| کد مطلب: ۴۵۰۲۲

علی‌محمد حاضری: جریان پایداری خودشان را حق مطلق و در تقابل با همه دیگر نیروها می‌دانند

قائم مقام انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها گفت: خودشان را نیروهای نجات‌بخش آخرالزمانی شیعه و مأموریتشان را تقابل با همه جریانات غیر خودشان، اعم از نیروهای خارجی و بین‌المللی و تا حتی نیروهای متدیّن داخلی غیر همسو با خودشان می‌دانند. یعنی خودشان را حق مطلق و در تقابل با همه دیگر نیروها می‌دانند.

علی‌محمد حاضری: جریان پایداری خودشان را حق مطلق و در تقابل با همه دیگر نیروها می‌دانند

به گزارش هم‌میهن آنلاین، مشروح گفت‌وگوی خبرنگار جماران با علی‌محمد حاضری را در ادامه می‌خوانید:

پس از سال‌ها شکاف سیاسی و نزاع‌های حاد حوزه سیاست داخلی، جنگ 12 روزه با سوق دادن خطوط جریان‌ها به سمت «امر ملی»، به نظر می‌رسد زمینه‌ساز آرایش تازه‌ای در این حوزه شده است. به نظر شما جناح‌بندی‌ها و خط‌کشی‌ها در جمهوری اسلامی ایران بعد از این به کدام سو حرکت خواهد کرد؟

من فکر می‌کنم در شرایط فعلی کشور، مجموع نیروهای مسلمان و مدافع انقلاب که در سال‌های اولیه به دو جناح و چپ و راست و در سال‌های بعد به دو جریان اصول‌گرا و اصلاح طلب مشهور بودند، به چهار گرایش نسبتا متمایز تفکیک شده‌اند. به عبارتی دیگر هرکدام از گرایش‌های اصول‌گرا و اصلاح طلب، به دو گرایش فرعی تفکیک شده‌اند. یعنی نیروهای اسلام‌گرای درون نظام که به کلیت انقلاب اسلامی و رهبری امام وفادار بوده‌اند، امروزه در قالب چهار گرایش سیاسی قابل طبقه‌بندی هستند که هرکدام رویکردهای خاص خودشان را دارند.

یکی از این گرایش‌ها، جریانات افراطی طیف راست سابق هستند که هم اکنون نمادشان را در جریان مشهور به پایداری می‌توانیم ببینیم و بشناسیم. اینها در واقع مدافع رفتارها و مواضع افراطی حاکم در طی ۲۰ سال اخیر هستند و هنوز هم بر روی همان مواضع خودشان پافشاری می‌کنند. اینها در واقع جنگ، تحریم و هر نوع محدودیت ایجاد شده را نشانه‌ای از حقانیت و استواری مواضع خود تلقی می‌کنند.

اینها خودشان را نیروهای نجات‌بخش آخرالزمانی شیعه و مأموریتشان را تقابل با همه جریانات غیر خودشان، اعم از نیروهای خارجی و بین‌المللی و تا حتی نیروهای متدیّن داخلی غیر همسو با خودشان می‌دانند. یعنی خودشان را حق مطلق و در تقابل با همه دیگر نیروها می‌دانند. ما نماد این طیف را اکنون هم در جاهای مختلف می‌بینیم که در واقع بر طبل جنگ و تداوم مقابله با رژیم صهیونیستی و آمریکا و دیگران می‌کوبند؛ با همان سبک و سیاق‌هایی که تاکنون مطرح و دنبال شده است.

طیف دیگری هم داریم که کلیت وضع موجود و روندهای موجود را حمایت و دفاع می‌کنند، هرچند که نقدهایی هم بر بعضی از عملکردها قائل هستند؛ در مجموع نوعی اصلاح‌طلبی محافظه‌کارانه. یعنی معتقد به ضرورت اصلاحاتی در چهارچوب ساختار و رویه‌های موجود، با حداقل تنش و درگیری با حاکمیت موجود که در عین حال انتقادهایی هم به بعضی از رفتارها دارند. نماد آن را در روزهای اخیر ذیل جریان «روزنه‌گشایان» می‌بینیم؛ که به خصوص در بیانیه اخیرشان دارند هویت و انسجام اجتماعی خودشان را باز آرایی کرده و نشان می‌دهند و یارگیری می‌کنند.

این جریان در مجموع حامی ساختار و کلیت موجود هستند و مراقبت دارند که به خصوص در شرایط منازعه اخیر، به هیچ وجه نقدشان متوجه کلیت حاکمیت نشود؛ ولی نسبت به پاره‌ای رفتارها هم انتقادهایی دارند که معتقدند باید آنها را به صورت نرم و بدون تنش مطرح کنند یا مدعی هستند که اصولا نقدها باید به این شکل مطرح شود؛ یعنی اصلاح‌طلبی کاملا محافظه‌کارانه و حداقلی در چهارچوب سلایق و رویکردهای کلان موجود.

خط سوم در واقع اصلاح‌طلبی تحول‌خواه یا اصلاح‌طلبانی است که هنوز می‌توانیم نماد برجسته آن را جناب آقای سید محمد خاتمی بدانیم که مواضعش را در اعلامیه ۱۵ ماده‌ای سال گذشته منتشر کرد و تقریبا هنوز هم بر همان چهارچوب و و اسلوب، خط مشی و نگرش خودش را دنبال می‌کند؛ و تقریبا می‌شود عنوانش را گذاشت همان چیزی که آقای مهندس موسوی در سال ۸۸ به عنوان «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» اعلام کرده بود.

این خط هم معتقد به حفظ نظام و انقلاب و چهارچوب‌های کلان موجود ولی با تأکید بر همه وجوه و ابعاد آن است؛ یعنی «جمهوری اسلامی» در ترکیب سازگار دو بعد جمهوریت و اسلامیت با تأکید بر اجرای بخش‌های اجرا نشده یا معطل مانده قانون اساسی. جلوه بارز وجوه معطل مانده آن هم اصول مرتبط با جمهوریت نظام است که این تفکر و آقای خاتمی و این نوع اصلاح‌طلبی تحول‌خواه معتقد است که طی دهه‌های اخیر در واقع بعد جمهوریت نظام دچار کاستی، آسیب، غفلت یا تغافل‌های عمده‌ای شده و ما باید بر احیا و اجرای این ابعاد تعلیق شده یا معطل مانده تأکید کنیم. در واقع اسلامیت نظام تا جایی که همسو، همراه و سازگار با این وجه هست؛ یعنی اسلامی مبتنی بر مقتضیات زمان و مکان که امام مطرح می‌کرد.

همچنان که اشاره شد آقای سید محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین، نمایندگی این تفکر را دارد و در عین حال نهادها و جریان‌های تشکیلاتی حزبی که خود را در همسویی با ایشان معرفی می‌کنند طیف بزرگ  رهروان این جریان محسوب می‌شوند. تقریبا می‌توان گفت که جبهه اصلاحات امروز همین تفکر را کاملا نمایندگی می‌کند و احزاب درون این جبهه هم علی‌رغم اختلاف‌نظرهای موردی و جزئی که ممکن است داشته باشند، در کلان با این چهارچوب همسو و همراه هستند و آن را دنبال می‌کنند.

این تفکر ضمن اعتقاد به نقد اساسی رویه‌های موجود و لزوم باور با اصلاحات بنیادی و ساختاری، در عین حال معتقد است که این اصلاحات در حال حاضر در چهارچوب قانون اساسی موجود، قابل تعقیب هست اما قانون اساسی موجود را هم وحی منزل نمی‌داند و معتقد است که وقتی این قانون اساسی به نحو متوازن، متعادل و همه جانبه‌ای محقق شد و حقوق مردم احیا شد، انتخابات واقعی صورت گرفت و مجالسی که مبتنی بر رأی اکثریت مردم هستند تشکیل شود، آن وقت می‌شود بحث اصلاح قانون اساسی را هم مطرح و دنبال کرد و در واقع به رفع اشکالات قانون اساسی موجود، متعاقب اجرای قانون اساسی فعلی و احیای وجوه جمهوریت معطل مانده قانون اساسی فعلی ممکن و ضروری است.

طیف چهارم اصلاح‌طلبی ساختاری و تحول‌خواهی است که منتها الیه نگرش انتقادی نسبت به شرایط موجود تعریف می‌شود. این جریان ضمن وفاداری به کلیت انقلاب و نظام، تفکری است که آقای میرحسین موسوی امروز آن را دنبال می‌کند و در پی تجاربی که از سال ۸۸ تا امروز به دست آمده؛ تقریبا از اینکه بشود اصلاحات مدنظر را در چهارچوب ساختارها، رویه‌ها و قانون اساسی موجود تعقیب کرد، به نوعی احساس یأس می‌کند و معتقد است که اصلاحات و تحولات اساسی حتما باید از مسیر اصلاح قانون اساسی، رجوع مجدد به آراء مردم و قبول حق تعیین سرنوشت از طرف مردم دنبال شود.

البته همین تفکر که در بیانیه‌های اخیر آقای میرحسین موسوی نمود آن هست و با تسامح می‌توان تفکر آقای تاج‌زاده را هم در ذیل همین رویکرد دسته‌بندی کرد، اصلاحات فوری و فوتی هم قائل هستند که تأکید بر آزادی زندانیان سیاسی، به رسمیت شناختن حق مردم در تعیین سرنوشت و به ویژه در رویکردهای رسانه‌ای نظام مثل اصلاح مدیریت و رویه‌های حاکم بر صدا و سیما است؛ که تقریبا مقدمه اصلاحات بلندمدتی است که می‌خواهد از طریق مجلس مؤسسان، رفراندوم و اصلاح قانون اساسی دنبال شود.

اما در عین حال، این تفکر همچنان وفادار به اصل انقلاب است و اصل انقلاب و پیام اصلی انقلاب را در حاکمیت رأی مردم و استقلال سیاسی از قدرت‌های بیگانه و رشد و ترقی مستقلانه کشور می‌داند؛ که از این جهات کاملا خودش را با شعارها و مواضع اولیه انقلاب همسو می‌بیند و اگر نقد و انتقادات جدی به وضعیت امروز دارد، به خاطر تأکیدی است که بر بازگشت به ارزش‌های اولیه دارد و اصرار بر اینکه رویه‌های موجود در بسیاری از زمینه‌ها از آن ارزش‌ها و آرمان‌ها عدول کرده و لذا امروز اگر بخواهیم به آن اصالت‌ها برگردیم، باید به بنیاد اصلی این انقلاب بازگردیم که به رسمیت شناختن حق حاکمیت مردم و استقلال کشور است.

این امر در چهارچوب باور به اصلاحات درونی، نقد مداخله خارجی در اصلاح‌طلبی کشور و مقابله با گرایش‌های غیرمستقلانه برای اصلاحات درونی کشور است.

در تقسیم‌بندی شما، جناح اصولگرا به راست افراطی خلاصه شد. آیا قائل به یک اصولگرای میانه‌ای که بتواند با اصلاح‌طلبان هم کنار بیاید هستید یا خیر؟

من در واقع اصولگرایی را ذیل دو طیف امروز تعریف کردم. یک طیف آنها اصولگرایان افراطی هستند که نمادش تئوری آقای مصباح است. اینها معتقد به اسلام بدون حق حاکمیت مردم هستند که همه چیز آن از بالا تعیین شده و مردم فقط تکلیف اطاعت دارند؛ و به تعبیر خودشان، نظریه حاکمیتی است که مردم حداکثر، کشف نیروها و افرادی را می‌کنند که حق حاکمیت از بالا دارند. همان طور که اشاره کردم، امروز شکل نهادی، حزبی و سازمانی آن را در تفکر پایداری‌ها می‌بینیم. ولی شاید در بدنه افراد غیر منتسب به پایداری هم افرادی این اعتقاد را قبول دارند.

اما طیف دیگر اصولگرایان را امروز ذیل عنوان «روزنه‌گشایی» می‌بینیم؛ که در واقع اصلاح‌طلبان محافظه‌کار به اضافه اصولگرایان اصلاح‌طلب است؛ یعنی اصولگرایان معتدل و میانه‌ای که به عملکردهای موجود انتقادهایی دارند ولی در چهارچوب رویه‌های کلی حاکمیت به حاکمیت وفادار هستند را هم ذیل همین طبقه دسته‌بندی کردم. علتش این است که در یارگیری‌های اخیری که در بیانیه ۱۹۱ نفر می‌بینیم، کم و بیش این دو گرایش به نوعی در هم ادغام شده‌اند و ائتلافی نانوشته از آنها ظاهر شده است.

یعنی شما معتقدید که ائتلافی بین طیف میانه‌رو اصولگرا و اصلاح‌طلب برقرار است؟

بله؛ ما معتقدیم که اصلاح‌طلبان میانه‌رو و محافظه‌کار، در واقع اصلاح‌طلبانی هستند که امروز «روزنه‌گشایی» را نمایندگی می‌کنند.

یعنی از نظر شما امروز «روزنه‌گشایی»، همان ائتلاف برقرار شده بین اصولگرایان و اصلاح‌طلبان است؟

نه کلیت اصول‌گرایان، ولی اصول‌گرایان معتدل و اصلاح‌طلبان حداقلی و محافظه‌کار تقریبا ذیل روزنه‌گشایی در قرائت اخیرش قابل طبقه‌بندی و تجمیع است.

نکته پایانی و جمع‌بندی بحث این است که طبق طبقه بندی ارائه شده، می‌توانم بگویم بلوک‌بندی جدید و کلانی امروز حاصل شده است که می‌توان چهار حزب بزرگ سیاسی را از درون آن پی ریخت و با توجه به ضرورت ارتقاء نظام حزبی کشور، بخش بزرگی از جامعه امروز کشور را ذیل این بلوک‌بندی سازماندهی کرد. البته افراد و اعضای هر یک از احزاب موجود کشور ممکن است در سامان‌یابی مجدد با توجه به تمایلات فکری و سیاسی خود که در سازمان فعلی احزاب به نحوی اقلیت درونی حزب را تشکیل می‌دهند، جابه‌جایی و نقل و انتقالات را شاهد باشیم و به این ترتیب با احزابی منسجم‌‌تر از قبل مواجه شویم.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه سیاست
پربازدیدترین
آخرین اخبار