| کد مطلب: ۱۷۹۲۳

چرا می‌ترسیم؟

زنده‌یاد سیدحسن مدرس از روحانیون ملی و مشروطه‌خواه ایران، مخالفت شدیدی با قرارداد 1919 از خود نشان می‌داد. قرارداد 1919 را وثوق‌الدوله نخست‌وزیر وقت با دولت بریتانیا به امضا رسانده بود و بر مبنای آن یک نظام مستشاری بر ایران حاکم می‌شد. سفیر بریتانیا در تهران، دلیل مخالفت مرحوم مدرس با قرارداد را جویا شد و از او پرسید که مشخصاً با کدام ماده یا بند آن مخالف است بخصوص اینکه در مادۀ اول قرارداد تأکید شده بود دولت بریتانیای کبیر استقلال ملی ایران را به رسمیت می‌شناسد! مدرس که سیاستمداری بسیار باهوش و زیرک بود در پاسخ به سفیر بریتانیا گفت که از قضا به دلیل همان مادۀ اول با قرارداد مخالف است.

او سپس توضیح داد که اگر کسی بگوید سیادت مدرس را به رسمیت می‌شناسد در واقع سیادت او را زیر سوال برده است چراکه این سیادت مسجل است و نیاز به تأیید دیگران ندارد. او سپس خطاب به سفیر بریتانیا گفت؛ مگر در استقلال ملی ایران تردید وجود دارد که لازم باشد دولت بریتانیا آن را به رسمیت بشناسد؟ بنابراین همین تأکید بی‌مورد، او را نسبت به ماهیت قرارداد به شک و تردید می‌اندازد.

حالا داستان سعید جلیلی و حلقۀ یاران نزدیک اوست که گلایه‌مندند چرا دربارۀ آنها و برنامه‌هایشان «هراس‌آفرینی» می‌شود. در حقیقت، بحث هراس‌آفرینی مطرح نیست بلکه بسیاری از شهروندان این کشور به واقع از رویکرد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آقای جلیلی و تأثیر آن بر سرنوشت کشور و زندگی خود دچار هراس شده‌اند.

شعار انتخاباتی آقای جلیلی «یک جهان فرصت، یک ایران جهش و برای هر ایرانی یک نقش باشکوه» انتخاب شده است. گرچه این شعار قاعدتاً برای جلب نظر و رأی ایرانیان طراحی و برگزیده شده است اما ناخواسته گویای اهداف مضمر در درون آن است. مشخصاً عبارت «برای هر ایرانی یک نقش باشکوه» از راز سرپوشیدۀ شعار انتخاباتی ستاد آقای جلیلی پرده برمی‌دارد. یک ایرانی آشنا به مفاهیم علم سیاست و اجتماع از این عبارت چنین درمی‌یابد که جمعی از افراد از موضع قیم‌مأبی و خودارباب‌پنداری، نقشی برای او در جامعه در نظر گرفته‌اند و او به ناگزیر باید آن نقش را بازی کند.

طبعاً هر شهروندی بنا به سرشت آزاد و حقوق تعریف‌شدۀ فردی و اجتماعی خود، علاقه‌مند است که به اختیار آزاد خودش، نقش خویش را در جامعه تعریف و تعیین کند و هرگونه تعیین نقش برای او از سوی دستگاه دولت و حکومت به معنای سلب اختیار و آزادی اوست و نشانی از گرایش توتالیتر دولت به شمار می‌رود.

شاید آقای جلیلی و حلقه‌های نزدیک به او بگویند که این تعبیر و تفسیری دلبخواهانه از یک عبارت است اما واقعیت این است که عموم آنچه آقای جلیلی و دوستانش در مورد مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مطرح می‌کنند، رنگ و بویِ واضح نگاه توتالیتر دارد و برای دولت، نقشی سلطه‌جویانه و کنترل‌کننده در همۀ شئون زندگی خصوصی و عمومی شهروندان قائل است.

این نقش سلطه‌جویی و کنترل‌گری دولتِ مورد علاقۀ آقای جلیلی و دوستانش متأسفانه در تک‌تک اظهارنظرهای آنان در مورد تمام مسائل جامعه از فیلترینگ و حجاب و نوع تربیت اطفال و آموزش جوانان و سبک زندگی آنان گرفته تا هر نوع فعالیت هنری و فرهنگی سیاسی و مدنی و زیست محیطی، خود را نمایان می‌سازد و نمونه‌های فراوان آن در فضای مجازی یافت می‌شود.

در این میان شعار «برای هر ایرانی یک نقش باشکوه» وقتی در پرتو آن اظهارنظرها نگریسته شود، گویی قرار است این نگاه کنترلگر و توتالیتر به حوزۀ اقتصاد هم کشیده شود و دولت تحت اختیار آقای جلیلی برای هر یک از اتباع ایرانی یک نقش خاص اقتصادی هم تعریف و تعیین کند. در واقع پنداری ما ایرانی‌ها در دولت آقای جلیلی به مثابۀ عروسک‌ها یا ربات‌های فاقد اختیار وآزادی، باید تحت کنترل و سلطۀ همه‌جانبۀ دولت قرار گیریم و طبق امیال آن به حرکت درآییم تا نظم آهنین مورد پسند دولت شکل گیرد. با این حساب، آیا این هراس‌آفرینی است یا هراسی واقعی از یک دولت توتالیتر یا شبه‌توتالیتری که قصد کرده بر تمام شئون زندگی ما سلطه یابد؟

دیدگاه

سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار