| کد مطلب: ۱۶۶۱۵

روایت یک اعتصاب غذا در دانشگاه ییل

روایت یک اعتصاب غذا در دانشگاه ییل

استاد ناشناس دانشگاه: در ۱۲ آوریل امسال، آخرین روزی که پیتر سالوی، رئیس دانشگاه ییل و هیئت امنا قرار بود به درخواست‌های ما برای سرمایه‌گذاری نکردن بر تولید تسلیحات عمل کنند، عمه من در بیمارستان درگذشت. هیچ پاسخی از دانشگاه نرسید و روز بعد اعتصاب غذای خود را آغاز کردیم.

در مواجهه با این موج جدید غم و اندوه، نمی‌دانستم که قرار است در چند روز آینده چه وضعیتی از نظر جسمی و روحی داشته باشم. تا به حال اعتصاب غذا نکرده بودم. امتناع از غذا خوردن و صحیح‌کردن برگه‌های امتحانی دانشگاه و حمایت عاطفی از خانواده‌ام از راه دور، غیرممکن به نظر می‌رسید.

با این حال، در کمال تعجب، توانایی ذهنی و استواری من با گذشت روزها بیشتر شد. آیا کارم تمام شد؟ نه. اما تعهدم به دیدن یک فلسطین آزاد بیشتر از هر زمان دیگری شده است. در ۱۳ آوریل غذا خوردن را متوقف کردم و در ۲۰ آوریل اعتصابم را شکستم. در طول هفته، ۷ کیلو وزن از دست دادم.

در آخرین روزهای اعتصاب، دیگر نمی‌توانستم نفس بکشم؛ به‌خصوص وقتی که سعی می‌کردم بخوابم، نمی‌توانستم نفس عمیق بکشم. وحشتناک بود. هر شب فقط ۵ یا ۶ ساعت می‌توانستم بخوابم. بیدار که بودم هم احساس خستگی می‌کردم. صبح‌های خیلی غمگین از خواب بیدار می‌شدم.

خستگی، عصبانیت از انفعال دانشگاه، ناکامی دانشگاه در به رسمیت شناختن حقوق فلسطینی‌ها، سرمایه‌گذاری مستمر دانشگاه در ساخت سلاح، اندوه تماشای مرگ یک فلسطینی دیگر در پخش زنده در بیش از ۲۰۰ روز گذشته، همه و همه در جان و جسم‌ام رسوخ کرده‌اند. احساس می‌کردم بدنم پر از سرب شده است.

هر روز صبح، رشد باد زیر چشمم را بررسی می‌کردم و ظاهر فزاینده خستگی در صورتم مرا می‌ترساند. نمی‌توانستم به فلسطینی‌هایی که در معرض گرسنگی دسته‌جمعی توسط اسرائیل هستند و به چهره‌های فرسوده‌شان، فکر نکنم.

من فقط گوشه‌ای از این درد و رنج را در رسانه‌های اجتماعی می‌بینم. من می‌دانم که جنبش فلسطین آزاد، جنبشی مردمی است، زیرا دانشجویان دانشگاه ییل و اعضای جامعه از ما دفاع می‌کنند. ما هیچ کمک مالی نخواسته‌ایم. مردم ماسک، آب، تست کووید، پتو، دفترچه یادداشت، دستکش، چتر و گل اهدا کردند.

روز دوم، زنی کتی را که تنش بود اهدا کرد. مردم تمام هفته به سالوی نامه نوشتند. خانواد‌‌ه‌ها تقریباً هر روز به ما سر می‌زدند و از ما حمایت می‌کردند. من به دانشجویانم نگفتم که اعتصاب غذا کرده‌ام. افتخاری است که از دانشجویان ییل یاد بگیرم.

مهر  محبت در طول دوران اعتصاب ما سیار زیبا بود. همه این کمک‌های متقابل به دلیل عشق عمیق به آزادی فلسطین و حق فلسطینی‌ها برای زندگی و پیشرفت در صلح اتفاق افتاد. من به اعتصاب غذا پیوستم زیرا احساس می‌کردم نسبت به آنچه برای فلسطینیان رخ می‌دهد، بی‌تفاوت شده‌ام.

مدیریت دانشگاه تمام راه‌های ممکن را که دانشجویان تا آن زمان برای رساندن حرف‌شان بدون توسل به خشونت آزموده بودند، نادیده گرفت و من توانایی تصور هر راه دیگری را از دست داده بودم تا دانشگاه مجبور شود به حرف‌های ما گوش کند.

وقتی به دانشگاه نگاه می‌کردم به یاد نابودی تک‌تک دانشگاه‌های غزه می‌افتادم. چه تعداد از اساتید، معلمان و دانشجویان به قتل رسیده‌اند و ما حتی نام آنها را نمی‌دانیم زیرا زیر آوار مدفون هستند؟ نمی‌توانستم به روش معمول (رفتن به کلاس، خواندن، درس‌دادن به دانشجویانم) و بدون احساس غم و اندوه بی‌حد در دانشگاه حضور یابم.

به همتایان فلسطینی خود در دانشگاه ییل فکر می‌کنم که برای ماه‌ها شاهد بوده‌اند که دانشگاه از ذکر کلمه «فلسطینی» در هیچ ایمیلی درباره این «زمان‌های چالش‌برانگیز» استفاده نکرده است. نمی‌دانم چگونه مقاله دیگری بنویسم یا کتاب دیگری بخوانم بدون اینکه فلسطین را در ذهنم ببینم و ضربان قلب ثابت مردم فلسطین را در روحم احساس کنم.

دانشگاه ییل این فرصت را دارد تا اولین دانشگاهی باشد که موضعی فعال اتخاذ کرده و از سرمایه‌گذاری در تولید تسلیحات صرف‌نظر ‌کند. هیچ دانشگاهی، به‌ویژه دانشگاه غیرانتفاعی مانند ییل، نباید در تولید سلاح سرمایه‌گذاری کند. نمی‌‌دانم آیا کسی در دانشگاه ییل به کاری که ما تحت عنوان اعتصاب غذا انجام می‌دادیم اهمیت می‌داد یا خیر. اما می‌دانم که آنها ما را دیدند و شاید همین مهم باشد.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی