به نام پــدر ۲
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

درباره آقازاده اصلاحطلبان که خبرساز شد
در گزارش قبلی، به برخی چهرههای اصولگرا پرداختیم که فرزندانشان، راه خود را از پدر جدا کرده بودند. اما آیا شخصیتهای میانهرو و اصلاحطلب نیز با این مشکل مواجه شدهاند؟ بهیاد بیاوریم که سال قبل سازمان اوج وابسته به نهادهای نظامی کشور، سریالی به نام «آقازاده» ساخت و در آن تصویری از مقابله نیروهای انقلابی، با یک آقازاده فاسد را تصویر کرده بود. اما برخلاف سریال آقازاده، تا امروز مسائلی که درباره آقازادههای اصلاحطلب و میانهرو مطرح میشود، قابل مقایسه با آقازادههای اصولگرا نیست. شاید پدرها بهتر میتوانستند اختلافات را مدیریت کنند. این تنها تفاوت فهرست آقازادههای اصولگرا و اصلاحطلب نیست. تفاوت دیگر اینجاست که چه در میان چهرههایی که به خاطر مشی سیاسی متفاوت با پدر خود راهی دادگاه و زندان شدند و چه در میان آقازادههایی که به دنبال منافع اقتصادی با اعتبار پدر بودند، نام چند آقازادهی دختر هم به چشم میخورد! در حالی که فهرست اصولگرایان، بهمراتب بیشتر مردانه بود. بههمین دلیل اینجا فهرست کوتاهتر است، اما باز هم شخصیتهایی در این فهرست هستند که در قسمتی از تاریخ ایران، اثربخش بودهاند. این اختلاف از همان سالهای اولیه انقلاب به وجود آمد.چپ و چپتر!
در صدر این افراد، «محمود طالقانی»، امام جمعه تهران و عضو مجلس خبرگان قانون اساسی قرار دارد. فرزندان طالقانی، مشی سیاسی متفاوتی از هم داشتند، اما یکی از مشهورترین فرزندان او، «مجتبی طالقانی»، پیش از انقلاب در نامهای به پدر نوشت که مارکسیست شده است. او که سابقه عضویت در سازمان مجاهدین خلق را داشت، بعد از انقلاب نیز بازداشت شد که این بازداشت، مقدمه اختلاف مرحوم طالقانی با بعضی شخصیتهای برجسته انقلاب شد که منتهی به مهاجرت مرحوم طالقانی شد. مجتبی طالقانی بعد از وفات پدر از کشور خارج شد و در گروههای مخالف جمهوری اسلامی (مثل شورای ملی مقاومت) به فعالیت پرداخت. سیدحسین خمینی، فرزند شهید مصطفی خمینی و نوه امام نیز هرچند هرگز سیاستمدار درجهیکی نبود، اما مواضع تند او علیه حاکمیت جمهوری اسلامی، مورد توجه رسانهها قرار گرفته است. او در حال حاضر در ایران زندگی میکند و در مقاطعی از تاریخ ایران نیز علیه برخی سیاستهای کشور بهتندی صحبت کرده است. «طاهر احمدزاده»، استاندار خراسان در ابتدای پیروزی انقلاب و از کنشگران سیاسی نیز سرنوشتی نزدیک به مرحوم طالقانی داشت. او که از نظر سیاسی بهشدت به مرحوم طالقانی نزدیک بود، بعد از وفات طالقانی سخنرانیهای تندی انجام داد. او اولین استاندار خراسان بعد از انقلاب بود و در سالهای بعد از انقلاب، بارها و بارها به زندان رفت. با این حال فرزندان او، گرایش مذهبی پدر را نداشتند. یکی از پسران او «مسعود احمدزاده» از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بود و در سال ۱۳۵۰ اعدام شد. «مجید احمدزاده» دیگر فرزند او نیز همراه برادرش در ۱۱ اسفند ۱۳۵۰ و «مجتبی احمدزاده» پسر کوچکتر وی نیز در ۸ آبان ۱۳۶۰ در زندان اوین اعدام شدند.
هاشمی و فرزندان
سال 1388، نقطه عطفی در سیاست ایران بود. در مناظره انتخاباتی مشهور آن سال، محمود احمدینژاد، انتقادات تندی را علیه فرزندان «علیاکبر هاشمیرفسنجانی» بیان کرد. تا قبل از آن، در افکار عمومی، همیشه شایعات زیادی درباره فرزندان این خاندان مطرح بود. اما مطرح شدن آن از زبان رئیسجمهور، هم بازی انتخابات را به نفع احمدینژاد تغییر داد و هم قوهقضاییه را در موقعیتی قرار داد که یا باید میپذیرفت رئیسجمهور دروغ گفته است یا باید فرزندان هاشمی را دادگاهی میکرد. بهخصوص اینکه مقام رهبری نیز در نماز جمعه خود از مرحوم هاشمی، تمجید و به این مساله تاکید کرده بودند «البته این آقایان را کسی متهم به فساد مالی نکرده؛ حالا در مورد بستگان و کسان، هر کس هر ادعائی دارد، بایستی در مجاری قانونی خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نمیشود اینها را رسانهای کرد.» بلافاصله بعد از انتخابات، مصاحبههای اصولگرایان علیه خانواده مرحوم هاشمی و بهخصوص «مهدی هاشمی» آغاز شد. در دادگاههای متهمین حوادث 88، بعضی افراد مسائلی را علیه مهدی هاشمی مطرح کرده بودند. اصرار اصولگرایان برای دادگاهی کردن و محاکمه مهدی هاشمی ادامه یافت، مثلا بهمن سال 88، جنبش عدالتخواه دانشجویی که بازوی دانشگاهی تیم احمدینژاد بود، در مورد «فراخوانده شدن آقازادهها به دادگاه در رابطه با فتنه 88» بیانیهای صادر كرد؛ تا سرانجام سال 91 مهدی هاشمی به ایران بازگشت و در همان فرودگاه بازداشت شد. حتی «فائزه هاشمی» خواهر وی یک روز قبل از بازگشت مهدی به ایران دستگیر شده بود. برخی این دستگیری را هشداری به مهدی برای عدم بازگشت میدانستند. اما با وجود هشدارهای مقامات قوهقضاییه مبنی بر دستگیری مهدی هاشمی در صورت بازگشت به ایران، او به ایران بازگشت. سرانجام مهدی هاشمیرفسنجانی در تاریخ ۲۱خرداد۱۳۹۴ خورشیدی به جرم اختلاس، ارتشاء و مباحث امنیتی به ۱۰سال زندان محکوم شد. وی در تاریخ ۱۸مرداد۱۳۹۴ برای اجرای حکم روانه زندان اوین شد. اتهامات او ترکیبی از مسائل مالی و امنیتی عنوان شده بود و با وجود اصرار برخی از نزدیکان و وکلای او برای علنی بودن دادگاه، به صورت غیرعلنی برگزار شد. مرحوم هاشمیرفسنجانی در زمان بازداشت فرزندش در زندان اوین، به ملاقات او رفته بود و این ملاقات در رسانهها منعکس شده بود. نزدیکان مهدی هاشمی معتقد بودند اتهامات او امنیتی است.
فائزه دختر اکبر
در میان آقازادههایی که به زندان رفتهاند، نام یک دختر هم دیده میشود. فائزه هاشمی، چه زمانی که در مجلس پنجم، در کنار ناطق نوری، جزو افرادی بود که دور اول راهی مجلس میشدند و چه زمانی که در بهار مطبوعات، روزنامه زن را راهاندازی کرد که به هیچ عنوان رویکردی محافظهکارانه نداشت. فائزه هاشمی درباره رابطه با روزنامه زن و نسبت آن با مرحوم هاشمی میگوید: «ایشان انتقادی به محتوای روزنامه نداشت، ولی به نحوه چینش و تیترهای روزنامه ایراداتی میگرفت. مثلا میگفت چرا فلان موضوع را تیتر یک کردهای که این همه فشار به ما وارد شود. این مطلب را تیتر سه میکردی. یا برای نمونه میگفت مطالب سیاسی را در صفحه دو منتشر کن تا حساسیت درست نشود. علاوه بر اینها بابا نکته مهم دیگری را هم همیشه به من تذکر میداد و آن نوع تنظیم خبر بود. میگفت این خبر را باید طوری تنظیم کنی که حساسیت ایجاد نشود اما حرف خودت را هم زده باشی.» بعد از انتخابات88 نیز فائزه هاشمی در بیشتر اعتراضات خیابانی شرکت میکرد و چند بار هم بازداشت شد و بعد از یکی دو روز آزاد میشد. حکم فائزه هاشمی در دیماه همان سال، از سوی شعبه۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی به ریاحی وکیل وی ابلاغ شد. فائزه هاشمی برابر حکم دادگاه، به جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام، به شش ماه حبس تعزیری و پنج سال محرومیت از فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و مطبوعاتی محکوم شد. در اواخر اسفند ۱۳۹۵ فائزه هاشمی بار دیگر به شش ماه حبس تعزیری محکوم شد. اتهامات فائزه هاشمی نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی نسبت به قوهقضاییه و سپاه و همچنین سیاهنمایی علیه نظام اعلام شد. مرحوم هاشمیرفسنجانی، همواره در برابر رفتارهای فائزه، با تساهل و تسامح برخورد میکرد. اما دیدار فائزه هاشمی با یکی از همبندان سابق خود، انتقاد پدر را برانگیخت. بعد از دیدار فائزه، روزنامه جمهوری اسلامی در گفتوگویی با هاشمیرفسنجانی نظر ایشان را در این زمینه پرسید؛ هاشمی رفسنجانی گفت: «فائزه اشتباه بدی کرده و باید آن را تصحیح و جبران کند. فرقه ضاله بهائیت یک فرقه استعمارساخته و منحرف است که همیشه با همین انحراف شناخته شده و ما همیشه از این فرقه تبری جسته و میجوییم!» فائزه هاشمی بعد از وفات پدر نیز مشی خود را تغییر نداده است و اظهارات خاصی که میکند، او را مشهورترین آقازاده سیاستمدار ایران کرده است.
آقا و خانم مهاجرانی
فقط مرحوم اکبر هاشمیرفسنجانی نبود که فرزندش، مورد انتقاد شدید چهرههای اصولگرا بود. در جریان گم شدن دکل نفتی، نام یک آقازاده دیگر در رسانههای اصولگرا وایرال شد. «محسن مهاجرانی». فرزند عطاءالله مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات و جمیله کدیور، نماینده مجلس ششم. پدر و مادرش هر دو نویسنده و از چهرههای موثر دوران اصلاحات بوده و فرزندشان، وارد کارهای نفتی شده بود. اوایل سال ۹۴ بود که موضوع گم شدن دکل ۷۸ میلیون دلاری فورچونا رسانهای شد و علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی در نامهای به رئیس کمیسیون انرژی مجلس دستور بررسی موضوع مفقود شدن دکل نفتی متعلق به ایران را داد. یکی از افرادی که در ارتباط با پرونده دکل نفتی در آبان سال ۹۴ دستگیر شد، محسن مهاجرانی بود؛ کسی که چند ماه قبل از دستگیری مسعود میرکاظمی وزیر نفت دولت محمود احمدینژاد او را در این رابطه متهم کرد و گفت: مهاجرانی دلال دکل نفتی گمشده بوده است. 21 روز بعد از بازداشت، سرانجام محسن مهاجرانی آزاد شد. او پس از آزادی، مسعود میرکاظمی، وزیر نفت در دولت محمود احمدینژاد را متهم کرد که «با جهتگیرى سیاسى خاص» او را به عنوان «عامل اصلی و پشت پرده» ماجرای دکل نفتی فورچونا معرفی کرده است. سرانجام در سال 97 و سه سال بعد از بازداشت اولیه، خبرگزاری فارس نوشت؛ محسن مهاجرانی از اتهامات در پرونده دکل نفتی تبرئه و برای وی قرار منع تعقیب صادر شد.
شبنم نعمتزاده، استثنای بزرگ
محمدرضا نعمتزاده، از اعضای مؤسس حزب اعتدال و توسعه است و در دولت یازدهم، عهدهدار وزارت صنعت، معدن و تجارت بود. فرزند او شبنم نعمتزاده، به اتهام اخلال در نظام اقتصادی کشور به ۲۰ سال زندان، ۷۴ ضربه شلاق، محرومیت دائم از خدمات دولتی و رد مال محکوم شد. او در جلسات دادگاه گفته بود: «من فارغالتحصیل سال ۷۵ دانشکده شهید بهشتی هستم و تا سال ۸۰ بیکار بودم. پدرم وزیر بود ولی ۵ سال بیکار بودم. کار هنری میکردم و فقط داروساز بودم. از طریق یکی از دوستانم در سال ۷۹ الی ۸۰ مشغول شدم و داروخانهای را راهاندازی کردم و عصرها ویزیت مطب به مطب و کوچه به کوچه میرفتم با وجود اینکه پدرم وزیر بود. من فعالیتم نه بهواسطه رانت بوده و نه چیزی. من از صفر شروع کردم، این اتفاق بخشی از امتحان یا چیزی است که رخ داده است. حدود ۱۰ سال فعالیت داشتم و کارآفرین هستم و تصمیم گرفتم کار شخصی را شروع کنم و شرکت کوچکی را در سال ۸۸ راهاندازی کردم و یکسال شروع کردم و مجوز گرفتم و هدفم چیز دیگری بود. نه من ارز دولتی گرفتم و نه چیزی. من در مزایده شرکت میکردم و برنده میشدم.» برخلاف سایر آقازادهها، جلسات دادگاه شبنم نعمتزاده علنی برگزار شد و البته پدرش نیز از فعالیت رسمی سیاسی در ایران فاصله گرفت. در روزهای گذشته هم تصاویر یکی از سلبریتیهای اینستاگرام که ظاهرا دختر ناتنی شبنم نعمتزاده است، بحثهای زیادی را در فضای مجازی ایجاد کرد. این تصاویر نشان میداد که او از ایران مهاجرت کرده و حالا سبک پوشش بسیار متفاوتی را انتخاب کرده است. این پرونده هنوز در اذهان افکار عمومی باز است.
زیر بار تهمتها
نام بعضی آقازادههای اصلاحطلب هم گاهی به عنوان مفسد اقتصادی مطرح شده است. اما این اتهام هرگز در دادگاهی ثابت نشده و بیشتر پروندهسازی و موجسازی منتقدین این شخصیتها بوده. «حمید عارف» پسر «محمدرضا عارف» معاون اول رئیسجمهور در دوره اصلاحات و فاطمه دختر «صفدر حسینی» رئیس صندوق توسعه ملی در دوره حسن روحانی، از جمله این افراد هستند که با اتهامات مختلفی از طرف اصولگرایان و گاه بعضی چهرههای اصلاحطلب نواخته شدند، اما دادگاهی درباره اتهامات احتمالی آنها تشکیل نشد. ضحی دانشآشتیانی، فرزند فخرالدین دانشآشتیانی نیز فرد دیگری است که در زمان انتخابات 96، رسانههای اصولگرا مطالب تندی علیه او منتشر کردند و او را به قاچاق لباس متهم کردند. غلامحسین محسنی اژهای، سخنگوی دستگاه قضا و محمدباقر قالیباف، کاندیدای رقیب حسن روحانی هم تخلف فرزند دانش آشتیانی را تایید کردند. بعد از مدتی رسانههای نزدیک به آموزش و پرورش خبر از تبرئه دختر وزیر دادند، اما با توجه به اینکه دانش آشتیانی در دولت دوم روحانی در وزارت قرار نگرفت، نتیجه نهایی این پروندهها هم دیگر از طرف رسانهها پیگیری نشد. نمیتوان این فهرست را همینجا رها کرد و از انبوهی از تهمتها و پروندهسازیهای مجعول بازوهای رسانهای اصولگرا علیه بعضی شخصیتهای خوشنام جریان اصلاحطلب سخنی به میان نیاورد. یکی از همین پروژهها، توییتنویسی همزمان دهها هزار کاربر با هشتگ «آقازاده ماساژور بود» که بعد مشخص شد آنچه ادعا شده بود از اساس دروغ بوده و برای تخریب چهره «پروانه سلحشوری» نماینده تهران در مجلس دهم، در دستور کار برخی قرارگاهها قرار گرفته بود.