| کد مطلب: ۵۰۲۱۵

چرا نمی‌توان تحولات نپال را انقلاب نامید؟

یکی از اتفاقات مهم سیاسی این روز‌ها، تحولات نپال است. این اولین سقوط حکومتی در تاریخ است که بانیان آن نسل زِد بودند. شاید بتوان از برخی جهات آن را سریع‌ترین سقوط حکومت در جهان هم دانست تنها ۳۶ ساعت طول کشید.

چرا نمی‌توان تحولات نپال را انقلاب نامید؟

یکی از اتفاقات مهم سیاسی این روز‌ها، تحولات نپال است. این اولین سقوط حکومتی در تاریخ است که بانیان آن نسل زِد بودند. شاید بتوان از برخی جهات آن را سریع‌ترین سقوط حکومت در جهان هم دانست تنها 36 ساعت طول کشید. اما با این همه تفاسیر، برخلاف آنچه شنیده می‌‌شود آیا می‌توان این تحولات را انقلاب به معنای سیاسی دانست؟ با نگاه به سه دهه گذشته، نپال از دهه 1990 میلادی همواره دستخوش تحولات سیاسی بوده است که ثبات سیاسی آن را متزلزل کرده است.

از فوریه 1996 تا نوامبر 2006، کمونیست‌های مائوئیستی به مدت 10 سال با حکومت پادشاهی گیانندرا (امپراتوری گورکا) مبارزه می‌کردند که سرانجام با سقوط آن، کمونیست‌ها توانستند در سال 2008، حکومت جمهوری دموکراتیک را پایه‌گذاری کنند. با این حال، آنها نتوانستند ثبات سیاسی را به‌وجود آورند. از سال 2008 تا اعتراضات سپتامبر جاری، 13 نخست‌وزیر بر سر کار آمدند که هیچ کدام نتوانستند دوره 5 ساله خود را به پایان برسانند. 

در این مدت نظام سیاسی نپال آلوده به فساد سیاسی بوده است. تولید ناخالص داخلی این کشور 30 میلیونی، تقریباً 45 میلیارد دلار است. درآمد سرانه‌اش نیز حدود 1500 دلار است که کمتر از بنگلادش و پاکستان است. برای درک بهتر می‌توان آن را با بوتان با 12 هزار، سریلانکا بیش از 13 هزار و مالدیو با 23 هزار دلار مقایسه کرد. بیش از 7 میلیون نفر زیر خط فقر هستند و نرخ بیکاری آن بیش از 10 درصد است.

  تحولات نپال نمونه دیگری از ناکارآمدی اندیشه‌های چپ، علی‌رغم شعارهای جذاب آنان از جمله عدالت و برابری، از بین بردن فقر و بیکاری است. از این رو بود که مردم نپال به‌ویژه نسل زد نسبت به کمونیست‌ها بدبین شدند و از فیلترینگ به عنوان کاتالیزوری برای سرنگونی آنها استفاده کردند. اتفاقی که با نام «انقلاب» در دنیا و به‌ویژه ایران شناخته شده است. اما آیا انقلاب واژه مناسبی برای این تحولات است؟ برای درک بهتر می‌توان به تحولات مصر در جریان موسوم به بهار عربی در سال 2011 اشاره کرد که از سوی پژوهشگران به عنوان انقلاب قلمداد شد.

ولی آیا به راستی می‌توان با بررسی تحولات مصر، آن را انقلاب به معنای سیاسی دانست؟ در دنیای سیاست اغلب تحولات سیاسی از سوی عوام با نام انقلاب شناخته می‌شود. اما چنین برداشتی از سوی تحلیلگران سیاسی در این روزها، می‌تواند گمراه‌کننده باشد. انقلاب یک ترمینولوژی در علوم سیاسی و اجتماعی است که به معنای دگرگونی زیربنایی در ارزش‌ها، باورها و ساختارهای سیاسی و اجتماعی یک کشور است که معمولاً با خشونت همراه است. بنابراین، آیا می‌توان این تحولات را انقلاب به معنای سیاسی دانست؟ از نظر نگارنده هر گونه جوابی به این سوال، در وهله فعلی نادرست و از روی شتاب‌زدگی است.

چراکه در حال حاضر نمی‌توان با قاطعیت گفت چه دگرگونی‌هایی در ساختار سیاسی و اجتماعی نپال رخ داده و خواهد داد. مردم نه برای تغییر باور و ارزش خاصی، بلکه در واکنش به فساد سیاسی دست به سرنگونی حکومت زده‌اند. یعنی هیچ باور و ارزش فرهنگی- اجتماعی در جامعه نپال تغییر نکرده است. چه‌بسا اینکه انتخاب سوشیلا کارکی به عنوان چهاردهمین نخست‌وزیر، نشان‌دهنده تداوم شکل نظام سیاسی قبلی است.

از سویی دیگر، نیروهای نظامی و ارتش این کشور بدون تغییر خاصی در جای خود باقی مانده‌اند. به عبارت دیگر، تحولات سیاسی اخیر در کاتماندو تنها منجر به سقوط کابینه دولت کمونیستی شده است. نام‌گذاری تحولات منوط به اقدامات آتی سوشیلا کارکی است. می‌توان گفت نپال بیشتر در معرض اصلاحات اقتصادی است تا انقلاب سیاسی. و تحولات جاری در گسترده‌ترین شکل خود منجر به اصلاحات اقتصادی و سیاسی خواهد شد. با این تفاسیر، باید در قلمداد کردن تحولات اخیر نپال با نام انقلاب کمی محتاط بود.  با این حال، باید گفت که تحولات نپال حاوی پیام‌های مهمی به دیگر کشورهاست.

نسل زد در اعتراضات نسبت به دیگر نسل‌ها تندروتر عمل می‌کند و این به دلیل نقش پررنگ احساسات و فضای مجازی در بسیج‌کنندگی آنهاست. استفاده از فیلترینگ همواره بدترین راه‌حل برای سرپوش گذاشتن بر مشکلات اقتصادی و سیاسی از سوی حکام فاسد بوده است. تجربه‌های گذشته حاکی از بیهودگی فیلترینگ برای مقابله تحولات در حال وقوع است. انتظار می‌رود اگر اقدامات آتی سوشیلا کارکی به‌خوبی پیش رود، ممکن است مردم دیگر کشورهای آسیایی از تحولات نپال الگو بگیرند. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
پربازدیدترین
آخرین اخبار