نوبت آگاهی ملی/ ایرانیان در طوفان حوادث به کدام مسیر خواهند رفت؟
ایران ساخته نمیشود مگر با پذیرش جایگاه فعلی و تلاش خستگیناپذیر برای رفع موانعی که در طول دههها در مسیر توسعه انباشته شدهاند. اینکه آینده چه باشد محصول انتخاب ما و مسیری است که بر میگزینیم. برای استمرار بحرانها باید از نقشآفرینی اجتماعی کناره گرفت و همه چیز را به گردن دولت انداخت. اما برای حرکت در راه تغییر، گریزی نداریم جز بازشناسی خویشتن و تحقق یک آگاهی ملی.

یکی از مضامین پسندیده در شعار «ایران برای همه ایرانیان» تأکید بر تکلیفِ شهروندان ایران در آبادی کشورشان است؛ واقعیتی که در کنار نقد دوگانه «خودی و غیرخودی» نهفته در این شعار، غالباً مشمول غفلت بوده؛ و به این مهم که توسعه ایران جز با همت عالی ایرانیان میسر نیست کنایه میزند.
حقِ ایرانی بودن، تکلیفِ نقشآفرینی در ترقی ایران را اقتضا دارد. چنانچه در مواجهه با مصائبِ هزار لایه در حکمرانی و بحرانهای تو در تو ـ همچون بعضی ادوار گذشته در تاریخ معاصر، به خیال و تمنا دست یازیده، و حل مسائل را از غیرِ خود مطالبه کنیم، فرجامی جز استمرار وضع موجود را انتظار داشتن عین خوشخیالی است. به بیان دیگر، مقدمه تغییر، آگاهی است. آگاهی از نقش و توان خود به عنوان یک شهروند و کاربست آن در اصلاح امور. رویکردی که سوی مخالف دولتزدگی، و انتظار از نهادهای حاکمیتی است.
تحقق مشروطه، که به یکصد و نوزدهمین سالگرد امضای فرمان آن رسیدیم نتیجه آگاهی تاریخی ایرانیان از حقوق بنیادین ایشان بود. این آگاهی سبب شد مقام رعیت به نفع شهروندی مستحیل شده، و بحرانِ قدرت مطلق پادشاه در یک لحظه تاریخی به «حکومت قانون» بدل شود تا دورهای جدید از تاریخ سیاسی در ایران شکل بگیرد.
پُربیراه نیست اگر بگوییم ایرانِ امروز بیش از هر زمان دیگری از تاریخ معاصر گرفتار بحرانها است؛ بحرانهای متعدد و کلانی همچون استنباط متشتت از مفهوم و اقتضائات منافع ملی، اقتصاد تحریم پایه، مجادلات سیاسی و رسانهای فرسایشی، ناامیدی و انزوای نخبگان، ناترازی در انرژی، نفوذ نهادهای اطلاعاتی خارجی و نهادینهسازی رانت که هر کدام به تنهایی برای فروپاشی یک دولت اروپایی نوبنیاد کفایت میکنند.
عبور از این بحرانها به یک آگاهی ملی نوین محتاج است و ایرانیان باید ابتدا به ساکن بدانند جز خودشان هیچکس برای حل مسائلی که در زندگی جمعی با آنها روبهرو هستند، قدم بر نمیدارد. اروپا، ایالات متحده، چین، روسیه و کشورهای عربی لحظهای بیش از آنچه اقتضای منافع ملی آنها باشد به ما فکر نمیکنند.
اپوزیسیونِ بیشفعالِ سیاسی هم که همچون مارهای خوشخط و خال به شارلاتانیسم اشتغال دارند ـ به فرض اختیارِ قدرت ـ گرهی از بحرانهای کنونی ایران نمیگشایند؛ اگر با نابخردی بر شمار این بحرانها اضافه نکنند.
انگلیسیزبانان گفتهای دارند که امروزِ ما را بسیار به کار میآید: «شهر رُم در یک شبانهروز ساخته نشد». باید واقعبین باشیم و بپذیریم که توسعه ایران هم در کوتاهمدت قابلحصول نیست و اقدامی که در حل مسائل و عبور از بحران مؤثر باشد پیامد بلندمدت خواهد داشت.
خواسته یا ناخواسته، امروزه در کشوری زندگی میکنیم که در نتیجه تصمیمات نادرست اوضاع خوبی ندارد. اگر خواهان تغییر این وضع هستیم باید خود را در کانون حل مسائل ببینیم.
آن لحظه که عموم ایرانیان نقش خود در عبور از این بحرانها را در مییابند یک آگاهی جدید اتفاق میافتد. آن زمان است که اراده متمرکز و باور نتیجهبخش به تغییرات قطعی منتهی خواهد شد.
ایران ساخته نمیشود مگر با پذیرش جایگاه فعلی و تلاش خستگیناپذیر برای رفع موانعی که در طول دههها در مسیر توسعه انباشته شدهاند. اینکه آینده چه باشد محصول انتخاب ما و مسیری است که بر میگزینیم. برای استمرار بحرانها باید از نقشآفرینی اجتماعی کناره گرفت و همه چیز را به گردن دولت انداخت. اما برای حرکت در راه تغییر، گریزی نداریم جز بازشناسی خویشتن و تحقق یک آگاهی ملی.