| کد مطلب: ۳۳۵۰۴

دیوانگان صحنـه/درخشش هنرمندان خارج از پایتخت در جشنواره تئاتر فجر بار دیگر یادآور جنون آن‏ها به هنر نمایش در غیاب هرگونه حمایت دولتی است

محمد جوهری، کارگردان نمایش استرالیا: ما عرب‌‏ها ضرب‏‌المثلی داریم که می‏‌گوید، به من نانی و صحنه‏‌ای بده تا به تو مردمی با فرهنگ بدهم. این درحالی‌‏است که به دست آوردن این نان در گرو انجام کارهایی جز کار تئاتر است. درواقع در این زمانه امکان به دست آوردن نان از تئاتر دست‌‏کم در بیرون از تهران، وجود ندارد.

دیوانگان صحنـه/درخشش هنرمندان خارج از پایتخت در جشنواره تئاتر فجر بار دیگر یادآور جنون آن‏ها به هنر نمایش در غیاب هرگونه حمایت دولتی است

فریاد‌های بلندی که پیش از اعلام برنده هرکدام از جوایز چهل‌وسومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر نام اهواز، ماهشهر، گچساران، بجنورد، یزد، تبریز، مشهد، اندیمشک، زاهدان، اصفهان، قزوین، یاسوج و... را صدا می‌زدند، غریو شادی‌ها و زنده‌بادها شاید کلیدی‌ترین تصویری بود که در ذهن حاضرانِ در تالار وحدت در شامگاه شنبه ۱۳ بهمن‌ماه ۱۴۰۳ به‌جا ماند.

فریادهایی که بیش از هر چیز یادآور اهمیت جشنواره تئاتر فجر برای اهالیِ تئاترِ مقیمِ بیرون از تهران است. جشنواره‌ای که به‌رغم تمام انتقادات‌ بحق از سوی هنرمندان به آن و پیچیدگی‌ها و چرخش‌هایی که هر سال در انتخاب آثار استانی ایجاد می‌کند، هم‌چنان یکی از تنها مفرهای این هنرمندان برای دیده شدن و در ذهن ماندن نام‌شان است.

دیده شدنی که می‌تواند درنهایت به رویای اجرای عمومی در تهران جامه عمل بپوشاند و دست آخر ناگزیری حضور دائم در تهران را برای ماندگاری در عرصه تئاتر کشور یادآور شود. این مسیری ا‌ست که تا به‌حال نام‌های بسیاری آن را پیموده‌اند، هرچند هستند کسانی که در جشنواره می‌درخشند و در تهران اجرای عمومی می‌روند ولی هنوز ساکن شهری‌اند که در آن به دنیا آمده، بزرگ شده و نخستین روزهای آشنایی‌شان با صحنه را سپری کرده‌اند.

گلایه‌های اهالیِ تئاترِ مقیمِ بیرون از تهران نه کم است، نه ناحق؛ گلایه از نبود امکانات آموزشی و به‌تبع پیشرفتی که به‌رغم وجود استعدادهای غیرقابل انکار حاصل نمی‌شود. گلایه از کمبود سالن‌های استاندار برای اجرای عمومی. گلایه از کُمِیتِ معیشتی که می‌لنگد و تئاتری که دخلش با خرجش نمی‌خواند.

آن‌چه در ادامه می‌خوانید نخست گفت‌وگویی است با سه نفر از کارگردانانی که در چهل‌وسومین جشنواره تئاتر فجر درخشیدند؛ مهرداد علی‌پور، محمد جوهری و احسان دبیر. کارگردانانی که نام شهرهایشان؛ گچساران، ماهشهر و مشهد بارها و بارها زیر سقف تالار وحدت طنین‌انداز شد. در پایان نیز نگاهی کرده‌ایم به کارنامه یکی از کارگردانان مقیم اهواز، مجتبی رستمی‌فر که در جشنواره چهل‌وسوم با نمایش «لام» روی صحنه رفت. «لام» موفق به کسب لوح تقدیر در بخش طراحی نور، تندیس جشنواره برای طراحی صدا، همچنین تندیس جشنواره در بخش کارگردانی شد. رستمی‌فر نمونه‌ای است از هنرمندی مقیمِ بیرون از تهران که در جشنواره دیده شد و به‌رغم تمام دشواری‌ها در تهران اجرای عمومی رفت و همچنان در شهر خود، اهواز مشغول به کار است. 

معضل مهاجرت به تهران برای تبدیل شدن به نامی ماندگار    

نیلوفر جوانشیر-بی جن1

 «بیجن» به نویسندگی رضا گشتاسب و کارگردانی مهرداد علی‌پور از گچساران، نمایشی بود که موجب شنیده شدن چندین‌باره نام استان کهگیلویه‌وبویراحمد در اختتامیه چهل‌وسومین جشنواره تئاتر فجر شد. «بیجن» که در سه بخش موسیقی، نمایشنامه‌نویسی و پوستر نامزد شده بود، به‌ترتیب، تندیس جشنواره را برای مهرداد علی‌پور، مدالیوم جایزه سرباز وطن را برای رضا گشتاسب و رتبه سوم را برای رسول حق‌جو به همراه آورد. علی‌پور که آخرین‌بار سال ۱۳۹۸ در جشنواره شرکت کرد، پیش از نامزدی نمایشش در سه بخشِ جشنواره چهل‌وسوم، شش تجربه نامزدی در این رویداد را پشت سر گذاشته بود؛ دو دوره در بازیگری، یک دوره در طراحی صحنه و سه دوره در موسیقی. 

نخستین سوالی که از او می‌پرسیم وضعیت اجرای عمومی در گچساران بود. او گفت‌وگو با «هم‌میهن» را با اشاره به تلاش‌های امیرحسین نوروزی، ریاست وقت اداره فرهنگ‌وارشاد اسلامی گچساران که در جشنواره چهل‌وسوم با نمایش «آب برای ماهی‌ها» نوشته رضا گشتاسب روی صحنه رفت، آغاز کرد و از دو پلاتوی ساخته‌شده در ساختمان اداره ارشاد گفت. پلاتوهایی که به گفته علی‌پور، اگرچه ظرفیتی آن‌چنانی ندارند و کوچکند اما به‌صورت مرتب میزبان نمایشنامه‌خوانی، اجراهای صحنه‌ای و حتی کنسرت‌های موسیقی است.

هرچند مشکلات ناشی از کوچک بودن عرض، طول و ارتفاع این پلاتوها موجب شد علی‌پور برای تمرین و اجرای نمایش «بیجن» در گچساران به سالن دبیرستان ماندگار ولایت برود. با این وجود او معتقد است، برای اجرای عمومی نمایش‌هایی که او «مینیمال» می‌نامیدشان در این پلاتوها، مشکلی وجود ندارد. گچساران در کنار این دو پلاتو، سه سالن‌های قاب‌صحنه‌ای هم دارد که در اختیار شرکت نفت قرار دارند. سالن‌هایی که اگرچه گهگاه اجراهایی محدود در آن‌ها روی صحنه می‌رود اما بیشتر به‌عنوان سالن سینما مورد استفاده قرار می‌گیرند. 

او با بیان این‌که اگرچه در گچساران اجراهای عمومی مستمری وجود دارد اما چه بخواهیم و چه نه، جشنواره تئاتر فجر به تنها راه پیش‌روی اهالی تئاترِ مقیمِ بیرون از تهران برای دیده شدن تبدیل شده است، ادامه می‌دهد: «درواقع جشنواره، چه برای هنرمندان مقیمِ بیرون از تهران و چه برای جوانان تهرانی، جوانانی که هنوز نامی نیستند و ابتدای کارند، تنها راه دیده شدن است. درواقع همه این‌ها به‌نوعی درگیر جشنواره فجر هستند. گویی گرفتن ریسمان‌هایی که از جای‌جای هنر این مملکت آویزان است، برای رسیدن به ریسمان اصلی است که فجر و تندیس آن باشد. تا جایی که نمی‌توان کارگردان به‌نامی را در تئاتر کشور سراغ گرفت که حتی اگر اکنون میلی به شرکت در جشنواره ندارد، سابقه کسب دست‌کم یک جایزه را از این رویداد نداشته باشد.»

علی‌پور از همین‌جا به مهاجرت اجباریِ اهالی تئاترِ مقیمِ بیرون از تهران به این شهر نقب می‌زند و می‌گوید: «می‌خواهید چند نفر از هنرمندان تئاتر را برایتان مثال بزنم؟ هنرمندانی که برای دیده شدن ناچار به تغییر محل سکونت و زندگی در تهران شده‌اند. چراکه می‌دانستند اگر در شهر خود بمانند نهایتِ کاری که می‌‌توانند انجام دهند، حضور در جشنواره و کسب جایزه است و اگر می‌خواهند به نامی ماندگار در تئاتر کشور تبدیل شوند، باید در تهران زندگی کنند. درواقع منِ کارگردان اگر می‌خواهم دیده شوم حتی شده است گدایی کنم، باید ساکن تهران شوم. این معضلی پیچیده و قابل بحث است که باید موردتوجه قرار بگیرد.» 

نکته دیگری که مورد اشاره علی‌پور قرار می‌گیرد، نحوه برخورد با اهالیِ تئاترِ مقیمِ بیرون از تهران هنگام حضورشان در این شهر برای حضور در جشنواره‌هاست. برخوردی که او اعتراضش را نسبت به آن با این جمله نشان می‌دهد: «شما در ۳۶۵ روز سال تنها یک‌بار و نهایتاً ۱۰ روز میزبان اهالیِ تئاترِ مقیمِ بیرون از تهران هستید و آیا موظف نیستید این یک‌بار در سال، احترام آن‌ها را نگه دارید و این کار را بی‌منت انجام دهید؟»

علی‌پور با اشاره به این‌که از این گروه‌ها تنها برای روی صحنه بردن اثر خودشان در جشنواره دعوت می‌شوند و در روزهای پیش و پس از آن امکانی برای اسکان آن‌ها در تهران و تماشای آثاری که در جشنواره اجرا می‌شود وجود ندارد، می‌افزاید: «در این میان بحث آموزش چه می‌شود؟ آیا نباید برای منِ کارگردان، گروه بازیگران و عوامل اجرایی‌ام فرصتی برای تماشای دیگر آثار فراهم شود؟ درواقع بازیگرِ من با هر دانش احتمالی که از من به‌عنوان کارگردان آموخته است در جشنواره شرکت می‌کند و پس از جشنواره نیز باز تنها مرا به‌عنوان منبع آموزشی در اختیار دارد.

درحالی‌که باید بتواند در جشنواره بازیگری، کارگردانی، نمایشنامه نویسی، طراحی صحنه، دکور، نور، لباس، موسیقی و... ببینید و مرا برای اجرای بعدی‌مان یاری دهد درحالی‌که چنین امکانی نه برای او، نه برای من فراهم نمی‌شود. ضمن این‌که ما از امکان آموختن مستمر برخوردار نیستیم و این‌جاست که باید پرسید چرا نباید تهران برنامه‌ای برای آموزش تئاتر به هنرمندان استان‌های گوناگون داشته باشد و چرا نباید شرایط و امکانات چنین آموزشی از سوی تهران در استان‌های گوناگون فراهم شود؟»  

علی‌پور با ذکر مثالی به شرکت نمایش «بیجن» در نهمین جشنواره ملی تئاتر ایثار -رویدادی که از ششم تا دهم اسفندماه به‌مدت پنج روز در هشت سالن حوزه هنری و مدارس شاهد تهران برگزار شد- اشاره می‌کند و می‌گوید: «از ما خواسته شد هشتم اسفندماه به تهران بیاییم، نهم اسفندماه روی صحنه برویم و دهم اسفندماه به گچساران بازگردیم. از این اتفاق تأسف‌بار که در جشنواره تئاتر فجر نیز رخ می‌دهد، بگذریم که چرا یک گروه نمایشی نباید در تمام طول مدت برگزاری جشنواره‌ای که در آن شرکت کرده است، در شهر محل برگزاری حضور داشته باشد و به تماشای سایر آثار بنشیند.

سقف ورودی این جشنواره ۸۰ میلیون تومان است، درحالی‌که من برای حضور ۱۴ بازیگر و عوامل اجرای زنده نور و موسیقی که درمجموع گروهی ۲۰ نفره را شکل می‌دهند در تهران، تنها باید ۱۴۰ میلیون تومان هزینه ایاب‌وذهاب پرداخت کنم. این جدا از هزینه‌ای است که باید برای انتقال دکوری بپردازم که سه طبقه است. در چنین شرایطی آیا حضور در این جشنواره منطقی است؟ آیا نباید در پرداخت ورودی‌ها، مسافت و تعداد بازیگران را که طبیعتاً موجب افزایش هزینه‌ها می‌شود، در نظر گرفت؟ این تنها مثالی بود برای این‌که بدانید با گروه‌های تئاترِ مقیمِ بیرون از تهران چگونه برخورد می‌شود.» 

او ضمن اشاره به این وضعیت، با دور از دسترس خواندن اجرای عمومی در تهران، می‌پرسد حتی اگر بتواند در سالنی استاندارد برای جانمایی دکورش نوبت اجرا بگیرد، از پس هزینه‌های اسکان گروهی ۲۰ نفره در تهران دست‌‌کم برای یک ماه چگونه بربیاید؟ نکته پایانی که علی‌پور به آن اشاره می‌کند، حضور استان کهگیلویه‌وبویراحمد با سه اثر در چهل‌وسومین جشنواره تئاتر فجر؛ نمایش‌های صحنه‌ای «بیجن» و «آب برای ماهی‌ها» و نمایش خیابانی «کلوخ» است.

او که معتقد است، حال تئاتر استان کهگیلویه‌وبویراحمد به‌واسطه کار کردن با نام‌هایی که هرکدام خود وزنه‌ای و پایه‌ای خم‌نشدنی در تئاتر هستند؛ رضا گشتاسب، اکبر آیین، محمدعلی پیرسبزی، امیرحسین نوروزی، علی نرگس‌‌نژاد و... خوب است، می‌گوید: «با وجود این حال خوب، این‌که پرواز اهالی تئاتر این استان در چارچوب قابی کوچک است، گرچه مستعد اوج گرفتن هستند، موجب ناراحتی و حسرت اوست.» 

مرا نانی دهید و صحنه‌ای  

«استرالیا» به نویسندگی پیام لاریان و کارگردانی محمد جوهری از ماهشهر، یکی از نمایش‌هایی بود که موجب شنیده شدن چندین‌باره نام استان خوزستان در اختتامیه چهل‌وسومین جشنواره تئاتر فجر شد. «استرالیا» که در دو بخش طراحی صحنه و بازیگری مرد نامزد شده بود، به‌ترتیب تندیس جشنواره را برای مصطفی حیات و لوح تقدیر را برای عبدالرضا نصاری به همراه آورد. 

 محمد جوهری، کارگردان نمایش «استرالیا»، گفت‌وگو با «هم‌میهن» را با این جمله شروع می‌کند که سال‌هاست شاگردی می‌کند و شاگردی‌کردن موجب افتخارش است. او ادامه می‌دهد: «من با «استرالیا» نخستین تجربه حضور در جشنواره تئاتر فجر را به‌عنوان «کارگردان» از سر گذراندم. اگرچه پیش از «استرالیا» دو اثر دیگر را کارگردانی کرده بودم، همچنین قبل‌تر با عناوین گوناگون در جشنواره حضور داشتم اما این نخستین‌بار بود که اثری را در این رویداد روی صحنه بردم.» جوهری قبل از «استرالیا»، نمایش‌های «اگزیستنس» را در سال ۱۳۹۹ و «ایستگاه» را در سال ۱۴۰۰ در ماهشهر روی صحنه برد و طبیعتاً امیدوار است که «استرالیا» را نیز در پی کسب موفقیت در جشنواره چهل‌وسوم در شهر خود روی صحنه ببرد. 

کارگردان «استرالیا» که سال ۱۴۰۰ به‌عنوان طراح نور نمایش تحسین‌شده «آگنیتاژ» در چهل‌ویکمین جشنواره تئاتر فجر حضور داشت و طعم اجرای عمومی در تهران را نیز با روی صحنه رفتن این اثر در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر چشید، در مورد وضعیت اجرای عمومی در ماهشهر و این‌‌که آیا مخاطبان تئاتر می‌توانند در این بندر همواره گزینه‌ای برای تماشای تئاتر در دسترس داشته باشند یا خیر، توضیح می‌دهد: «ماهشهر به‌واسطه صنعت فعال در آن از ظرفیتی بسیار بالا برای حمایت از هنر و هنرمندان برخوردار است. ظرفیتی که تا جای ممکن تحت عنوان عمل به مسئولیت اجتماعی در قالب ردیف‌ بودجه‌ای که به همین منظور در صنایع تعریف شده است عملیاتی می‌شود.

نکته‌ای که باید به آن توجه کرد اما این است که اجرای عمومی در شهرهایی چون شهر ما، برای تماشاگرانی از پیش مشخص روی صحنه می‌رود. درواقع اگر نمایش‌های کمدی از قابلیت پرکردن سالن برای فرضاً دوماه برخوردار باشند، نمایش‌هایی به سبک نمایش‌های ما چنین نیستند. از آن‌سو هر کسی که نمایشی را روی صحنه می‌برد طبیعتاً هزینه‌های بسیار زیادی را متحمل می‌شود و نیازمند آن است که اثرش دیده و هزینه‌های صورت گرفته به او برگردانده شود. درواقع تنها در این صورت است که چرخه تمرین، اجرا، بازگشت هزینه، تمرین و اجرای مجدد کار خواهد کرد. این چرخه‌ای است که در ماهشهر به واسطه صنعتی بودن این بندر کم‌وبیش کار می‌کند و امیدواریم در مورد «استرالیا» هم کار کند.» 

محمد جوهری که نمایش «استرالیا» را در جشنواره چهل‌وسوم در سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر اجرا کرد در مورد تعداد سالن‌های نمایش در ماهشهر که از آن به‌عنوان یکی از ثروتمندترین شهرهای ایران به لحاظ منابع یاد می‌کند، توضیح می‌دهد: «ماهشهر دو سالن و یک پلاتو دارد؛ تالار شهید آوینی و سالن آمفی‌تئاتر فرهنگسرای شهدا، همچنین پلاتوی زنده‌یاد امین کاکولکی.

در این میان، به‌عنوان مثال با این که «استرالیا» اجرایی است که برای تمرین آن نیازمند حضور در پلاتو بودیم اما به‌علت کوچک بودن پلاتوی موجود، ناچار به تمرین در سالن آمفی‌تئاتر بودیم. اتفاقی که به ناچار در مورد اجرای عمومی «استرالیا» در ماهشهر که باید در سالن بلک‌باکس اجرا شود نیز رخ خواهد داد و طبیعتاً بر فضای اجرایی نمایش اثر می‌گذارد و مستلزم ایجاد تغییراتی در ساختار اثر و شیوه کارگردانی آن است.»    

در غیاب اجرای عمومی مستمر در بسیاری از شهرهای ایران، احتمال درخشش در جشنواره تئاتر فجر تنها راه پیش روی اغلب گروه‌های تئاتر مقیم بیرون از تهران است؛ برای شنیده شدن نام‌هایی که تا پیش از این مجال شنیده شدن پیدا نکرده‌اند. این نکته‌ای است که محمد جوهری –به‌‌رغم تمام انتقادات موجود به جشنواره- آن را می‌پذیرد و در مورد احتمال اجرای عمومی در تهران به‌واسطه درخشش در جشنواره چنین می‌گوید: «ما از نخستین روزی که تمرین نمایش «استرالیا» را آغاز کردیم، اجرای عمومی در تهران را مدنظر داشتیم.

تا جایی که طراحی دکورمان مطابق با استاندارها و اندازه‌های سالن چهارسوی مجموعه تئاترشهر انجام شد. ما ابتدای سال ۱۴۰۳ «آگنیتاژ» را در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه بردیم و براساس آن تجربه، از ابتدا با خود قراری گذاشتیم. ما با خود قرار گذاشتیم که هدف‌مان نه‌تنها اجرای عمومی در تهران -که به‌نظرمان حق هر هنرمندی است که در ایران تئاتر کار می‌کند- که اجرای عمومی در هرکدام از شهرهای ایران است که پذیرای‌مان باشند.»  

محمد جوهری در پاسخ به این‌که آیا در ماهشهر می‌توان یک تئاتری تمام‌وقت بود یا خیر، می‌گوید: «چنین چیزی برای ما امکان‌پذیر نیست.» او ادامه می‌دهد: «ما عرب‌ها ضرب‌المثلی داریم که می‌گوید، به من نانی و صحنه‌ای بده تا به تو مردمی بافرهنگ بدهم. این درحالی‌است که به دست آوردن این نان در گرو انجام کارهایی جز کار تئاتر است.

درواقع در این زمانه امکان به دست آوردن نان از تئاتر دست‌کم در بیرون از تهران، وجود ندارد.» او که خود کارمند پتروشیمی است از جنگیدن در چند جبهه می‌گوید و این‌که با وجود تمام سختی‌ها و چالش‌های پایان‌ناپذیر، لذت رسیدن به آن‌چه می‌خواهند است که وادار به حرکت‌شان می‌کند. جوهری که با قریب به ۸ ماه تمرین و هزینه کردن ۸۰۰ میلیون تومان از جیب خود، توانست «استرالیا» را در جشنواره تئاتر فجر روی صحنه ببرد، صحبت خود را با این قسم تمام می‌کند که هر هنرمندی از هر شهری، به نقطه‌ای می‌رسد که دیده می‌شود، به‌والله با تلاش خود بوده است و منصفانه نیست که حتی از گفتن یک تبریک به او دریغ کنیم.

جوهری که تلاش کرده است نمایش بارها اجراشده «استرالیا» را به‌شکلی دیگر و با نگاهی متفاوت‌تر روی صحنه ببرد با اشاره به موضوع مهاجرت اجباری که در این اثر به آن پرداخته شده است، می‌افزاید: «متاسفم که بگویم این روزها دغدغه بسیاری از ما و ازجمله خود من، مهاجرت است. حرف من این است که نباید بگذاریم جوانان‌مان شهرشان و کشورشان را ترک کنند و باید کاری کنیم که همین‌جا، بمانند و بسازند و در کنار هم از آن‌چه ساخته‌اند لذت ببرند.»   

کمبود سالن، معضل همیشگی 

نیلوفر جوانشیر -نمایش تلقین2

«تلقین» به کارگردانی احسان دبیر از مشهد، یکی از نمایش‌هایی بود که موجب شنیده شدن چندین‌باره نام خراسان بزرگ در اختتامیه چهل‌وسومین جشنواره تئاتر فجر شد. «تلقین» اثری اجراشده در بخش دیگرگونه‌های اجرایی برای مهتاب ناظری، یکی از اجراگرانش لوح تقدیر و برای احسان دبیر، کارگردانش، تندیس جشنواره را به همراه آورد. احسان دبیر که «تلقین» را با حضور گروهی از نوجوانان و جوانان اجرا کرده است، این نمایش را اثری بدون دیالوگ با تکیه بر ارتباطات فیزیکی بدن بازیگران می‌داند.

اثری که برای روی صحنه رفتن آن ۱۰ تا ۱۱ ماه تمرین انجام شده است؛ آن هم با گروهی از بازیگران که  ۹۰ درصدشان برای اولین‌بار تجربه بازی در چنین نمایشی را داشته‌اند. او با اشاره به جمله ذکرشده بر پوستر نمایش‌اش؛ «ذهن همه‌چیز است؛ هر آن چیزی را که باور کنی، همان می‌شود»، از این می‌گوید که می‌خواسته است نشان دهد، چگونه تکرار روزمره‌گی‌ها و باور‌های نادرست می‌تواند انسان‌ها را در یک دایره بسته قرار دهد اما قدرت ذهن انسان، توانایی تغییر این وضعیت را دارد. 

احسان دبیر با اشاره به این‌که وضعیت تهران کاملاً با دیگر استان‌ها متفاوت است، در گفت‌وگو با «هم‌میهن» از آن‌چه بهبود اوضاع در مشهد می‌نامد می‌گوید. نکته مورد اشاره او در این میان کمبود سالن اجراست. کمبودی که موجب شده است هر سالن طی یک‌روز میزبان چندین نوبت اجرا باشد. دبیر از سالن‌های اصلی مجموعه تئاتر شهر و سالن بهار به‌عنوان سالن‌های دولتی مشهد نام می‌برد و از سه الی چهار سالن به‌عنوان سالن‌های خصوصی یاد می‌کند. او با تاکید بر کم‌بودن این تعداد سالن، آن را معضل بزرگ تئاتر مشهد می‌داند و برای بهبود شرایط ابراز امیدواری می‌کند. دبیر که پیش از این نیز سابقه حضور در جشنواره تئاتر فجر را داشته است، با اشاره به جشنواره تئاتر فجر شاید به‌عنوان تنها مفر دیده شدن اهالیِ تئاترِ مقیمِ بیرون از تهران از روشنایی قلبش برای فراهم شدن امکان اجرای «تلقین» در تهران می‌گوید.  

یک نمونه؛ از بارها شرکت در جشنواره تا اجرای عمومی در تهران 

مجتبی رستمی‌فر، کارگردان ۳۸ ساله اهوازی نخستین‌بار در سال ۱۳۸۷ با نمایش «نمایشی برای جشنواره» در جشنواره تئاتر فجر شرکت کرد. او سپس در جشنواره سی‌ودوم با «پرسه در لابه‌لای فریم‌ها» روی صحنه رفت و موفق به کسب تندیس جشنواره در بخش کارگردانی و لوح تقدیر در بخش طراحی صحنه شد. تندیس جشنواره در بخش نمایشنامه‌نویسی و لوح تقدیر در بخش بازیگری مرد، دیگر جوایزی بود که به «پرسه در لابه‌لای فریم‌ها» رسید. 

این سرآغاز راه نویسنده و کارگردان جوانی بود که عبارت «تئاتر شهرستان» نه‌تنها مورد پسندش نیست که ترجیح می‌دهد به‌جای آن، برای مشخص شدن جغرافیایش، از «تئاتر اهواز» استفاده کند. رستمی‌فر که این روزها در حال اجرای نمایش «یک دوم 1/2» در تالار ‌آفتاب ِ ‌پلاتو ‌استاد ‌لاریان ‌در اهواز است، طعم اجرای عمومی در تهران را نخستین‌بار در سال ۱۳۹۳ با روی صحنه بردن نمایش «پرواز پرندگان مهاجر در صبح روز آخر» در خانه نمایش اداره تئاتر کشید. 

حضور دوباره او در جشنواره تئاتر فجر اما ۵ سال زمان برد. رستمی‌فر این‌بار، در سال ۱۳۹۷ با «تاکسیدرمی» در چهار شاخه طراحی لباس، طراحی صحنه، بازیگری مرد و نمایشنامه‌نویسی نامزد شد و در بخش طراحی لباس رتبه برتر را به دست آورد. او یک‌سال بعد، در جشنواره سی‌وهشتم برنده دو تندیس و یک لوح تقدیر شد؛ «همه فرزندان مکبث» نمایشی بود که تندیس جشنواره را در بخش طراحی حرکت، طراحی صحنه و لوح تقدیر این رویداد را در بخش کارگردانی به دست آورد. تندیس جشنواره در بخش طراحی نور، طراحی گریم، موسیقی و لوح تقدیر در بخش طراحی لباس، دیگر جوایزی بود که به «همه فرزندان مکبث» رسید. 

این کارگردان جوان اهوازی در ادامه در سال‌های ۱۴۰۰ و ۱۴۰۳ در جشنواره درخشید. رستمی‌فر در سال ۱۴۰۰ با «مرثیه‌ای بر قتل ژولیوس سزار و چند مرغ از سیمرغ» در سه بخش طراحی حرکت، طراحی صحنه و کارگردانی موفق به کسب تندیس شد. تندیس بخش طراحی نور و لوح تقدیر در بخش طراحی لباس، دیگر جوایزی بود که به «مرثیه‌ای....» رسید. این نمایش که اثر برگزیده چهلمین جشنواره تئاتر فجر نام گرفت، قرار بود در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه برود.

اتفاقی که در عمل رخ نداد و موجب ایجاد احساس تلخ ناکامی برای این کارگردان جوان و گروه اجرایی‌اش شد. احساسی که رستمی‌فر همان زمان آن را با رسانه‌ها در میان گذاشت و با تیتر «کارگردان جایزه‌بگیری که ناکام ماند» مورد توجه قرار گرفت. او که نمایش «تاکسیدرمی» را از اردیبهشت تا شهریورماه ۱۴۰۱ در سالن‌های مولوی و پردیس تئاتر شهرزاد اجرا کرده بود، درنهایت «مرثیه‌ای...» را از ششم تا سی‌ویکم شهریورماه همان سال در سالن استاد ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برد. 

مسیری که مجتبی رستمی‌فر از نخستین دوره حضور در جشنواره تا سال ۱۴۰۳ پیموده، شاید بتواند نمونه‌ای باشد از آن‌چه یکی از اهالیِ تئاترِ مقیمِ بیرون از تهران با سختکوشی به دست آورده است؛ از دیده شدن در جشنواره، اجرای عمومی رفتن در تهران و ادامه دادن راه در شهر محل سکونت خود به‌جای مهاجرت اجباری به تهران.  

نیازمندِ اصلاح 

آن‌چه از مجموع گفت‌وگو با این کارگردانان، همچنین نگاهی به صحبت‌های پیشین کارگردانان مقیمِ بیرون از تهران برمی‌آید، وضعیتی را به تصویر می‌کشد که اصلاح آن نیازمند برنامه‌ریزی‌ است؛ برنامه‌ریزی برای بهبود وضعیت آموزش در استان‌ها و شهرهای کوچک و بزرگ، برنامه‌ریزی برای بهبود وضعیت اجراهای عمومی از طریق توسعه و گسترش سالن‌های استاندارد تئاتر، برنامه‌ریزی برای تربیت مخاطبی که تماشای تئاتر را نیاز روزمره خود بداند، برنامه‌ریزی برای بهبود معیشت هنرمندان تا تئاتر برای‌شان تبدیل به شغل شود و به قول محمد جوهری، نانی داشته باشند و صحنه‌ای تا هم‌وغم‌شان، نه رساندن خود از امروز به فردا که ساختن فرهنگ باشد. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار