زندگی برای همه جنگ برای هیچکس/گفتوگو با اعضای بعضی از سمنها درباره کمپین مدنی «زندگی علیه جنگ» که بیش از ۱۶۰ سمن به آن پیوستهاند
جامعه مدنی ایران در تکاپو برای پیدا کردن راههایی برای همبستگی در روزهای پس از جنگ، حرکتی مدنی را به راه انداخته که صدایشان همبستهتر شود و دستانشان بههم فشردهتر. آنها در روزهای پس از آتشبس، فریاد همبستگی سر میدهند و آنچه را که به گفته خودشان، بیشتر میشنوند، بیتوجهی است.

جامعه مدنی ایران در تکاپو برای پیدا کردن راههایی برای همبستگی در روزهای پس از جنگ، حرکتی مدنی را به راه انداخته که صدایشان همبستهتر شود و دستانشان بههم فشردهتر. آنها در روزهای پس از آتشبس، فریاد همبستگی سر میدهند و آنچه را که به گفته خودشان، بیشتر میشنوند، بیتوجهی است.
کمپین مدنی «زندگی علیه جنگ» ۲۲ تیرماه، با اعلام همبستگی از سوی ۷۰ تشکل اعلام موجودیت کرد و در مدت پنج روز، تعداد تشکلها و سازمانهای مردمنهادی که به آنها پیوستند به ۱۶۲ تشکل رسیده است. مخاطب آنها نه نهادهای دولتی که سازمانهای مردمنهاد، کنشگران سیاسی، اجتماعی و مردمند. ژاله شادیطلب، استاد دانشگاه و کنشگر اجتماعی که از امضاءکنندگان متن دعوت به همبستگی «زندگی علیه جنگ» است، به «هممیهن» میگوید آنچه ناکافی بهنظر میرسد اقتدار دولت است: «نیازهای مردم بهصراحت به اشکال مختلف ابراز شده و دولتمردانی مانند پزشکیان آن را شنیدند اما اقتدار لازم را برای اینکه به نیازهای مردم جواب بدهند، ندارند یا وانمود میکنند که ندارند.»
فیروزه صابر، رئیس هیئتمدیره انجمن صنفی زنان مدیر کارآفرین هم از آرامشی که بر زندگی مردم حاکم نیست، میگوید: «این آرامش غیر از نبود جنگ، نیازهای دیگری ازجمله امنیت، آرامش، رفاه، عدالت و آزادی هم دارد که حکومت وظیفه تحقق آن را دارد و باید پاسخگو باشد.» پیام روشنفکر، نماینده انجمن جامعهشناسی در حرکت مدنی «زندگی علیه جنگ» هم به اجازه تولد ندادن به صداهای مستقل از سوی دولت و سیاسیون معترض است: «انحصارطلبی بوروکراتیک و توهم دانایی که در دولت وجود دارد، تمامیتخواهی را شکل میدهد که اجازه تولد، صدا یافتن و عمل کردن این بخش مستقل جامعه را نمیدهد و همه این موارد کارها را سختتر میکند.» دولت و حاکمیت صدای آنها را برنمیتابند و این حرف مشترک همه آنهایی است که در قامت جامعه مدنی برای همبستگی قدم جلو گذاشتهاند.
«زندگی علیه جنگ»، نام یک حرکت مدنی است که از ۲۲ تیرماه تا امروز توانسته بیش از ۱۶۰ سازمان مردمنهاد را زیر چتر بیانیهای گرد هم بیاورد و از آنها بخواهد هرکدام در حوزه تخصصی خودشان، با انجام فعالیتی، مخالفت با جنگ را شکلی عینی ببخشند. آنها بر این باورند که مناسبات ادامه یافتن یا نیافتن جنگ در کنترل مردم و جامعه مدنی نیست. اما جامعه مدنی میتواند کارهایی کند که درون خودش انسجامی ایجاد شود.
هدف نهایی آنها این است که همبستگیشان را با جامعه مدنی ضدجنگ در منطقه و دنیا گره بزنند. در متن این کمپین آمده است: «اقدام جمعی ما برای گسترش این همبستگی در داخل کشور و فراتر بردن آن از مرزهای ایران و ایجاد همبستگی با فعالین مدنی و ضدجنگ در منطقه و جهان است.»
آنها در متن خود از یک «ما»ی جمعی میگویند و در تعریف آن نوشتهاند: «جمعی از شبکهها، اتحادیهها، تشکلهای مدنی، صنفی و اجتماعی، کنشگران جامعهی مدنی، صداهایی از میان مردمان ایران، از درون و بیرون مرزهای جغرافیایی در سایه فاجعهای جنگی که میتواند به ویرانیهای گسترده انسانی، زیستمحیطی و اجتماعی بیانجامد.» پیام روشنفکر، نماینده انجمن علمی جامعهشناسی در اقدام جمعی «زندگی علیه جنگ» درباره اهمیت این «ما»ی مشترک به «هممیهن» میگوید: «در متن دعوت به همبستگی بخشی از جامعه مدنی را که معطوف به قدرت و ورود به ساختار قدرت یا اصلاح در آن هستند را مدنظر قرار نگرفته و سازمانهای اجتماعی جامعه مدنی بهعنوان جامعه هدف در نظر گرفته شده است. به همین دلیل هم این اقدام جمعی نسبتی با دولت یا مخالفان حاکمیت ندارد.»
آنها در متن دعوت به همبستگی یکصدا اعلام میکنند: «جنگ، ضد زندگی است؛ جامعه ایران دوستدار زندگی است و توان و شایستگی بهبود زیست جمعی خود را دارند.» روشنفکر در توضیح بیشتر این تاکید روی واژه «زندگی» میگوید: «در این متن میتوان مدعی شد که ابتکاری به خرج داده شده و از واژه زندگی که با جنبشهای اصیل زندگی، خواه تاریخ ایران و جهان از جنبش ضدبردهداری، تا جنبشهای ضداستعماری و ضد انواع سلطه و انقیاد طبقاتی، جنسیتی، قومی و... پیوند دارد. جامعه منشأ زندگی است و از زندگیهای درون جامعه است که آرمانها و اتوپیاهای مختلف برای انقلاب و ایدههای تحول بیرون میآید.» به گفته او، این جمله که «جامعه ایران دوستدار زندگی است و توان و شایستگی بهبود زیست جمعی خود را دارد»، بیان استقلالطلبی و مخالفت با هرگونه مداخله به اشکال مختلف در زندگی ایرانیان است.
در ادامه محورهای اصلی این متن که درباره «زندگی» است، دو محور بعدی به مسئله جنگ میپردازد: «ما تجاوز نظامی اسرائیل و آمریکا علیه ایران را محکوم میکنیم؛ ما با هر نوع جنگافروزی در ایران، منطقه و جهان مخالفیم.» این دو بند اما موجب نقد آنها از سوی کسانی است که مخالف انجام فعالیتهای ضدجنگاند: «آنها در نظر نمیگیرند که در جنگ، مسئله فقط دولت نیست و مردم هم آسیب میبینند.» مسئله آنها نظامهای قدرت نیست: «ما میخواستیم جامعه مدنی نیمبندی را که در حال گسستن از هم بود، به هم وصل کنیم. این تجربه با هم بودن است که در شرایط متفاوت میتواند نشان دهد، ما جامعه بیشکل تودهای نیستیم.»
در این متن دعوت به همبستگی «جنگ» به یک درگیری مشخص، در زمان مشخص و میان طرفین مشخص تقلیل داده نشده و جنگ را یک مسئله تاریخی در نظر گرفته است: «جنگ مسئلهای ناشی از تعارضات نظام جهانی و منافع مختلف در سطوح مختلف در نظر گرفته شده که توازن قدرت بعضی کشورهای قدرتمند با برخی دیگر از کشورها را ایجاد میکند یا در سطح منطقهای باعث برخی رقابتها میان جوامع شیعه و سنی میشود.
درحقیقت به منازعات قدرتی اشاره دارد که میان قدرتمندان یا ابرقدرتها یا اتحادها و ائتلافهای قدرت یا در میان کشورها شکل میگیرد. در درون کشورها هم این منازعات قدرت درون ساختار قدرت وجود دارد و این در تمام کشورها رخ میدهد.» به گفته او پشت مسئله جنگ، اقتصاد سیاسی، منافع و بودجههایی وجود دارند که نمیشود آنها را نادیده گرفت: «به همین دلایل جنگ مفهوم عمیقتری است و ضدیت با جنگ، ضدیت با این شیوه منازعات و مناسبات قدرت است. این جامعه است که به چنین چیزی فکر میکند، نه دولتها و نظام بینالمللی.»
آنها برای سازمانهایی که حرفهایشان در دل متن اصلی گنجانده نشده، راهحلی پیشبینی کردند. سازمانهای مردمنهادی که متن اصلی را قبول دارند و روز ۲۲ تیرماه آن را همزمان با هم منتشر و با آن اعلام همبستگی کردند، میتوانند بیانیههای مستقل و تخصصی در کنار این متن داشته باشند که تاکنون ۹ بیانیه مستقل منتشر شده است. تنوع تشکلهایی که در این همبستگی مشارکت کردند بسیار زیاد است. از تشکلهای صنفی، کارگری، بازنشستگان تا محیطزیست، میراث فرهنگی و گردشگری تا حمایت از حقوق کودکان، انجمنهای علمی، اتحادیههای کارفرمایی و تشکلهای دانشجویی.
«بخش اجتماعی جامعه مدنی از اعتبارش استفاده کرده که بخشی از مردم را با خودش همراه کند و با این اعتبار میتوان با جامعه مدنی بینالمللی صحبت کرد.» این جمله را روشنفکر میگوید. او بر این باور است که دولت یا سازمانهای سیاسی چنین اعتباری را ندارند: «دلیل گرد هم آمدن این سازمانهای مردمنهاد دور یکدیگر، نه خوشامد دولت که جایگاه، عاملیت و نقش میانجیگر خود آنهاست. آنها بهمثابه عاملان جامعه این کار را انجام میدهند.»
او در ادامه به دولت و سیاسیون ایران (پوزیسیون و اپوزیسیون) نقد میکند: «آنها نمیتوانند بپذیرند که یک صدای مستقل شکل بگیرد و پیش برود که به حمایت آنها نیازی ندارد و فعالیتاش ارتباطی به فعالیتهای سیاسی ندارد. به همین دلیل اجازه بروز و ظهور بخش مستقل و بخش سوم داده نمیشود و تمامیتخواهی وجود دارد که فکر میکنند اگر اتفاقی در جهت جهتگیری سیاسی آنها نیست به آن حمله میکنند.» روشنفکر در نقد این شیوه تفکر میگوید: «در نگاه آنها گویی جامعه تنها جهتگیری سیاسی است و بخش اجتماعی جامعه را نادیده میگیرند.»
روشنفکر در ادامه، نگاه حاکمیت به جامعه مدنی را هم مورد انتقاد قرار میدهد: «حاکمیت هم از سوی دیگر میخواهد وارد هر اتفاقی شود و آنچه خودش میخواهد بگوید را به آنها دیکته میکند. آنها هم توان شنیدن صدای مستقل را ندارند. انحصارطلبی بوروکراتیک و توهم دانایی که در دولت وجود دارد، تمامیتخواهی را شکل میدهد که اجازه تولد، صدا یافتن و عملکردن این بخش مستقل جامعه را نمیدهد و همه این موارد کارها را سختتر میکند.»
بااینحال بهنظر میرسد محدودیتهای جامعه مدنی برای انجام چنین کارهایی عمیق و جدی است: «از یکسو، روابط جامعه مدنی ایران در درون خودش بسیار محدود است و از سویدیگر، شکلگیری همین انجمنها و اتحادیهها بسیار سخت است. بهطور مثال، اتحادیه انجمنهای علوم انسانی چندینسال طول کشید تا بتواند ثبت شود و فعالیت کند. به همین دلیل تعداد آنها کم و غیرفعالاند. آنچه در این حرکت مدنی رخ داده، ارتباطسازی بین این اتحادیههاست. ضرورت و خطر جنگ به این ارتباطسازی کمک کرد. در شرایطی غیر از این به سادگی نمیتوان تشکلهای محیطزیستی یا میراثی را کنار تشکلهای حقوق کودک نشاند.»
مسئله دیگر ارتباط جامعه مدنی با دولت است: «دولت در شرایط عادی انحصارطلبی بوروکراتیک و نگاه از بالا به پایین به جامعه مدنی دارد و یک مدل توهم دانایی ناشی از قدرت است که در کل جهان رایج است. در وضعیت بدبینانه حتی آنها را امنیتی میپندارد و آنها را منافذ نفوذ میداند. به همین دلیل هم پس از اجرای این حرکت مدنی جمعی تاکنون دو نفر برای سوال و جواب درباره این حرکت احضار شدند و دولت درک درستی از این حرکتها ندارد و در قالبهای اشتباه و شکستخوردهی خود به آنها مینگرد.»
حاکمیت و دستگاههای نظارتی از آنها خواسته بهجای آنچه در متن دعوت به همبستگی گفتند، درباره دفاع ملی بگویند. مسئله دیگر، نبود ارتباطات سازنده بینالمللی در سازمانهای مردمنهاد است: «جامعه مدنی ایران هیچ ارتباطات برونمرزی ندارد. بخشی از این موضوع به محدودیتهای خود جامعه مدنی ایران مربوط میشود که روابط درون خودش را هم نتوانسته بهشکلی توانمند مدیریت کند، بخشی هم به نگاه امنیتی حاکمیت و بخش دیگر به مسئله تفاوت نسلی برمیگردد.
ابزارهای زبانی هم مانع دیگری است که جلوی ارتباطات فرامرزی را میگیرد. ما در این حرکت مدنی میخواستیم تمام این موارد را اجرایی کنیم، چون همه اینها ضرورتهای فعالیتهای ضدجنگ است. حرکتهای معنادار ضدجنگ در مقیاس جهانی تعریف میشوند، نه درون کشوری که در معرض جنگ قرار گرفته است.»
ارتباط جامعه مدنی با مردم، مسئله دیگری است که روشنفکر درباره آن توضیح میدهد: «در فقدان جامعه مدنی گسترده و قدرتمند و تضعیف گروههای مرجع، بخش بزرگی از جامعه ایران سازماننیافته و بیتشکل است و بههمیندلیل میان رسانههای فارسیزبان خارج از کشور و صداوسیما سردرگم ماندند. آنها تشکلی ندارند که خواستههایشان را بهشکل متشکل بیان کنند و همین باعث شده رابطه مردم، جامعه مدنی و متقابلاً جامعه مدنی و مردم، ارتباط مطلوبی در این موارد نباشد. مردم بسیاری از انجمنها و تشکلها را نمیشناسند و نهایتاً به افراد اعتماد میکنند. ما همچنان مبتنی بر افراد هستیم.» او تمام این موارد را آن چیزهایی میداند که زمین اقدام جمعی «زندگی علیه جنگ» را شکل داده و به همین دلیل هم دستاوردهایش را باید در همین زمین دید.
بار تابآوری روی دوش جامعه مدنی
شبکه کمک، در اسفندماه ۱۳۹۸ و با شروع بحران کووید در کشور به راه افتاد. نام این شبکه مخفف «کارگروه مهار کرونا» است. در آن زمان حدود ۱۲ تشکل مدنی با تخصصهای مختلف گردهم آمدند و این شبکه را شکل دادند. اواخر سال ۱۴۰۰ که ایران پیک پنجم کرونا را پشت سر گذاشت و بیماری کاهش پیدا کرد، آنها به این نتیجه رسیدند که این تجربه -هرچند کوچک- در جامعه مدنی تجربه خوبی بود و میخواهند آن را حفظ کنند.
به همین دلیل سند ماموریت شبکه را بازنگری کردند. فیروزه صابر، دبیر شبکه کمک و نماینده آن در اقدام جمعی «زندگی علیه جنگ» درباره این تغییر سند ماموریت به «هممیهن» میگوید: «در این بازنگری همه بحرانها اعم از مخاطرات طبیعی و غیرطبیعی و مسائل اجتماعی به ماموریت ما افزوده شد. به عبارتی هم دامنه فعالیت، هم تنوع تخصصی و صنفی اعضاء توسعه یافت.» آنها در این سالها اقدامهایی برای توسعه ظرفیت سازمانهای غیردولتی در حوزه تابآوری انجام دادند و در زمان فعلی، به موضوع جنگ ۱۲ روزه رسیدند: «هدف ما و همه تشکلها این است که صدای زندگی علیه جنگ و زندگی برای همهکس و جنگ برای هیچکس توسط ایرانیان داخل و خارج کشور، همچنین نهادهای مدنی آن سوی مرزها صدای رسایی شود که جنگافروزی در ایران، منطقه و جهان خاتمه پیدا کند. بهطور ویژه در ایران که مسئله ماست و در منطقه که این روزها شاهد افزایش جنگافروزی در آن هستیم.»
صابر در پاسخ به سوالی درباره مطالبه آنها از نهاد دولت میگوید: «ما در قالب چهار بند اصلی مطالباتمان را بیان کردیم و تجاوز به خاک ایران در هر شرایطی را محکوم میکنیم اما انتظار ما این است که دولت به سهم خودش تدبیری بیاندیشد که از طریق دیپلماسی بار دیگر به جنگ برنگردیم.» او تعریف زندگی را گرهخورده به آرامش برای مردم معنا میکند: «این آرامش غیر از نبود جنگ، نیازهای دیگری ازجمله امنیت، آرامش، رفاه، عدالت و آزادی هم دارد که حکومت وظیفه تحقق آن را دارد و باید پاسخگو باشد.» صابر بر این باور است که مردم در حلقهای از معضلات و چالشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گرفتار شدهاند که با جنگ تشدید میشود: «مردم میخواهند در آرامش به حیات خود ادامه دهند و زندگی کنند.»
«زندگی علیه جنگ» روزهای ۲۷ تا ۳۰ تیرماه را بهعنوان روزهای اقدام جمعی معرفی کرده و از همه تشکلهایی که همبستگیشان را اعلام کردند خواسته تا در این روزها با انجام کارهایی عملی، همبستگیشان را با هم بهشکلی عینیتر نشان دهند: «ما علاقمندیم این همصدایی صورت گیرد و امیدواریم تشکلهایی که متن این کمپین را امضاء کردند، اقدامات عملی در حمایت از این حرکت انجام دهند.» تاکنون سه برنامه اجرایی در حال برنامهریزی است. شبکه «کمک» و انجمن حمایت از حقوق کودک و دو انجمن علمی، برنامههایی برای اقدام علمی در نظر گرفتند. «جنگ علیه زندگی» قرار است پایان تیرماه و همزمان با پایان اقدام جمعی که تعریف کردند، گزارشی درباره عملکردی که در این مدت داشتند ارائه دهد.
سهیلا بابایی، مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان هم در پاسخ به سوال «هممیهن» درباره چرایی پیوستن آنها به این اقدام جمعی میگوید: «دلیل اصلی پیوستن ما، حرکت به سمت صلح بود و این ارحجترین اولویت جامعه است.» به گفته او، آنها قرار است در نشستی در روز دوشنبه تصمیم بگیرند و اقدامهای عملی مرتبط با این موضوع را برنامهریزی کنند.
به گفته او، بزرگترین مطالبه جامعه مدنی این است که جامعه، بهسمت جنگ نرود: «نقش جامعه مدنی در سیاستگذاریها بسیار کم است. ما اثربخشی کمی داریم اما نقش جامعه مدنی در تمام جوامع بسیار مهم است. ما باید همپای دولت برای مسئله جنگ تلاش کنیم اما چنین امکانی در شرایط فعلی برای ما وجود ندارد و به همین دلیل ما در حد توانمان و با رساندن صدای اعتراضمان، حرکت خواهیم کرد.» او میخواهد صدای اعتراض آنها به گوش تصمیمگیران برسد.
مردمان همبسته، دولتمردان بیاقتدار
متن دعوت به همبستگی «جنگ علیه زندگی»، علاوه بر ۱۶۲ سازمان مردمنهاد، تاکنون به امضای ۳۲۹ فرد که بیشتر آنها کنشگران اجتماعی و سیاسیاند هم رسیده است. ژاله شادیطلب، استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، یکی از افراد امضاءکننده این متن است. او امضای متن را یکی از راههای نشاندادن همبستگی علیه جنگ میداند اما این همبستگی را به پای دولت نمینویسد.
او در توضیح بیشتر این موضوع به «هممیهن» میگوید: «همبستگی مردم و اینکه مردم به خیابانها نیامدند صرفاً برای حفظ کشوری به نام ایران است و نباید آن را روی حساب دیگری گذاشت. مردم از دولت و حکومت ناراضیاند و اگر در این جنگ ۱۲ روزه با هم ماندند و به خیابان نیامدند، به این دلیل بود که همگی به خوبی اهمیت حفظ کشور را درک کردند.»
او معتقد است اختلافات و نارضایتیهای مردم از حاکمیت به جای خود باقی مانده است: «مردم به چه زبانی باید بگویند رضایت ندارند. اولینبار نیست که مردم نشان دادند از این شیوه مملکتداری راضی نیستند. در همین انتخابات اخیر ریاستجمهوری 50درصد مردم به پزشکیان رأی ندادند و به روشنی این موضوع را گفتند.» در این سالها، نهادهای مدنی در کمک به مردمی که برخوردار نیستند، بار سنگینی به دوش دارند.
او با انتقاد از سکوت جامعه بینالمللی در برابر نسلکشی اسرائیل در غزه میگوید: «کشوری مانند اسرائیل، فجایعی که در غزه بهبار آورده را همه دنیا دیده و در برابرش سکوت کرده و صدایش در نمیآید. اینجا ما به این نتیجه میرسیم که نه حقوق بینالمللی، نه سازمانهای بینالمللی نقشی ندارند و تنها زور است که حرف میزند. دنیا در برابر نسلکشی اسرائیل سکوت کرده و تنها نظارهگر آن است.
در حمله چنین کشوری به ایران، همه ما با هم هستیم و تلاش میکنیم ایران را حفظ کنیم.» او خطاب به مسئولان میگوید، امیدوار است که آنها قدر همبستگی مردم را بفهمند: «قدر این را که مردم به خیابانها نریختند که از این فرصت برای تغییر، سرنگونی، براندازی -هر نامی که میخواهید روی آن بگذارید-بدانند. مردم به خیابانها نیامدند، نه به این دلیل که رضایت دارند؛ به این دلیل که خواستند ایران بماند.»
شادیطلب با اشاره به جلسهای که چندی پیش در وزارت کشور با حضور چندنفر از فعالان جامعه مدنی تشکیل شد، میگوید: «عدهای را بهعنوان افراد صاحبنظر به جلسه دعوت میکنند و آنها پیام را به روشنی به آنها میرسانند که ما از وضع فیلترینگ راضی نیستیم. من بهعنوان یک استاد دانشگاه نمیتوانم به منابع اطلاعاتی که نیاز دارم، دسترسی داشته باشم و از این مسئله راضی نیستم.
آن زنی هم که در خانه محصولی برای فروش تولید میکند، از فیلترینگ راضی نیست.» به باور او جامعه مدنی و بیانیههای تشکلهای مختلف، در این روزهای پس از جنگ بهدنبال تغییر پارادیم است: «مردم صدایشان را به روشنی رساندند. آنها چهرهبهچهره حرفشان را به وزیر کشور زدند. ممکن است دولتمردان روزنامه نخوانند، شبکههای اجتماعی را نبینند اما در جلساتی، کسانی که جامعه را میشناسند به آنها گفتند، نیاز اصلی جامعه چیست و اینکه آنها چگونه این اصلاحات را انجام دهند که به نظر من کار دشواری نیست.»
او از نبود اقتدار در عملکرد ریاستجمهوری گلایه میکند و آن را عامل اصلی تغییر نکردن عرصه سیاستگذاری میداند: «به نظر من ما نیاز به یک رئیسجمهور مقتدر و صاحب اقتدار داریم. رئیسجمهوری که لازم نباشد برای رفع فیلترینگ نظر ۲۵ نفر را جلب کند. ۲۵ نفری که هرکدام از یک سازمان، با یک دیدگاه و با یک رویکرد وارد جلسه شدند و هرکدام منافع گروهی را دنبال میکنند.»
او با اشاره به وضعیت زندانیان سیاسی پس از حمله به زندان اوین میگوید: «سران سه قوه باید بتوانند تصمیم بگیرند که زندانیان سیاسی که صرفاً بهدلیل ابراز نظر و عقیده در زندان هستند، آزاد شوند. آن هم در شرایطی که زندان اوین مورد حمله قرار گرفت و زندانیان به زندانهای دیگر منتقل شدند.» این استاد دانشگاه تهران، صدور بیانیههای متعدد با موضوعات مختلف را ابزاری برای بیان خواستهای مردم میداند: «نیازهای مردم بهصراحت به اشکال مختلف ابراز شده و دولتمردانی مانند پزشکیان آن را شنیدند اما اقتدار لازم برای اینکه به نیازهای مردم جواب بدهند را یا ندارند یا وانمود میکنند که ندارند.»
کانون صنفی معلمان تهران نیز یکی از تشکلهای صنفی مشارکتکننده در اقدام جمعی «زندگی علیه جنگ» است. محمدتقی فلاحی، سخنگوی کانون صنفی معلمان، از نگرانیهای آنها که نگرانیهای جامعه است به «هممیهن» میگوید: «شایعه جنگ و احتمال شروع مجدد آن وجود دارد و از سویدیگر، در جامعه بدون در نظر گرفتن جنگ هم شرایط خوبی وجود ندارد. مسئله ناترازیها در امور مختلف اقتصاد، انرژی، محیطزیست و دیگر حوزهها، بارها مطرح شده و این موارد زیر سایه جنگ میتواند بسیار عمیقتر و شدیدتر شود و شرایط جامعه ناهنجارتر شود. به همین دلیل ما هم کنار سایر نهادهای مدنی به بروز این حس مشترک باور داریم و نمونه آن متنی است که منتشر کردیم.»
او هم مانند دیگر اعضای تشکلهای جامعه مدنی بر این باور است که نهادهای مدنی جایگاهی در ساختار رسمی جامعه و حکومت ندارند: «با جامعه مدنی بهشکل بیگانه و مظنون رفتار میشود، برایش جایی دیده نشده و جایگاهی ندارند. اما ما در وهله اول نقش خودمان را آگاهی رساندن و هشدار دادن به کسانی که در مراجع قدرت هستند، میدانیم. نقش ما نوعی زنهار دادن است که شاید به این نتیجه برسند روشهای آنها در امور مختلف جواب نداده و ما به سهم خودمان سعی میکنیم این آگاهی و توجه را در نهادهای حکومتی برای تغییر روشهایشان ایجاد کنیم.» بااینحال تجربه او نشان میدهد که نمیتوان به تغییر این نگاه در حاکمیت خوشبین بود: «اما با عمومیتیافتن این مطالبه و تبدیل آن به یک خواسته اکثریتی، میتوان امید داشت که با فشار از پایین، حکومت وادار به تغییراتی بهنفع جامعه و مردم شود.»
او معتقد است جامعه به بلوغی اجتماعی و سیاسی دستیافته که در سیستم نشانههای آن دیده نمیشود: «جامعه در سطح خوبی است و کارهایی مانند این حرکت مدنی، گامهای اولیه است. سازمانهای مردمنهاد هرکدام در حوزه تخصصی خودشان، فعالیتهای خاص خودشان را دارند. اما به این شکل میتوانند در ارتباط با هم قرار بگیرند و این قدم اولیه برای گفتوگو میان آنهاست. آنها میتوانند بر سر هدفهای مشخصی توافق کنند و آنها را پیگیری کنند و جزیرههای جدا از هم نباشند.»