ناصحان از جان گذشته آبرومند
در روزهای گذشته بیانیهها و اظهارنظرهایی از میان بسیاری از فعالان مدنی داخل و خارج کشور منتشر شده است که هرکدام حاوی نکات مهمی درارتباط با شرایط موجود در کشور میباشند اما از نظر تاثیر بر جریانات جاری بر کشور انسان را یاد سخنرانانی میاندازند که سخنرانی بسیار عالیشان تنها چند هدف را پی میگیرد

در روزهای گذشته بیانیهها و اظهارنظرهایی از میان بسیاری از فعالان مدنی داخل و خارج کشور منتشر شده است که هرکدام حاوی نکات مهمی درارتباط با شرایط موجود در کشور میباشند اما از نظر تاثیر بر جریانات جاری بر کشور انسان را یاد سخنرانانی میاندازند که سخنرانی بسیار عالیشان تنها چند هدف را پی میگیرد: ١- موضوع مهم است. ٢- سخنران به آن اشراف دارد و بسیار دانشمند است. ٣- مخاطب عمراً بتواند موضوع را درک و به این درجه از فهم برسد.
در اینجا هم بیشتر از آنکه تاثیر بر واقعیت اهمیت داشته باشد حفظ آبروی امضاءکنندگان، صداقت و شجاعت ایشان در امضای چنین بیانیهای مورد نظر است. چراکه عموماً حاوی نصایحی به هیئتحاکمه است؛ که البته نصایح درستی هم هست اما هیئتحاکمه یا توان برآوردن آنها را ندارد یا نمیخواهد آنها را برآورده کند. در صورت اول اظهار این نصایح دردی را دوا نمیکند.
در حالت دوم هم تنها اگر این بیانیهها منجر به اعمال نوعی فشار بر هیئتحاکمه بشود موثر خواهد بود و در غیر اینصورت خیر! مخاطب همه این بیانیهها اخطارها و نصایح عموماً حکومت است، نه مردم. این قهرمانان آبرومند هیچ نمیگویند که مردم، تودههایی که براساس تئوریهایشان بیقدرتان صاحب قدرت هستند در مواجهه با شرایط دشوار برای حفظ حداقلهای زندگیشان برای بهبود آن، برای تغییر در شیوه حکمرانانشان برای تغییر در حکمرانانشان دقیقاً چه کار باید بکنند.
نمیگویند آن قدرت بیقدرتان چگونه باید متبلور بشود؟ ناصحان آبرومند مدنی امروز روزگاری نهچندان دور هریک فعالان سیاسی قدری بودند کسانی که گروههای سیاسی تشکیل میدادند و فعالیت سیاسی عملی میکردند اینکه آن فعالیت سیاسی در آن زمان چه نتایج عملیای بهبار آورد را من نباید قضاوت بکنم اما قطعاً بیفایده بودن فعالیت سیاسی را در نزد ایشان، در اعماق وجودشان به اثبات رساندند که آن را بهیکباره کنار گذاشتند و فعالیت اجتماعی و مدنی در نظرگاهشان یکسره تبدیل به نصیحت و حفظ آبرو شد.
وقتی هر انتخاباتی مطرح میشود تنها رهنمودشان انفعال و سپردن سکانهای حداقلی به اقلیتهای اندک اجتماعی است؛ تحریم میکنند، درحالیکه هیچ پیشنهاد دیگری هم برای فعالیت سیاسی مدنی در گروهها و احزاب قانونی، غیرقانونی، نیمهقانونی ارائه نمیدهند. رهنمودی نمیدهند که مردم در اعتراض به یک قانون، یک حادثه و یک رفتار جایی جمع شوند.
خرید هیچ چیزی را تحریم نمیکنند استفاده از هیچ نشانه یا سمبولی را توصیه نمیکنند به مردم نمیگویند این را بخرید این را نخرید صاحبان قدرتهای سیاسی را خطاب قرار نمیدهند که اگر این کار را نکنید مردم چنان خواهند کرد و… مثالها بیشمارند. بحث در کلیات و کلیت جامعه آسانتر است آبرو را بیشتر حفظ میکند خطرات و مشکلات کمتری هم دارد. میگویند از همه امکانات خود در محفلهای خانوادگی و کاری، بیانیه، سخنرانی و... برای پیشبرد چیزی که تنها در توان حاکمیت است استفاده کنید. بسیار خُب، چشم. ولی آیا کلیدیترین نکته در فعالیت سیاسی ضرورت تشکل و رفتار هماهنگ را فراموش نکردهاند؟ آیا این چگونگیها اصل مسئله نیست؟
بگذریم در هر حال در چند نکته نباید تردیدکرد:
جامعه در جزئیات خود و به تدریج تغییر مثبت پیدا میکند نه در کلیات آن، نه با سرعت.
مردم به مدیریت و تشکل سیاسی نیاز دارند، نه ناصح.
مسئولان سیاسی تنها از قدرتهایی که بر آنها وارد میشود تاثیر میپذیرند، نه از نصایح.
در بسیاری از موارد اینکه چه باید کرد و راهحل چیست، مهمتر از آن است که چه کسی باید آن را انجام دهد. همین.