناسایی فلسطین را «اشتباه» و «پاداشی به تروریستها» خواند. پییر پولیو، رهبر حزب محافظهکار کانادا هم مدعی شد که اقدام دولت کانادا «مشروعسازی حضور حماس» است.
شناسایی رسمی فلسطین چه آثاری دارد؟
این اقدام، اقدامی نمادین در راستای حمایت از فلسطینیان و مخالفت با جنایتهای اسرائیل در غزه به شمار میرود اما همچنان نهتنها چشماندازی برای پایان کشتار فلسطینیها در غزه از سوی ارتش اسرائیل وجود ندارد، بلکه امیدها به تشکیل دولت قانونی فلسطین در محدوده به رسمیت شناخته شده از همیشه کمرنگتر است.
از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و آغاز جنگ در غزه، تاکنون بیش از ۶۵ هزار فلسطینی شامل بیش از ۳۵ هزار زن و کودک در حملات ارتش اسرائیل کشته شدهاند. همچنین بر اساس گزارش سازمان ملل متحد، بیش از ۷۸ درصد ساختمانها در غزه ویران و بخش اعظمی از این شهر به تلی از خاک تبدیل شده است.
کارشناسان و تحلیلگران معتقدند شناسایی رسمی فلسطین اقدامی لازم و مفید است اما بههیچوجه کافی نیست.
فیلیپ ساندز، وکیل فرانسوی – انگلیسی در ماه آگوست به روزنامه نیویورکتایمز گفت: «میدانم که بسیاری از مردم خواهند گفت که این اقدام نمادین است اما حتی به صورت نمادین هم این اقدام میتواند تغییردهنده بازی باشد. چراکه وقتی شما کشور بودن فلسطین را به رسمیت میشناسید، از نظر حقوق بینالملل فلسطین و اسرائیل را در یک جایگاه برابر قرار میدهید.»
شبلی تلهامی، استاد دانشگاه مریلند نیز در فارنافرز نوشت: «این اقدام نماد قدرتمندی از سرخوردگی فزاینده بینالمللی در قبال نابودی غزه و سلطه آپارتایدگونه اسرائیل بر کرانه باختری خواهد بود. بخش بزرگی از جهان از جایگزینی برای این حرکت به ظاهر توقفناپذیر به سوی نابودی و الحاق، استقبال خواهد کرد. به رسمیت شناختن همچنین به تثبیت بحث در مورد مناقشه اسرائیل و فلسطین در چارچوب حقوق بینالملل کمک کرده و میتواند غزه را از ویرانی تمامعیار و خالی شدن از جمعیت که توسط برخی از وزرای دولت اسرائیل تهدید شده است، نجات دهد.»
او همچنین هشدار داد که به رسمیت شناختن قانونی (de jure) فلسطین در غیاب تغییر واقعی بر روی زمین، یک تله خواهد بود. به رسمیت شناختن نمیتواند خود یک هدف نهایی باشد. اگر بسیاری از کشورها فلسطین را به رسمیت بشناسند اما نتوانند با واقعیت سلطه فزاینده اسرائیل بر سرزمینهای اشغالی مقابله کنند، این اقدام میتواند بهطور جدی نتیجه معکوس داشته باشد. اگر به رسمیت شناختن رسمی، جایگزینی برای دفاع از اولویت حقوق بینالملل و رسیدگی به واقعیتهای اصلی رنج فلسطینیان شود، در بهترین حالت یک ژست توخالی و در بدترین حالت، یک تخصیص فاجعهبار سرمایه سیاسی بینالمللی محدود خواهد بود.
تاریخچه به رسمیت شناختن فلسطین
مفهوم دولتبودن در حقوق بینالملل، سنگبنای نظام وستفالیایی است که بر اساس آن، واحدهای سیاسی مستقل و دارای حاکمیت، بازیگران اصلی صحنه جهانی هستند. کنوانسیون مونتهویدئو در سال ۱۹۳۳، معیارهای کلاسیک دولتبودن را جمعیت مشخص، سرزمین معین، حکومت و توانایی برقراری روابط با سایر دولتها تعریف کرد. با این حال، وضعیت فلسطین چالشی منحصربهفرد برای این تعاریف سنتی ایجاد میکند، زیرا تلاش برای تحقق این معیارها همواره با واقعیت اشغال نظامی مداوم و فقدان حاکمیت کامل همراه بوده است.
در این چارچوب، «شناسایی» بهعنوان یک کنش دیپلماتیک، نقشی محوری ایفا میکند. حقوق بینالملل میان شناسایی دوژور (de jure) یا قانونی که ماهیتی دائمی و کامل دارد، و شناسایی دوفاکتو (de facto) یا عملی که موقتی و مبتنی بر واقعیتهای موجود است، تمایز قائل میشود. این تمایز برای درک سطوح مختلف حمایتی که فلسطین در طول تاریخ دریافت کرده، ضروری است. تصمیم مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۴۷ برای تقسیم فلسطین به دو دولت، یکی عرب و دیگری یهودی، با قرار دادن اورشلیم (بیتالمقدس) تحت یک رژیم ویژه بینالمللی، اولین چارچوب بینالمللی برای دولتداری فلسطین را نمایندگی میکرد.
این طرح بسیار بحثبرانگیز بود. این طرح تقریباً ۵۶ درصد از سرزمین را به دولت پیشنهادی یهودی اختصاص میداد، درحالیکه جمعیت یهودی کمتر از یکسوم کل جمعیت را تشکیل میدادند و کمتر از ۷ درصد از زمینها را در اختیار داشتند. این بیعدالتی آشکار، دلیل اصلی رد آن توسط فلسطینیها و دولتهای عرب همسایه بود. صهیونیستها، درحالیکه به طور علنی طرح را پذیرفته بودند، آن را به عنوان یک گام تاکتیکی و موقت به سوی توسعه آینده میدیدند. فلسطینیها تا مدتها نماینده مشخصی نداشتند و گروههای چریکی به طور مستقل یا در ائتلاف با یکدیگر به مبارزه با اشغالگران اسرائیلی میپرداختند.
سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در سال ۱۹۶۴ در اجلاس اتحادیه عرب در قاهره تأسیس شد. در اکتبر ۱۹۷۴، اجلاس اتحادیه عرب در رباط، مراکش، رسماً ساف را به عنوان «تنها نماینده مشروع مردم فلسطین» به رسمیت شناخت و به آن عضویت کامل اعطا کرد. با تکیه بر این موفقیت، در ۱۴ اکتبر ۱۹۷۴، مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه ۳۲۱۰ را تصویب کرد و ساف را به عنوان «نماینده مردم فلسطین» به رسمیت شناخت.
یک ماه بعد، در ۲۲ نوامبر، قطعنامه ۳۲۳۶ حق مردم فلسطین برای تعیین سرنوشت، استقلال و حاکمیت ملی را تأیید کرد، درحالیکه قطعنامه ۳۲۳۷ به ساف وضعیت ناظر در سازمان ملل را اعطا نمود. ایران تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ (۱۹۷۹) اسرائیل را به رسمیت نمیشناخت اما روابط دیپلماتیک محدودی بدون شناسایی رسمی با تلآویو داشت. بلافاصله پس از انقلاب اسلامی، روابط ایران و اسرائیل به طور کامل قطع شد و هیئتی از سازمان آزادیبخش فلسطین، سفارت فلسطین در ایران را تأسیس کرد.
اعلامیه استقلال فلسطین در سال ۱۹۸۸ نقطه عطفی بنیادین در تاریخ مبارزات ملی فلسطینیان بود. این رویداد نه یک اقدام ناگهانی، بلکه اوج یک فرآیند سیاسی بود که ریشه در تحولات میدانی و دیپلماتیک آن دوره داشت. در ۱۵ نوامبر ۱۹۸۸، در نوزدهمین نشست فوقالعاده شورای ملی فلسطین در الجزیره، پایتخت الجزایر، یاسر عرفات، رئیس وقت ساف، «بیانیه استقلال فلسطین» را قرائت کرد.
این بیانیه که توسط شاعر نامدار فلسطینی، محمود درویش، به رشته تحریر درآمده بود، فراتر از یک متن ادبی و ملی، یک سند دیپلماتیک هوشمندانه بود. واکنش جامعه جهانی به این اعلامیه سریع و گسترده بود. الجزایر، دقایقی پس از سخنرانی عرفات، به عنوان اولین کشور، دولت فلسطین را به رسمیت شناخت. به دنبال آن، موجی از شناساییها به راه افتاد. تا پایان سال ۱۹۸۸، بیش از ۸۰ کشور دولت فلسطین را به رسمیت شناختند.
تحلیل ترکیب این موج اول، گویای داینامیکهای ژئوپلیتیکی آن دوران است. این کشورها عمدتاً از اعضای اتحادیه عرب، سازمان همکاری اسلامی (OIC)، جنبش عدم تعهد و بلوک شوروی بودند. در سازمان ملل نیز، مجمع عمومی در ۱۵ دسامبر ۱۹۸۸ ضمن تصدیق اعلامیه استقلال، مقرر کرد که از این پس در سازمان ملل از نام «فلسطین» به جای «سازمان آزادیبخش فلسطین» استفاده شود.
فرآیند صلح اسلو که در اوایل دهه ۱۹۹۰ آغاز شد، چشمانداز جدیدی را برای حل مناقشه اسرائیل و فلسطین ترسیم کرد، اما در نهایت به جای تحقق وعده دولتشدن، به پیچیدهتر شدن واقعیتهای میدانی منجر شد. از دیدگاه فلسطینیان، فرآیند اسلو یک شکست فاجعهبار بود. مسائل وضعیت نهایی هرگز حل نشد. در مقابل، اسرائیل در طول دوره مذاکرات، شهرکسازی در کرانه باختری و قدس شرقی را به شدت گسترش داد؛ اقدامی که به عقیده بسیاری از تحلیلگران، نقض روح توافقات بود و تشکیل یک کشور فلسطینی یکپارچه و پایدار را به طور فزایندهای ناممکن ساخت.
دوره انتقالی پنجساله به یک واقعیت دائمی تبدیل شد و تشکیلات خودگردان، به جای آنکه پیشدرآمدی برای یک دولت مستقل باشد، به یک نهاد اداری برای مدیریت زندگی روزمره فلسطینیان تحت اشغال نظامی اسرائیل تبدیل شد. فرآیند اسلو یک وقفه دیپلماتیک در کارزار شناسایی ایجاد کرد. جامعه بینالمللی، بهویژه غرب، تمام سرمایه سیاسی خود را بر روی مسیر دوجانبه تحت رهبری آمریکا متمرکز کرد و اقدامات یکجانبه مانند اعلام استقلال یا شناسایی را برای مذاکرات مضر میدانست.
پس از فروپاشی فرآیند صلح اسلو، جنبش شناسایی کشور فلسطین با انرژی تازهای از سر گرفته شد و این بار حمایت از سوی مناطق جغرافیایی جدیدی صورت گرفت که نشاندهنده تغییر در محاسبات ژئوپلیتیکی جهانی بود.
در پی بنبست مذاکرات، موج قابل توجهی از شناساییها از سوی کشورهای آمریکای لاتین به راه افتاد. کشورهایی مانند برزیل، آرژانتین، شیلی، بولیوی و ونزوئلا بهطور رسمی کشور فلسطین را به رسمیت شناختند. این موج را میتوان به ظهور دولتهای چپگرا در منطقه، همبستگی تاریخی با جنبشهای ضداستعماری و تمایل به اتخاذ سیاست خارجی مستقلتر از ایالات متحده نسبت داد. از این زمان تا یک دهه بعد، مذاکرات میان تشکیلات خودگردان فلسطین و اسرائیل به طور متناوب ادامه داشت.
ناکام ماندن مذاکرات باعث شد تا در سپتامبر ۲۰۱۱، محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، رسماً درخواست عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل را ارائه دهد. این اقدام بخشی از کارزار «فلسطین ۱۹۴» بود که هدف آن تبدیل شدن به صدونودوچهارمین عضو سازمان ملل بود. این تلاش در شورای امنیت متوقف شد، زیرا مشخص شد که ایالات متحده از حق وتوی خود علیه فلسطین استفاده خواهد کرد.
پس از بنبست در شورای امنیت، رهبری فلسطین به دنبال هدفی دستیافتنیتر رفت: ارتقاء جایگاه خود در مجمع عمومی که تنها به اکثریت ساده نیاز دارد و مشمول وتو نیست. در ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲، مجمع عمومی سازمان ملل با اکثریت قاطع قطعنامه 19/67 را تصویب کرد و جایگاه فلسطین را از «موجودیت ناظر» به «دولت ناظر غیرعضو» ارتقا داد. این رأیگیری با ۱۳۸ رأی موافق، ۹ رأی مخالف (شامل آمریکا، اسرائیل و کانادا) و ۴۱ رأی ممتنع (شامل بریتانیا و آلمان) به تصویب رسید. تشکیلات خودگردان فلسطین در حال حاضر تلاش زیادی دارد تا بتواند فلسطین را به یک عضو کامل سازمان ملل متحد تبدیل کند.