افراد، فرای قانون
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

چرا لیست ممنوعیتهای تئاتر منتشر نمیشود؟
خراب کردن همیشه آسانتر از ساختن است؛ دانش و تخصصی نمیخواهد. فقط کافی است قدر آنچه به خراب کردنش مشغولی را ندانی. همه ما در اطراف خود، آدمهایی را سراغ داریم که از ناتوانی در ساختن، به خشونت خراب کردن پناه بردهاند. خیلی دور نرویم، همین تاریخ 40 ساله تئاتر ما پس از انقلاب تاکنون، پر از ساختنهای اندک و خراب کردنهای بسیار بوده است. ماشین تخریب در این تئاتر آنقدر زیاد بوده که ساختنهای اندک، آنطور که باید به جریانی دائمی و تاثیرگذار تبدیل نشدند. مدیران تخریب، هربار به دلایل و توجیهات مختلف، رونق و رمق بهوجود آمده در تئاتر که حاصل تلاش و خوندل خوردنهای هنرمندان و اندک مدیران سازنده بوده است را گرفتهاند و کمر نهال رشدیافته را شکستهاند. جالب اینجاست از تئاتری حرف میزنیم که در همین تاریخ اسم و رسمدار جمهوریاسلامی بهوجود آمده وگرنه آنچه پیش از آن داشتیم را که به خاک سپردیم! هیچ زمانی به اندازه امروز، در مدیریت تئاتر کشور شاهد رفتارهای فراقانونی نبودهایم. گویا دیگر این یک امر کاملا بدیهی است که در این کشور، افراد هستند که تکالیف را تعیین میکنند نه قوانین. باوجود تمام اشکالاتی که قوانین موجود در مثلا شورای سانسور مرکز هنرهای نمایشی دارد، اما همین قوانین نیمبند هم از طرف مدیران و دستاندرکاران شورای سانسور رعایت نمیشود و همچنان تصمیمات فردی، سلایق، ترس، ناتوانی در دفاع از حقوق ذینفعان و خوشرقصی برای مدیران بالادستی است که شده متر و معیار رفتارهای مدیریت تئاتر کشور طی ماههای اخیر. کجای دنیا شما میتوانید چنین مدیریت سیستمگریز، فردمحور و متکی به سلیقهای را ببینید که مثلا در تئاتر شهر خودمان آقای مدیر تازه از راه رسیدهاش، تصمیمات فردی میگیرد، تفاهمنامههای قبلی را مردود میکند و در برابر اعتراضها پاسخگو نمیشود. اجرای یک گروه شهرستانی را در آخرین لحظه بدون هیچ توضیحی از جدول سالن اصلی خارج و اجرایی دیگر را جایگزین میکند و زمانی که گروه پیگیر حق خود میشود، عنوان میکند که شما پررو هستید و من به شما اجازه اجرا نمیدهم! نمایشنامههایی که در همین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز گرفته و چاپ شدهاند، با تصمیمات فردی آقایان در شورای سانسور مرکز هنرهای نمایشی بهکل توقیف و ممنوع میشوند و کار به جایی میرسد که حرف از ممنوعیت اجرای بزرگ مرد هنر و تئاتر ایران زمین، استاد بهرام بیضایی به میان میآید و کار به جایی میرسد که نغمه ثمینی میرود در بلکلیست آقایان! بیضایی را ممنوع میکنید و به دفاتر استانی خود پیام میدهید که به متون استاد بزرگ ما مجوز ندهند؛ به مردی که تمام عمرش را برای اعتلای فرهنگ و هنر این سرزمین گذاشته است. به فراری دادنش از مملکت قانع نمیشوید، حالا دم از ممنوعیت اجرای آثارش میزنید؟! متاسفانه مدیریت فعلی، تمام تلاشش این است که به ذینفعان حوزه مدیریتی خود ثابت کند که کت تن اوست. میخواهد قدرتنمایی کند. از آنطرف جرات، شهامت، توانایی گفتوگو و چانهزنی با مدیران و نهادهای بالادستی برای حل مشکلات را ندارد اما رو به سمت ذینفعان که میکند، حتی حاضر نیست پای میز گفتوگو بنشیند و درباره خودش و عملکردش توضیح بدهد. این شیوه جزو مدیریت تخریب است؟! این همه توقیف در ماههای اخیر بیسابقه است. آن هم با دلایل خندهدار! این همه رفتار فراقانونی در ماههای اخیر بیسابقه است. این همه نقض مجوز و ابطال اجازهای که خود مرکز هنرهای نمایشی صادر کرده، بیسابقه است. این همه هزینهتراشی برای حکومت بیسابقه است. ناآگاهی و نداشتن دانش حوزه مدیریتی، بلایی است که این سالها مدیران تخریب را به وجود آورده است. رئیس شورای سانسور هشدار میدهد که تمرین بدون مجوز، تعهدی برای مرکز هنرهای نمایشی ایجاد نخواهد کرد؟! اولا شما کی تعهد داشتهاید که الان به تعهد نداشتن هشدار میدهید؟! شما در صیانت از مجوز خودتان ناتوان هستید. امروز مجوز میدهید فردا لغو میکنید. شما آنقدر با دانش تئاتر بیگانه هستید که نمیدانید هر تمرینی لزوما با متن آغاز نمیشود، گروه باید مجوز چه چیزی را از شما بگیرد که بعدا دچار عواقب هشدارتان نشود؟! متاسفانه در همین زمان اندک، یکی از بدترین دوران مدیریتی در تئاتر ایران رقم خورد. از انتصابهای عجیب و غریب و بدون مبنا، تصمیمات و حرفهای بدون پایه و اساس علمی و حتی قانونی و فشارهای بیش از پیش به هنرمندان و گروههای تئاتری، لکه سیاهی در تاریخ مدیریت مرکز هنرهای نمایشی ایجاد کرد که تا ابد در خاطر ما خواهد ماند.