شهیار و خاستگاه ترانه نوین
فکر نوکردن شب باش و سپیده
ترانه فارسی برای رسیدن به نقطه عطفی بهنام «ترانه نوین» مسیر پرفرازونشیبی را برای تکوین و تکامل طی کرده است. ترانههای محلی، لالاییها، تصنیفهای درباری، ترانکهای کوچهبازار، تختحوضیها، پیشپردهخوانیها و ترانههای فیلمفارسی در کنار ترانههای اعتراضی و اجتماعی مشروطه، تصنیفهای دستگاهی و کلاسیک و تصنیف و ترانههای رادیویی، همهوهمه جادهصافکنهای حضور ترانه نوین بودهاند.
اما در آستانه ظهور این جریان مهم، ترانهسرایان صفشکنی مانند پرویز وکیلی، ناصر رستگارنژاد، نوذر پرنگ، تورج نگهبان و چند چهره دیگر بودند که توانستند قالبهای کهنه و کلیشهای مرسوم را بشکنند و ترانههایی نوآورانه و متناسب با تحولات سرعتگرفته زمانه بنویسند؛ تحولاتی که در دهه 40 خورشیدی همه شئون اجتماع، سیاست و فرهنگ را در ایران و جهان نشانه رفته بود. در همان ایام، نیاز رسانهها به ارائه آثاری برای جلب ذائقه آن نسلها به سرمایهگذاریهای بیسابقه برای تولید ترانههایی بهروز انجامید. تلویزیون نوپای ملی نیز در همین مسیر برنامههایی برای تولید شوهای موسیقی داشت.
امکانات استودیوهای تلویزیون اما برای آن حجم از تولید، کافی نبود. اینجا بود که استودیو طنین بهعنوان اولین استودیوی خصوصی که از رسانه حکومت، سفارش تولید ترانه گرفت تبدیل به محور جریان ترانه نوین شد. تورج نگهبان از مؤسسان این استودیو و اولین ترانهسرای آن بود. او در آن زمان چهرهای مطرح در تصنیف و ترانه فارسی به حساب میآمد. دومین ترانهسرای این استودیو، ایرج جنتیعطایی جوان بود.
پدر ایرج، مدیریت رادیو نیروهوایی را به عهده داشت که مرکز انتشار ترانههایی خارج از چارچوبهای رسانههای دولتی شده بود و جریان پرطرفدار ترانه کوچهبازاری را میشد از آن رادیو دنبال کرد. ایرج نیز پیش از پیوستن به طنین، ترانههایی در فضای تصنیفهای ایرانی و کوچهبازاری مینوشت. منوچهر سخایی، تهیهکننده شوی زنگولههای تلویزیون، قراردادی برای تولید چندین ترانه در هفته به این استودیو داد. نگاه مدرن سخایی، مدیران و آهنگسازان طنین به موسیقی و ترانه، نقطه آغاز تحولی بزرگ شد. این تحول بزرگ اما نیاز به دو چهره کلیدی داشت؛ واروژان و شهیار.
واروژان پس از رهاکردن هنرستان و تجربههای اولیه نوازندگی و آهنگسازی به آمریکا رفته بود و در بازگشت، تجربیاتی گرانسنگ را به ذوق و نبوغ وافرش پیوند زده بود تا موسیقی ایران را در مسیری تازه قرار دهد. مدتی بهعنوان رهبر ارکستر هنر برای مردم فعالیت کرد و پس از آن بود که با پیگیری سخایی برای ارتقای کیفی ترانههای تولیدشده در استودیو طنین به آن جمع تاریخساز پیوست.
شهیار نیز پس از تجربه زندگی در لندن در دهه 1960 میلادی و آشنایی با فضای موسیقی نوجوی آن روزگار در بازگشت به ایران تجربههای هنری گوناگونی را از سر گذرانده بود. شهیار نوجوان بهواسطه جایگاه پدرش حمید قنبری، خیلی زود توانست استعدادش را در حوزه رسانه و ترانه مانند تولید برنامههای رادیو و ترجمه ترانه برای مجله جوانان نشان دهد. حمید قنبری هم هوشمندانه او را به حلقه طنین معرفی کرد تا سومین ترانهسرای آن استودیو و جوانترین آنها، آغازگر مسیری تازه در ترانه فارسی نام بگیرد. اولین ترانههای منتشرشده شهیار در استودیو طنین اجرا شدند.
اما آنچه او را از ایرج و تورج متمایز میکرد، همین وصل نبودنش به پیشینه اجرایی در ترانه مرسوم فارسی تا پیش از طنین بود. او این امکان را داشت تا با بهرهگیری از آشنایی گستردهاش با ترانههای روز غربی و همراهی موزیسینهای برجستهای مانند واروژان، اتابکی، افشار و منفردزاده طرحی نو دراندازد. ترانههای او در قیاس با ترانههای جنتیعطایی و از منظر ادبی، سادهتر جلوه میکرد و همین موضوع، ارزیابان ترانهها را به این نتیجه میرساند که ترانههای شهیار کیفیت لازم برای انتشار در رسانههای رسمی را ندارند. اما اعتماد آهنگسازان طنین به او و هنرش نشان داد که نقطه قوت ترانههای شهیار، ترانگی سرشار آنهاست.
تلفیق موسیقی با سرودههای قنبری به نتایج شگرفی میرسید. ترانههای او بسیار گوشنواز میشدند و همین ویژگی ثابت کرد فرمولهای قدیمی خلق ترانه برای تلفیق با موسیقی مدرن، جوابگو نیست و باید سراغ شیوه سهل و ممتنع شهیار رفت؛ زبانی امروزین و ساده همراه با واژهآراییها و عبارتپردازیهای دلنشین که به ورطه سطحیبودن و ابتذال نیز نمیافتاد. ترانههای درخشانی مانند دو ماهی، مرد تنها، جمعه، کودکانه و بوی خوب گندم، نمونههای برجسته شیوه ترانهسرایی شهیار در آغاز راهند.
این ترانهها در کنار توجه به ویژگیهای زبانی و ادبی زبان فارسی، نگاهی جدی به شکل روایت، مضمونپردازی و فرم و ساختمان ترانه غربی دارند. جریان ترانه نوین در کنار این نوجوییها و جسارتهای شهیار البته نیاز به حضور ترانهسرایانی نیز داشت که با همان نگاه نوجو، استحکام وجه زبانی و ادبی ترانه را با معیارهای استاندارد زبان فارسی در نظر بگیرند. ایرج جنتیعطایی توانست این منظر ترانه نوین را در پیوند با سادگی، رسانایی و تعهد محتوایی، راهبری کند.
به گمان من ایرج و شهیار با همراهی یکدیگر توانستهاند آغاز ترانه نوین را رهبری کنند و هرکدام وجوهی از ویژگیهای این جریان مهم را تثبیت کردهاند. بااینحال شهیار قنبری همواره و جسورانه در این مسیر قدم برداشته است. تلاشهای او پس از انقلاب برای ارائهی نوآوری در ترانه فارسی بیبدیل است. تألیف کتابهای آموزشی، انتشار مداوم مجموعهترانههای شهیار و برگزاری مداوم کارگاههای آموزشی نشان از روحیه خستگیناپذیر او در تلاش برای ارتقای کیفی ترانه فارسی دارد.
نکتهی مهم اما این است که امروز ذائقه مخاطب ترانه فارسی از ترانه نوین عبور کرده و ترانه فارسی به تبع مرور زمان به افقهایی دیگرگون رسیده است. ترانههای پسانوین فارغ از ویژگیهای کیفیشان در مارکت ترانه امروز فارسی سهم بسیار بیشتری از ترانه نوین دارند. اما به گمان من ترانه نوین تا سالها زیرساخت هر گونه ادبی و هنری در شکل ترانه خواهد بود. آنچه شهیار و همراهانش برای ما به یادگار گذاشتهاند درحقیقت، زیربنایی مستحکم برای بخشی همیشهنادیدهگرفتهشده از هنر و ادبیات این مرز و بوم است. زادروز شهیار قنبری، یادآور موهبت جسارت و نوجویی در ترانه مدرن فارسی است.