اندیشکدهها
توافقنامه صلح
توافقنامه صلح
جورج فریدمن
ژئوپلتیکال فیوچرز
روسیه دعوت واشنگتن را برای شرکت در مذاکرات صلح در مورد جنگ اوکراین پذیرفته است. هر دو (آمریکا و روسیه) البته شروطی دارند. شرط روسیه این است که باید به حفظ قلمروی خود در اوکراین ادامه دهد و شرط آمریکا این است که باید مطمئن شود، روسیه خاک خود را در اوکراین، تسلیم میکند. بنابراین، ظاهرا صلح بعید است و شروع این مذاکرات، بیفایده است. اما اینطور نیست. هر چانهزنیای بر سر یک موضوع جدی، در ابتدا با چنین تعهدی شروع میشود؛ تلاشی برای دیدن اینکه طرف مقابل چقدر متعهد است. چانهزنی با طرح خواستههایی از سوی هر یک از طرفین آغاز میشود که آنقدر غیرقابل قبول است که باعث عصبانیت طرف مقابل میشود. این موقعیتی است که معامله را غیرممکن میکند. هر دو طرف میدانند و بهخوبی درک میکنند که مواضعشان رد خواهد شد. اما مهمتر این است که چگونه آنها را رد میکنند. در این مورد، ایالاتمتحده بدون اشاره به خواسته اصلی خود، یعنی عقبنشینی روسیه، پیشنهاد مذاکره را داد. مسکو در پاسخ آشکارا اعلام کرد که روسیه آماده است از تمام اوکراین بهجز دو منطقه مهم خارج شود. آمریکاییها سعی کردند اشاره کنند که «عقبنشینی» روسیه نه عقبنشینی است و نه مهمترین اقدام. پاسخ روسیه این بود که عقبنشینی کامل اقدامی نشدنی است. اما واگذاری هردو منطقه به روسیه، بهدلیل پیامدهای سیاسی برای ایالاتمتحده بسیار دشوار است. همه جنگها تمام میشود؛ برخی به نابودی دشمن و برخی به فرسودگی یک طرف ختم میشود. برخی دیگر با ناتوانی یک طرف برای ادامه جنگ به پایان میرسند، چون هیچ راهی برای تحمیل هزینه بر دشمن نمیبیند. وضعیت فعلی پیچیدهتر است. جنگ در اوکراین ادامه دارد و هیچیک از طرفین درهم شکسته یا خسته نیستند. هیچکدام به این نتیجه نرسیدهاند که پیروزی دستنیافتنی است. خود ارتش اوکراین بین اوکراینیها و آمریکاییها تقسیم شده است. اوکراینیها هرچند خسته به جنگیدن ادامه میدهند؛ درحالیکه آمریکاییها پول و تجهیزات را بدون متحمل شدن تلفاتی به اوکراین میفرستند. بهعبارت دیگر، آنها در زمین بسیار متفاوتی بازی میکنند. اوکراینیها برای کشورشان میجنگند، بنابراین هر سانتیمتری را که از دست میدهند، برایشان عذاب است. واشنگتن اما صرفا میخواهد روسیه را از مرزهای شرقی ناتو دور نگه دارد. این برایش یک وضعیت وجودی نیست. اما نمیتوان همین حرف را در مورد اوکراین زد. منطق در اینجا این است که روسها تلاش میکنند ارتش اوکراین را درهم بشکنند، چراکه تلفات شدید شاید بتواند اوکراینیها را به سقوط بکشاند یا مجبورشان کند که صلح کنند. استراتژی اوکراین این است که با هر پیشروی روسیه با یک ضدحمله مقابله کند. در نهایت، این جنگ با تمرکز بر احساسات نیروها در هر طرف و همچنین تمایل آنها به جنگیدن و مردن تعیین میشود. همه اینها حکایت از یک جنگ فرسایشی دارد. به جنگ جهانی اول فکر کنید، اما بدون سنگر. امتیاز دادن اوکراین به منزله پایان دادن به کشور یا دستکم کنار گذاشتن استقلال کشور خواهد بود. از دیدگاه آمریکا، ادامه جنگ بهتر از شکست است، چراکه تضمینهای امنیتی ایالاتمتحده برای سایر متحدان به خطر خواهد افتاد. در این شرایط به نظر میرسد که جنگ نمیتواند پایان یابد. اما هر کشوری الزامی دارد، مبنی بر اینکه شکسته یا تسلیم نشود. اوکراین و روسیه تا پایان، موضع خود را حفظ خواهند کرد، حتی اگر هیچیک از آنها دقیقا ندانند که نقطه شکستشان کجاست. هر کدام امیدوار است که دیگری به آن نقطه شکست نزدیک شود و هرکدام میخواهد از اول رسیدن به آن نقطه اجتناب کند. این ترس متقابل از شکست است که هر یک از آنها را به راهحل مذاکره سوق میدهد. شرایط با این واقعیت در حال ظهور دنبال میشود که تا کجا میتوانید بازی کنید و دشمن شما چقدر میتواند بازی کند؟ هرچه این موضوع، مبهمتر و مهآلودتر باشد، هر یک از طرفین بیشتر میترسد که ناگهان درهم بشکند. زلنسکی خواهان اوکراین مستقل است، پوتین میخواهد رئیسجمهور روسیه بماند و آمریکا میخواهد جنگ را بدون تلفات آمریکاییها پایان دهد. هیچکدام از آنها آنطور که نشان میدهند، مطمئن نیستند.