سوءاستفاده از اصطلاح «مدیریت جهادی» یا درک نادرست از آن؟
مدیریت جهادی اصطلاحی است که از آن سوءاستفادههای زیادی شده. درحالیکه خود رهبری در تعریف آن در نامگذاری سال ۹۳ اشاره کردند: «اگر مدیریت جهادی یا همان کار و تلاش با نیت الهی و مبتنی بر علم و درایت حاکم باشد...»، رؤسایجمهور بعدی، رئیس مجلس و دیگران بعد از آن از این عبارت آنچه را که دوست داشتند، برداشتند و عموماً هم قسمتی که حذف شده «مبتنی بر علم و درایت» است.

مدیریت جهادی اصطلاحی است که از آن سوءاستفادههای زیادی شده. درحالیکه خود رهبری در تعریف آن در نامگذاری سال ۹۳ اشاره کردند: «اگر مدیریت جهادی یا همان کار و تلاش با نیت الهی و مبتنی بر علم و درایت حاکم باشد...»، رؤسایجمهور بعدی، رئیس مجلس و دیگران بعد از آن از این عبارت آنچه را که دوست داشتند، برداشتند و عموماً هم قسمتی که حذف شده «مبتنی بر علم و درایت» است. یعنی تصور بر این شد که مدیریت جهادی یعنی اللهبختکی کاری را زودتر انجام بدهیم؛ بدون آن قسمت «علم» و «درایت». بعد همه تصمیم گرفتند سرزده به جاهایی که تحت مدیریتشان بود، بروند و کلاً هدف آن نامگذاری فراموش شد.
حالا چرا یادش افتادم؟ چون دو روز است در شبکههای اجتماعی، ویدئویی از شهردار یکی از مناطق تهران وایرال شده که رفته به یک پارک در منطقهی تحت مدیریتاش و نظافت دستشویی را چک کرده، بعد هم چهار نفر دوروبرش هستند که وقتی یکی میآید سراغشان و میگوید مثلاً نیمکت نداریم، آقای شهردار بلافاصله به یکی از آنها میگوید: چهارتا نیمکت بذار. چهارتا آلاچیق بذارین. کور بشوم اگر دروغ بگویم. اینکه قبل از صدور دستور، نقشهای ببیند یا بهلحاظ معماری، شهرسازی و فضای مورد نیاز برای هر آدم، محیط، مساحت، ریاضی و... شرایط را بسنجد، در کارش نیست.
در بهترین حالت فکر میکند تلاشاش بههمراه نیت، کفایت میکند. خیلی بخواهم خوشبین باشم و فکر نکنم که این فریب مردم و بهعبارتی، همان پوپولیسم است، میتوانم بگویم آقای شهردار خودش را فریب میدهد. به خودش دروغ گفته که امروز چه کار مهمی برای مردم منطقه انجام دادم. من هم گاهی کاری که از دستم برنمیآید، برای دلداری دادن خودم به چیزهای دمدستی اکتفا میکنم ولی خب فرقمان اینجاست که من پست شهرداری را قبول نخواهم کرد.
قسمت آخر یکی از این برنامههای گفتوگومحور را که از شبکهی نمایش خانگی پخش میشود، دیدم. مهمانش از بنیانگذاران یکی از استارتاپهای مشهور بود که بعد از فروش سهام شرکت و اختلاف بر سر شیوهی مدیریت و اهداف، استعفا داد و حالا مهاجرت کامل نه، ولی کسبوکارش را برده به یکی از کشورهای همسایه. موقع تماشای برنامه خبر رسید، یکی دیگر از سرمایهگذاران ایرانی هم که پارسال سهاماش را فروخت، حالا در عراق در یک استارتاپ سرمایهگذاری کرده است.
آقای نخبه بنیانگذار در حرفهایش در برنامه از لحظهی ناامیدیاش گفت که ناشی از برخوردهای قهری، ناملایمات و سدهای سرراهش بوده و اینکه چطور در آن لحظه با نگاه به چیزی که ساخته و آدمهایی که به او امید بستهاند، از ناامیدی گذر کرده. ولی راستش را بخواهید هرچند در آن برنامه گفت که برمیگردد، کامل نرفته و از این حرفها، اما واقعیت این است که ناامید شده، وگرنه الان باید همینجا ساکن بود و کسبوکارش را راه میانداخت. همینجا باید زیرساختی فراهم میشد که در حوزهی هوشمصنوعی که در آن تخصص دارد، کار کند.
پیامکهای مربوط به همایشهای هوشمصنوعی برای شما هم میآید؟ قاعدهاش این است که مغزهایی مثل مهمان برنامه در آن همایشها حضور داشته باشند. آدمهایی که معنای واقعی مدیریت جهادی هستند یعنی کار و تلاش برای خدمت به مردم (که طبعاً خدمت به مردم نیت الهی است) با علم و درایت. این گفتوگو را بگذارید کنار آن تصویر وایرالشده تا ببینید کدام مدیریت بیشتر به درد ایران و ایرانی میخورد.
به هوشمصنوعی اشارهای کردم و احتمالاً هفته آینده بیشتر برایتان مینویسم. تکنولوژی که تا کمی قبلتر فقط متعلق به قصههای سینما بود اما این روزها حتی اگر خودمان هم متوجه نشویم و از مدلهای مولد آن مثل چتجیپیتی استفاده نکنیم، در زندگی روزمرهمان جاری است. منتظرم تا یکسری سخنرانی هیجانانگیز در باب رابطهی هوش مصنوعی و اخلاق، هنر و فناوری را گوش بدهم تا با ذهن آمادهتر برایتان بنویسم. تا آن زمان چیزی که از مهمان آن برنامه یاد گرفتم این است که نقطهقوت ما نسبت به هوشمصنوعی، میتواند تفکر نقادانه باشد. چون همانطور که او اشاره کرد: ما آنقدر هیچچیز نمیدانیم که حتی سوال درست را هم نمیتوانیم بپرسیم.
خوب که فکر میکنم، کل این ستون دربارهی همین یک جمله بود.