پنج سناریو مقابل ایران
به نظرم در شرایط کنونی، یک راهبرد داریم و وسط ایستادن تلف کردن هزینه است. بعضی از نیروهای تحولخواه و ملیگرا، اگر فکر میکنند تغییرات رادیکال سیستمی میسر است، انرژیشان را روی آن بگذارند ولی وسط قرار نگیرند.

ایران در شرایطی است که باید در آن بدون لکنت حرف زد. دغدغه اصلی ما ایران و حفظ ایران است و طبیعتاً در شرایطی که ایران و ایرانیان در مخاطره باشند، با کسی تعارف نداریم و صحبتمان را میکنیم. بحثی که من میخواهم بگویم کاملاً علمی اما بدون لکنت است. ابتدا اشارهای به گزینههای پیش روی جامعه ایران و موجود در فضا و سپهر سیاسی ایران خواهم کرد، سپس به چالشهای هر کدام از اینها خواهم پرداخت و بعد از آن، به احتمال یا هزینههایی که هر کدام از اینها خواهند داشت، میپردازم.
در شرایط کنونی، به نظر میرسد پنج سناریو و گزینه پیش روی جامعه ایران است و برخی از اینها را میتوان حذف کرد که در نهایت به دو الی سه گزینه میرسیم. گزینه اول، ادامه مسیر موجود است. گزینه دوم، تغییرات رادیکال درونیسیستمی است که این تغییرات یکسری چالشهای اساسی وجود دارد. سومین گزینه، تغییر نظام سیاسی از طریق انقلاب، حمله خارجی یا گزینههایی مانند کودتاست. گزینه چهارم، گذار یا اصلاحات است که از دوم خرداد 76 به بعد جامعه ایران سعی کرد به آن روی بیاورد که میتوان همچنان به آن بهعنوان گزینه محتمل نگاه کرد. پنجمین گزینه، فروپاشی خودبهخودی و تغییر بدون برنامهریزی است.
روی صحبت من با نیروهایی است که طرفدار منافع ملی هستند و به آینده ایران فکر میکنند. این نیروها، در یک بازه زمانی کوتاهمدت ناگزیر هستند جای خود را در یکی از این گزینهها مشخص کنند. بیتصمیمی، ایستادن و نگاه کردن در نهایت منجر به حرکت به سمت گزینه پنجم خواهد شد. اگر بخواهیم شرایط را از نظر پزشکی نگاه کنیم، انگار بیماری است که فقط نیازمند عمل جراحی سخت است و فرصت تجویز داروهای سطح پایین و داروهای سخت را از دست دادهایم.
ادامه مسیر موجود هم که فکر میکنم هیچ طرفداری ندارد؛ حتی در بین نیروهای اصولگرا هم کمتر کسی معتقد است که ادامه این مسیر با این شرایط گزینه مناسبی باشد. ادامه مسیر موجود هم احتمال حالت پنجم را تقویت میکند. تغییرات رادیکال درونیسیستمی هم ساده نیست. طبیعتاً نظام سیاسی کنونی یکسری حامیانی دارد که آن تغییرات رادیکال که قرار است منجر به حل مسائل شود، با حمایت آنها همراه نباشد.
اصلاحات عمیق و رادیکالی که از آن حرف میزنیم، یعنی فقط یک پوستهای از نظام سیاسی میماند و تمام خط قرمزهایی که نظام جمهوری اسلامی برای خودش ترسیم کرده و محدودیتهایی از نظر ساختاری و سیستمی با آن مواجه است، باید فردی که میخواهد این تغییرات رادیکال را انجام دهد، آماده باشد که هزینههای سنگینی را بپردازد. ممکن است یک عده دیگر از نیروهایی که دغدغه ایران را دارند، به علت اینکه هزینههای انقلاب و فروپاشی سنگین است، ترجیح دهند گزینه کمریسک و کمخطری را انتخاب کنند. اگر به آن شکل تغییرات رادیکال صورت نگیرد، این گزینه هم به سمت گزینه پنجم کشیده میشود.
درباره حمله خارجی و کودتا صحبت نمیکنم چون کاملاً بدیهی است که چه چالشهای اساسی برای منافع ملی دارد. ما در تاریخ خودمان چندین حمله بزرگ داشتیم و هنوز از آن عبور نکردهایم. کنار آمدن با تحقیر ملی که ممکن است با حمله خارجی برای ملتی مثل ایران دست دهد، مسئله عمیقی است. درباره تغییر نظام سیاسی از طریق انقلاب هم چالشهایی وجود دارد. انقلاب بدون شک هزینه سنگین اقتصادی و سیاسی دارد، پیشبینیناپذیر است، ممکن است به سمت خشونت برود، نمیتوان نتیجه انقلاب را تضمین کرد، احتمال مداخله بازیگران خارجی وجود دارد.
گذار تدریجی و اصلاحات هم که به نظرم همه به این نتیجه رسیدهایم که امکانپذیر نیست. حتی اگر ساختار باز شده و شرایط اصلاحات تدریجی فراهم شود، اما متاسفانه زمانش گذشته است. عمق و شدت بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی فرصت اصلاحات تدریجی را از بین برده است. فروپاشی خود به خود و تغییر بدون برنامهریزی هم نیازمند توضیح نیست که درون آن چه اتفاقاتی خواهد افتاد.
هر کدام از این گزینهها چالشهای جدی دارند و تردیدی در این نیست که میتوان نقدهای جدی به آنها وارد کرد. اما آنچه که فضای ذهنی جامعه ایران را باز میکند و ما به آن نیاز داریم، این است که یکی از این گزینهها توسط فعالین سیاسی، انتخاب شده و سعی میکنند چالشهای آن گزینه را کم کنند. پرداختن به سایر گزینهها و نقد کردن، اتفاقی است که در چند دهه اخیر افتاده است و فقط زمان را از بین میبرد.
برای پیشبینی اینکه کدام گزینه محتملتر است، باید روندها و متغیرهای موجود را تجزیه و تحلیل کنیم که این خودش یک بحث جدی است و من نتیجهگیری آن را میگویم. ادامه مسیر موجود با فرسایش تدریجی محتمل است اما در بلندمدت امکانپذیر نیست. فروپاشی تدریجی و بیبرنامه احتمال وقوع خیلی زیادی دارد، در صورتی که نتوانیم در این فضای سیاسی، جایگاه خودمان را به عنوان افرادی که دغدغه سیاسی دارند و منافع ملی برایشان مهم است، مشخص کنیم. تغییرات تدریجی و اصلاحات از پایین هم به نظرم احتمال وقوع ندارد. بر این اساس میتوانیم بگوییم کدام گزینه بهتر است.
گزینههای بهتر و کمهزینهتر، اصلاحات تدریجی خیلی خوب است اما در حال حاضر به نظر میرسد از دسترس خارج شده است. تغییرات رادیکال درونسیستمی، هنوز گزینهای است که میتوان از لحاظ کمهزینه بودن و در خطر قرار نگرفتن ایران و جامعه ایرانی از آن دفاع کرد اما چالشهای این گزینه اینقدر جدی است که احتمال وقوع آن را کم میکند.
به نظرم در شرایط کنونی، یک راهبرد داریم و وسط ایستادن تلف کردن هزینه است. بعضی از نیروهای تحولخواه و ملیگرا، اگر فکر میکنند تغییرات رادیکال سیستمی میسر است، انرژیشان را روی آن بگذارند ولی وسط قرار نگیرند. اگر چنین فکری دارند، باید هزینه آبرویی دهند. جامعه به شما انگ خواهد زد که درون سیستم رفتهاید. اگر فکر میکنید که باید داخل سیستم بروید و به انگیزه آن تغییرات دامن بزنید، این کار را حتماً انجام دهید و وسط قرار نگیرید. باید هر چه سریعتر یکی از گزینهها را انتخاب کرد تا هزینهها کمتر شود.
پینوشت: آنچه در بالا آمد، بخشهایی از سخنرانی سجاد فتاحی در نشست حزب مهستان است.