بحران وجودی یا همزیستی خردمندانه؟ دباغ از نسبت انسان و هوش مصنوعی گفت
حسین دباغ، استاد فلسفه دانشگاه نورث ایسترن لندن، در نشست «هوش مصنوعی و خِردورزی» گفت: نسبت میان خرد انسانی و هوش مصنوعی سرشار از پرسشهای بنیادین است؛ از خطر بحران وجودی گرفته تا فرصت همزیستی و تقویت عقلانیت.

به گزارش هممیهن آنلاین و به نقل از ایسنا، حسین دباغ شامگاه ۲۹ شهریورماه، در نشست تخصصی «هوش مصنوعی و خِردورزی» که به همت خانه خرد و خیال برگزار شد، در خصوص نسبت میان هوش مصنوعی و خرد انسانی، اظهار کرد: این نسبت اگرچه در نگاه نخست ساده به نظر میرسد، اما شامل پیچیدگیها و ابعاد فلسفی عمیقی است. یکی از پرسشهای بنیادین در این زمینه این است که آیا هوش مصنوعی، همانگونه که در فضای عمومی و بازار معرفی میشود، میتواند جایگزین خرد انسانی شود و انسان دیگر نیازی به خرد و تصمیمگیری شخصی نداشته باشد و تمام امور به هوش مصنوعی واگذار شود؟ این پرسش در واقع مسئلهای بنیادی درباره رقابت میان هوش انسانی و هوش مصنوعی را مطرح میسازد.
وی ادامه داد: انسانها، هنگامی که با رقیبی سرسخت مواجه میشوند، دچار نوعی اضطراب و دغدغه وجودی میگردند که فیلسوفان آن را بحران وجودی یا «existential crisis» مینامند. در این حالت، انسان از خود میپرسد اگر هوش مصنوعی جایگزین من شود، جایگاه من در این جهان چیست و نقش خرد انسانی چه خواهد بود؟ نمونهای تاریخی از این نگرانی، رقابت گری کاسپارف، شطرنجباز مشهور روس، با کامپیوتر شرکت IBM در سال ۱۹۹۷ است. تصویر او در آن لحظه، با دستانی که بر سر گذاشته بود و در حال تحمل شکست بود، نمایانگر اضطراب انسانی در مواجهه با یک سیستم کامپیوتری هوشمند است و نماد ترس انسان از واگذاری خرد و عقلانیت به ماشینها محسوب میشود.
استاد فلسفه دانشگاه نورث ایسترن لندن بیان کرد: با وجود این تصویر بدبینانه، سناریویی خوشبینانه نیز قابل تصور است که در آن هوش مصنوعی نه بهعنوان رقیب، بلکه بهعنوان همکار انسان مطرح میشود. در این دیدگاه، هوش مصنوعی میتواند خرد انسانی را تقویت کرده و کیفیت زندگی انسانها را ارتقا دهد، بدون آنکه فرد دچار بحران وجودی شود. این سناریو یادآور روابط تاریخی انسان با حیوانات غیرانسانی است؛ همانگونه که انسانها توانستهاند با حیوانات روابط همکاری و رعایت حقوق برقرار کنند، میتوان با هوش مصنوعی نیز رابطهای همکارانه و مسالمتآمیز برقرار ساخت.
دباغ با بیان اینکه در سناریوی بدبینانه، واگذاری کامل امور به هوش مصنوعی منجر به از دست رفتن تجربههای انسانی ارزشمندی میشود، گفت: درد زایمان اندیشیدن و خلق اثر، تجربهای منحصر به فرد انسانی است که با واگذاری کامل اختیار به ماشینها از میان میرود. در این صورت، انسان این تجربه را مستقیماً تجربه نمیکند و گویی دیگری جای او این فرآیند را طی میکند.
وی افزود: امروزه، آثار اولیه این روند را میتوان در جوامع مختلف مشاهده کرد، بهویژه در محیطهای دانشگاهی و آکادمیک. استفاده گسترده از پلتفرمهای هوش مصنوعی موجب شده است دانشجویان و پژوهشگران، به جای تجربه مستقیم پرسشگری و کشف، به الگوریتمها و موتورهای جستجو تکیه کنند. این امر نگرانیهایی را در ذهن اساتید و موسسات به وجود آورده است؛ چراکه ممکن است نسل آینده، شهروندانی کمتر پرسشگر و نقاد پرورش یابند. با عادت روزمره به استفاده مداوم از این ابزارها، انسانها به تدریج از فعالیت فکری مستقل فاصله میگیرند و عقلانیت انسانی به حاشیه میرود، در حالی که الگوریتمها تمام تصمیمگیریها را بر عهده میگیرند.
این استاد فلسفه اظهار کرد: این وضعیت آثار اجتماعی و سیاسی نیز به همراه دارد. شهروندان ممکن است به شکل فزایندهای منفعل شوند، مسئولیتپذیری کاهش یابد و مشارکت اجتماعی و سیاسی تضعیف شود، زیرا تصمیمگیریها و پاسخگوییها به الگوریتمها واگذار شدهاند. در چنین شرایطی، پرسشگری درباره چرایی عملکردها به امری عبث تبدیل میشود، زیرا تصمیمات از سوی سیستمهای هوش مصنوعی گرفته میشود و انسان نقشی فعال در آن ندارد. به این ترتیب، وجود انسانی در این سناریو، تا حدی بیمعنا و فاقد اثرگذاری مستقیم خواهد شد.
دباغ با اشاره به اینکه در این خصوص سناریوی خوشبینانه نیز وجود دارد که در آن هوش مصنوعی نه به عنوان رقیب، بلکه به عنوان همکار انسان عمل میکند، ادامه داد: در این دیدگاه، هوش مصنوعی میتواند خرد انسانی را تقویت کند و تجربه فکری انسانها را ارتقا دهد، بدون آنکه آنها را در معرض بحران وجودی قرار دهد. این سناریو، فرصت طراحی هوش مصنوعی را به گونهای فراهم میکند که الگوریتمها همیار انسان باشند، او را تحت سلطه قرار ندهند و خرد و ارزشهای انسانی را پاس دارند.
هوش مصنوعی سقراطی با پرسشگری و دیالوگ کاربران را به تفکر وا میدارد
وی بیان کرد: یکی از مدلهای الهامبخش در این زمینه، «هوش مصنوعی سقراطی» است، که بر پایه سنت دیالوگهای سقراط شکل گرفته است. سقراط در تعامل با دیگران، با پرسشگری و دیالوگ، باورهای درونی افراد را بیرون میکشید و به آنها بازتاب میداد، به گونهای که فرد خود را بازمیشناخت و به تأمل درباره افکار و باورهای خود میپرداخت. این روش، علاوه بر تقویت خرد، به توسعه سلفرفلکشن و خودآگاهی منجر میشود و میتواند تجربهای شبیه «درد زایمان اندیشه» را برای انسان به ارمغان آورد.
این استاد فلسفه در پاسخ به اینکه آیا میتوان هوش مصنوعی را به گونهای طراحی کرد که عملکردی مشابه سقراط داشته باشد؛ سیستمی که تنها پاسخ ندهد، بلکه با پرسشگری و دیالوگ، کاربران را به تفکر و تأمل وا دارد، گفت: چنین طراحی، نه تنها امکان پاسخ به مسائل پیچیده را فراهم میکند، بلکه فضایل انسانی مانند جستجوگری، پرسشگری و تجربه تردید را نیز حفظ و تقویت میکند. در واقع، هوش مصنوعی میتواند مربی و همکار خرد انسانی باشد، به گونهای که نسلهای آینده نه منفعل، بلکه فعال و مسئولانه با دانش و تصمیمگیری خود مواجه شوند.
دباغ تصریح کرد: به این ترتیب، دو تصویر متضاد در مقابل ما قرار دارد، نخست تصویر رقابتگونه و بدبینانه که در آن انسان ممکن است شکست بخورد و خرد انسانی به کلی واگذار شود؛ دوم، تصویر همکارانه و خوشبینانه که هوش مصنوعی به تقویت خرد انسانی و ارتقای زندگی کمک میکند. بررسی این دو پرسش، بدون ارائه پاسخ قطعی، ما را به درک عمیقتر پیچیدگیهای موجود در تعامل انسان و هوش مصنوعی میرساند و اهمیت تفکر فلسفی در مواجهه با این فناوری را برجسته میسازد.