امیر جدیدی

امیر جدیدی

روزنامه‌نگار و عکاس

مقالات
  • چطور توانستند؟/درباره عکسی از وضعیت عجیب ورزشگاه «شهید متقی» ساری

    چطور توانستند؟/درباره عکسی از وضعیت عجیب ورزشگاه «شهید متقی» ساری

    سوالی که هر بیننده بعد از دیدن این عکس به ذهنش می‌رسد این است که در سواحل دریای خزر، در جایی که اگر چوب خشک را در زمین بکارید سه روز بعد جوانه می‌زند و درخت می‌شود، متولیان ورزش این استان چطور توانسته‌اند چمن این ورزشگاه را به این روز دربیاورند؟

  • خبری در راه است؟/درباره عکسی از وزیر اقتصاد عبدالناصر همتی

    خبری در راه است؟/درباره عکسی از وزیر اقتصاد عبدالناصر همتی

    در تمام سال‌هایی که عکس و عکاسی را به شکل جدی دنبال می‌کنم به چشم خود ندیده بودم که فردی مغموم و شکست‌خورده‌ از خودش عکس سلفی بگیرد و در شبکه‌های اجتماعی منتشر کند. دیروز که عکس عبدالناصر همتی با همتای سعودی‌اش را دیدم، گمان کردم خبری در راه است. وگرنه با حالی که اقتصاد این روزهای ایران دارد سلفی گرفتن کمی عجیب است.

  • روز عشق با چند روز تاخیر/درد دل با رفقای عکس‌نوشت

    روز عشق با چند روز تاخیر/درد دل با رفقای عکس‌نوشت

    دو سه روز پیش رفته بودم مشهد. خیلی اتفاقی فهمیدم روز عشق است. آمدم همان روز در این ستون چیزی بنویسم. نوشتن از عشق اما به این راحتی‌ها نیست. ننوشتم. به جایش با رفقایم درباره مفهوم عشق حرف زدم.

  • عجایب هفت‌گانه/درباره الهه محمدی و روح‌الله نخعی

    عجایب هفت‌گانه/درباره الهه محمدی و روح‌الله نخعی

    ما روزنامه‌نگاران خیال‌مان این است که حرف‌هایمان شنیده می‌شود. خیال‌مان این است که زبان مردمیم. گاهی اما هر چه داد می‌زنیم، هر چه سلام می‌کنیم، کسی سلام‌مان را جواب نمی‌دهد. وقتی کسی جواب‌مان نمی‌دهد، بهمن کوچک دود می‌کنیم و به تحریریه پناه می‌بریم. تحریریه‌ای که نسبت عجیبی با حال روزنامه‌نگارانش دارد.

  • کیک تولد/درباره عجیب‌ترین تولدی که در عمرم دیدم

    کیک تولد/درباره عجیب‌ترین تولدی که در عمرم دیدم

    به‌عنوان کسی که ساعت‌های زیادی از عمرم را به عکس دیدن و گرفتن گذرانده‌ام، از دیدن عکس روی کیک متنفرم. فارغ از اینکه گند می‌زند به طعم کیک، تصور اینکه مثلاً چشم، لب یا دماغ متولد نصیبم شود، حالم را بد جور به هم می‌زند. تا همین چند وقت پیش برای آنکه از تولد و کیک‌اش بدم بیاید دلایل خودم را داشتم. اما دو سه روز پیش به عجیب‌ترین تولد عمرم رفتم.

  • همرنگ جماعت/درباره میشل ستبون عکاس فرانسوی

    همرنگ جماعت/درباره میشل ستبون عکاس فرانسوی

    عکاس باید گِل‌اش شیرین باشد. باید وقتی به چشم سوژه‌اش نگاه می‌کند، آزارش ندهد. یک جورهایی باید بلد باشد خودش را توی دل مردم جا کند. ظاهراً «میشل ستبون» فرانسوی این کار را خوب بلد بود.

  • سیلی به صورت/درباره کاوه گلستان

    سیلی به صورت/درباره کاوه گلستان

    کاوه به معنای واقعی کلمه، زندگی‌اش را برای ثبت تصویر گذاشت. او در سال ۱۳۸۲ در جریان عکاسی از حمله آمریکا به عراق بر اثر انفجار مین کشته شد. گمان کنم او جزو معدود فرزندانی باشد که در چنین موقعیتی موفق شد سایه پدر را کنار بزند.

  • دنیای بی‌رحم عکاسی/درباره آلفرد یعقوب‌زاده

    دنیای بی‌رحم عکاسی/درباره آلفرد یعقوب‌زاده

    دنیای عکاسی بی‌رحم است. این بی‌رحمی در صحنه‌های نادر و بزرگ بیشتر هم می‌شود. پشت صحنه این عکاسی‌ها شبیه روز محشر است. برادر، برادر نمی‌شناسد.

  • ۲۲ بهمن، محبوس در پادگان/درباره کاوه کاظمی

    ۲۲ بهمن، محبوس در پادگان/درباره کاوه کاظمی

    انقلاب ناظر بی‌غرض هم می‌خواهد. یکی باید باشد که سال‌ها بعد وقتی هیاهو‌ها خوابید، در آرامش بعد از طوفان بشود به عکس‌هایش نگاه کرد و از میان آن عکس‌ها تاریخ را روایت کرد.

  • پدر فوتوژورنالیسم ایران/درباره شاهرخ حاتمی

    پدر فوتوژورنالیسم ایران/درباره شاهرخ حاتمی

    حالا که قرار است درباره عکس‌های انقلاب حرف بزنیم نمی‌شود از نام شاهرخ حاتمی به سادگی گذشت. به یک اعتبار حاتمی پدر فوتوژورنالیسم ایران است.