| کد مطلب: ۳۸۰۶۱

ریاکاران پنهان‏ پشت نقاب/داوود فتحعلی‏‌بیگی با فراخواندن مولیر، میرزا فتحعلی آخوندزاده و سعدی افشار روی صحنه نمایش شب‏‌نشینی با مولیر به نقد یکی از صفات رذیله انسانی پرداخته است

آن‌چه مولیر در نمایشنامه «تارتوف» می‌کند؛ بی‌اعتبار کردن همه اداهای حساب‌شده و شیادی‌های پنهان ریاکاران، جرقه‌ای بود تا داوود فتحعلی‌بیگی، استاد پیشکسوت نمایش‌های ایرانی، اتفاقاتی را که برای یکی از نمایشنامه‌های خودش؛ «تخت‌وخنجر» رخ داده بود به‌یاد بیاورد.

ریاکاران پنهان‏ پشت نقاب/داوود فتحعلی‏‌بیگی با فراخواندن مولیر، میرزا فتحعلی آخوندزاده و سعدی افشار 
روی صحنه نمایش شب‏‌نشینی با مولیر به نقد یکی از صفات رذیله انسانی پرداخته است

آن‌چه مولیر در نمایشنامه «تارتوف» می‌کند؛ بی‌اعتبار کردن همه اداهای حساب‌شده و شیادی‌های پنهان ریاکاران، جرقه‌ای بود تا داوود فتحعلی‌بیگی، استاد پیشکسوت نمایش‌های ایرانی، اتفاقاتی را که برای یکی از نمایشنامه‌های خودش؛ «تخت‌وخنجر» رخ داده بود به‌یاد بیاورد. درواقع آن‌چه مولیر در «تارتوف» برای بی‌اعتبار کردن ریاکارانِ پنهان‌شده پشت نقاب مذهب و تارک دنیایی می‌کند، اشکال دیگر ریاکاری را به‌یاد فتحعلی‌بیگی آورد. ازجمله آن‌چه بازبینِ ریاکارِ «تخت‌وخنجر» در سال ۱۳۶۳ با گروه اجرایی این نمایش کرد.

نمایشی که قرار بود براساس متن داوود فتحعلی‌بیگی به کارگردانی مجید جعفری و با حضور جمعی از بازیگران پیشکسوت هم‌چون سعدی افشار، مهدی سنایی، حسن شمشاد و... در تالار هنر روی صحنه برود. این بازبینِ به گفته داوود فتحعلی‌بیگی، «ریاکار» اگرچه نخست اقدام به صدور مجوز «تخت‌وخنجر» کرده بود اما در ادامه با رساندن تعابیری سوء در مورد این نمایش به گوش مدیران وقت، مانع از روی صحنه رفتن آن شد. 

نقد مولیر بر ریاکاری در «تارتوف» و اقدام ریاکارانه بازبین نمایش «تخت‌وخنجر» موجب شد که فتحعلی‌بیگی به صرافت نوشتن نمایشنامه‌ای به‌نام «شب‌نشینی با مولیر» بیفتد. نمایشنامه‌ای که فتحعلی‌بیگی در آن اقدام به هم‌نشین‌کردن مولیر، نمایشنامه‌نویس فرانسوی و میرزا فتحعلی آخوندزاده، از پیشگامان فن نمایشنامه‌نویسی به‌عنوان نویسنده خیالی «تخت‌وخنجر» کرده است.

در این شب‌نشینی ازیک‌سو، مولیر آن‌چه را که برای نمایشنامه‌اش در نقد ریاکاری؛ «تارتوف» رخ داد شرح می‌دهد و ازسوی‌دیگر، میرزا فتحعلی ‌آخوندزاده از اتفاقات رخ‌داده برای نمایشنامه‌اش؛ «تخت‌وخنجر» توسط بازبینی ریاکار می‌گوید. فتحعلی‌بیگی که معتقد است ریاکاری نه در یک شکل که به اشکال گوناگون ظاهر می‌شود، به حضور این دو نمایشنامه‌نویس بر صحنه کفایت نمی‌کند و پای سعدی افشار را هم به این شب‌نشینی می‌کشاند. نقش سعدالله رحمت‌خواه معروف به سعدی افشار (۱۳۹۲- ۱۳۱۳) ـ که در زمان حیات‌اش به‌عنوان آخرین بازمانده نسل سیاه‌بازان قدیمی نمایش ایرانی شناخته می‌شد ـ در «شب‌نشینی با مولیر» به داوود داداشی از سیاه‌بازان شناخته‌شده سپرده شده است.

داداشی به‌عنوان ضلع سوم نقد ریاکاری، سیاهی را به نمایش می‌گذارد که به‌رغم میل‌اش به پادشاهی یک‌شبه رسیده و به‌واسطه رفتار ریاکارانه اطرافیان تملق‌گویش، دچار چنان تبختری شده است که جلاد را به جان اطرافیانش می‌اندازد. داوود فتحعلی‌بیگی در مقام نمایشنامه‌نویس، کارگردان و بازیگر نقش میرزا فتحعلی آخوندزاده تا ۱۴ خردادماه هر شب ساعت ۱۹ و ۳۰ دقیقه با نمایش «شب‌نشینی مولیر» روی صحنه خواهد رفت. 

گفت‌وگوی دو نمایشنامه‌نویسِ زخم‌خورده   

گفت‌وگوی میان میرزا فتحعلی آخوندزاده، از پیشگامان فن نمایشنامه‌نویسی در ایران و مولیر، نمایشنامه‌نویس فرانسوی روی صحنه نمایش «شب‌نشینی با مولیر»، نقطه آغاز این اثر است. گفت‌وگویی که فتحعلی‌بیگی می‌گوید، برای تنظیم آن به عریضه‌های مولیر خطاب به لوئی چهاردهم، پادشاه فرانسه استناد کرده است.

فتحعلی‌بیگی در این مورد توضیح می‌دهد: «من برای تنظیم گفت‌وگوهای میان میرزا فتحعلی‌ آخوندزاده، از پیشگامان فن نمایشنامه‌نویسی در ایران و مولیر، نمایشنامه‌نویس فرانسوی روی صحنه نمایش «شب‌نشینی با مولیر» به «عریضه‌های نخست، دوم و سومِ» مولیر خطاب به لوئی چهاردهم، پادشاه فرانسه که مهشید نونهالی در ابتدای ترجمه‌اش از «تارتوفِ» مولیر آورده است، استناد کردم. چیزی که در عریضه‌های مولیر به پادشاه بر آن تاکید شده، این است که مولیر، آفریدن «تارتوف» به‌عنوان یک اثر کمدی را که در آن به بی‌اعتبارکردن ریاکاران پرداخته شده است، خدمتی به مردمان شریف می‌پندارد.

قصد او بی‌اعتبارکردن همه اداهای حساب‌شده این آدم‌های زیاده‌خوب است و این‌که همه شیادی‌های پنهان این زاهدان، ریایی را نمایان سازد؛ کسانی که می‌خواهند مردم را با تعصبی تقلیدی و شفقتی گمراه‌کننده فریب دهند. مولیر اشاره می‌کند که همین افشاگری دلیل حملاتی است که نسبت به او صورت گرفته است. میرزا فتحعلی ‌آخوندزاده که در نمایش «شب‌نشینی با مولیر»، من نقش او را روی صحنه ایفا می‌کنم، در جهان خیالی اثر، نمایشنامه‌ای در نقد ریاکاری و ریاکاران به‌نام «تخت‌وخنجر» نوشته و هم‌چون مولیر مورد حمله قرار گرفته و اثرش زیر تیغ سانسور رفته است.»  

او با اشاره به این‌که «ریاکاری یکی از صفات رذیلانه بشر در تمام طول تاریخ بوده است»، وجه مشترک «تارتوف» و «تخت‌وخنجر» را نقد این صفت رذیله می‌خواند و ادامه می‌دهد: «نمایشنامه ‌«تخت‌وخنجر» در جهان واقعی، نخستین نمایشنامه‌ سیاه‌بازی من است که قرار بود در سال ۱۳۶۳ به کارگردانی مجید جعفری و با حضور جمعی از بازیگران پیشکسوت هم‌چون سعدی افشار، مهدی سنایی، حسن شمشاد و... روی صحنه برود.

گروه ما با این‌که چند ماهی را نیز صرف تمرین کرد اما درنهایت از روی‌صحنه‌رفتن منع شدیم. بااین‌حساب، من برای نگارش بخشی از مکالمات میان میرزا فتحعلی ‌آخوندزاده و مولیر روی صحنه نمایش «شب‌نشینی با مولیر»؛ دو نمایشنامه‌نویس با دو نمایشنامه در نقد ریاکاری و ریاکاران که هر دو با ممانعت روبه‌رو شده‌اند، به عریضه‌های مولیر خطاب به لوئی چهاردهم، پادشاه فرانسه استناد کردم.»  

توقیف «تخت‌وخنجر» قرینه توقیف «تارتوف» 

این استاد پیشکسوت نمایش‌های ایرانی می‌گوید، زمانی که در حال خواندن عریضه‌های مذکور بود بی‌اختیار به یاد سال ۱۳۶۳، ممانعت از روی‌صحنه‌بردن نمونه اول نمایشنامه «تخت و خنجر» و برخوردهای صورت‌گرفته با خودش افتاد. اتفاقی که در موردش چنین می‌گوید: «نمایشنامه «تخت‌وخنجر» نمایشنامه‌ای بود شکل‌گرفته تحت‌تاثیر چند جمله از بیانات امام علی(ع) در نهج‌البلاغه که سرگذشت دو سیاه را روایت می‌کرد.

جالب است که من آن‌زمان، به‌خاطر استناد به یکی از منابع مهم اعتقادی شیعیان، انتظار تشویق و تحسین داشتم حال آن‌که در عمل به‌مدت ۱۸ سال از روی‌صحنه‌بردن این اثر منع شدم. خاطرم هست که برای روی‌صحنه‌رفتن «تخت‌وخنجر» در سال ۱۳۶۳ در تالار هنر ابتدا حتی مجوز هم صادر شد اما بازبینِ اثر، در ادامه تعابیری نادرست از آن به مدیران وقت گزارش کرد که لغو مجوز را به همراه داشت. مجوزی که من هم‌چنان نسخه‌ای از آن در اختیار دارم.»  

او با اشاره به اجرای این اثر نمایشی در سال ۱۳۸۰ در تماشاخانه سنگلج، ادامه می‌دهد: «نسخه بازنویسی‌شده «تخت‌وخنجر» در سال ۱۳۸۰ به‌مدت ۶۰ شب در تالار سنگلج روی صحنه رفت. باتوجه به این‌که همین نسخه بازنویسی شده به چاپ هم رسید، باید تاکید کنم بازنویسی صورت‌گرفته، بازنویسی ساختاری بود و به‌هیچ‌عنوان تغییری در محتوای اثر ایجاد نشد. درواقع داستان همان داستان تمثیلی نسخه اولیه بود؛ داستان تلخک و قندک؛ دو سیاهی که هنگام کفترپرانی برای انتخاب حاکم یک‌ساله شهری، وارد این شهر می‌شوند. کفتر به‌صورت اتفاقی بر شانه تلخک می‌نشیند.

پس تلخک به پادشاهی می‌رسد و قندک در شهر آواره می‌شود. تلخک هرچه خواستار ملاقات با قندک و ازآن‌سو قندک هرچه خواستار ملاقات با تلخک می‌شود، هیچ‌یک به مرادشان نمی‌رسند. تلخک و قندک دست‌آخر یکدیگر را در بارِ عامی که تلخک در روزهای پایانی حکومت یک‌ساله خود می‌دهد، ملاقات می‌کنند. این‌جاست که قندک از تلخک می‌پرسد، مگر نمی‌‌گفتی اگر حاکم شوی کاری می‌کنی که گرگ و میش از یک چشمه آب بخورند؟! و تلخک به تلخی پاسخ می‌دهد، شمشیری که به من داده بودند فقط دسته داشت، نه تیغه!»  

او با ریاکارانه و غرض‌ورزانه خواندن رفتار بازبین مذکور، می‌افزاید: «باتوجه به این‌که «تخت‌وخنجر» نخستین نمایشنامه سیاه‌بازی من بود، تنها نظر به تجربیاتی که طی سالیان‌سال اجرای نمایش‌ ایرانی کسب کرده بودم، در بازنویسی‌اش به تقویت ساختار آن پرداختم بی‌آن‌که تغییری در محتوایش ایجاد کنم. درنتیجه این سوال مطرح می‌شود که چرا و چطور اثری در یک دوره تاریخی از اجرا منع می‌شود و سالیان بعد همان اثر، اجازه‌ روی‌صحنه‌رفتن و چاپ پیدا می‌کند؟!

درواقع چرا «تخت‌وخنجر» بی‌آن‌که تغییری در محتوایش ایجاد شود، در سال ۱۳۶۳ از اجرا منع شد و در سال ۱۳۸۰ اجازه اجرا گرفت؟ آیا پاسخ این سوال، چیزی جز غرض‌ورزی بازبینی است که در سال ۱۳۶۳ به بازبینی اثر ما پرداخت؟ و آیا می‌توان به چیزی جز سوءتعبیری که او به گوش مدیران وقت خواند، اشاره کرد؟»    

داوود داداشی در نقش سعدی افشار 

ضلع سوم گفت‌وگوی میان میرزا فتحعلی ‌آخوندزاده و مولیر؛ دو نمایشنامه‌نویسِ زخم‌خورده از سانسور به‌واسطه نقد ریاکاری و ریاکاران در آثارشان؛ «تخت‌وخنجر» و «تارتوف»، داوود داداشی ـ از شاگردان داوود فتحعلی‌بیگی، بازیگر پیشکسوت نمایش‌های ایرانی و سیاه‌باز شناخته‌شده در نقش سعدی افشار ـ است. سعدالله رحمت‌خواه معروف به سعدی افشار (۱۳۹۲- ۱۳۱۳)، در زمان حیاتش به‌عنوان آخرین بازمانده نسل سیاه‌بازان قدیمی نمایش ایرانی و از برجسته‌ترین هنرمندان نمایش تخت‌حوضی شناخته می‌شد.

داوود داداشی در نقش سعدی افشار، وجه سوم ریاکاری و رفتار ریاکارانه را روی صحنه «شب‌نشینی با مولیر» به نمایش درمی‌آورد. فتحعلی‌بیگی به‌عنوان سخن پایانی و پس از اشاره به سه ضلع مثلثی که «شب‌نشینی مولیر» را شکل داده‌اند، در این مورد می‌گوید: «او که در ابتدای نمایش با بی‌میلی تمام پیشنهاد نشستن بر تخت پادشاهی را رد می‌کند، در طول اثر، به‌واسطه چاپلوسی و ریاکاری ریاکارانی که دوره‌اش کرده‌اند، دچار چنان تبختر و توهمی می‌شود که جلاد را به جان اطرافیانش می‌اندازد.

حضور تمثیلی سیاه در نمایش «شب‌نشینی با مولیر» به گفته داوود فتحعلی‌بیگی، به تبعات عدم مراقبت کسانی که در رأس قدرتند اشاره دارد. عدم مراقبتی که به گفته این استاد نمایش‌های ایرانی، راه را برای «دغل‌دوستان» و «مگسان گردِ شیرینی» باز می‌کند و تبختری را موجب می‌شود که راه فساد و تباهی را هموار می‌سازد.»    

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
آخرین اخبار