| کد مطلب: ۱۷۷۴۲

همه برای ایران ایران برای همه

سه روز دیگر، دو سال می‌شود. دهم تیرماه ۱۴۰۱ را می‌گویم. روزی که پشت کیبورد نشسته بودم تا «یادداشت سردبیر» نخستین پیش‌شماره روزنامه را بنویسم. «هم‌میهن» غیر از شماره‌هایی که منتشر شده و امروز به ۵۳۹ رسیده، سه پیش‌شماره هم داشت که نخستین آن، یازدهم تیرماه ۱۴۰۱ منتشر شد.

تیتر پیش‌شماره نخست را چنین انتخاب کردیم: «همه برای میهن/ میهن برای همه». عنوانی برگرفته و متناسب با نام «هم‌میهن» که امروز، ترجمان آن در شعار انتخاباتی نامزد اصلاح‌طلبان به شکل «همه برای ایران/ ایران برای همه»، سراسر ایران را در بر گرفته است و خواست و امید بسیاری از ایرانیان را نمایندگی می‌کند.

در آن یادداشت نخستین، در تبیین شعار سیاسی-راهبردی روزنامه که آن را «روزنامه‌ای برای همه هم‌میهنان» برگزیده بودم، چنین نوشتم: «طرح این شعار، به‌این‌معنا نیست که «هم‌میهن» یک روزنامه فراطبقاتی، تمام‌خلقی، توده‌ای یا پوپولیستی است؛ بلکه منظورم آن است که ضمن حفظ مواضع سیاسی و فکری خود، تلاش کنیم از یک‌سو، خط‌مشی‌ای مبتنی بر منافع‌ملی اتخاذ کنیم و از سوی دیگر، بکوشیم مسائل همه بخش‌های جامعه را در روند سوژه‌یابی، گزارش، تحلیل و... مدنظر قرار دهیم. با چنین رویکردی است که می‌توان ایده کلان «همه برای میهن/ میهن برای همه» را محقق کرد؛ ایده‌ای که هر یک از اجزای آن، بدون آن دیگری، شعاری خطرناک است که از سوی هر نیرویی سر داده شود، باید در اینکه نیرویی ملی، مسالمت‌جو، توسعه‌گرا و یا دموکراسی‌خواه است، شک کرد.

«همه برای میهن»، به‌تنهایی شعاری است ظاهراً ملی‌گرایانه، اما در عمل، ایدئولوژیک، اقتدارگرایانه و راست‌کیشانه؛ شعاری که قابلیت آن را دارد تا خیلی سریع، لفظ «میهن» هم در آن کمرنگ شود و جای خود را به شخص یا نیروی سیاسی مسلط بدهد. اما وجه دوم شعار نیز، «میهن برای همه»، گرچه دموکراتیک می‌نماید و یادآور شعار اصلاح‌طلبانه «ایران برای همه ایرانیان» است؛ اما بدون وجه نخست، نوعی بی‌مسئولیتی اجتماعی و مطالبات نامحدود از منابع محدود کشور را تئوریزه می‌کند.

آنچه که به‌نوعی، بسترساز شکست و افول نیروهای توسعه‌گرا و خردورز در مقاطع مختلف تاریخ معاصر ایران بوده است که راه را بر پوپولیسم یا رادیکالیسم گشوده است تا توده‌ها را بفریبند و بر آنان سوار شوند و کشور را به پرتگاه اندازند. از این منظر، امیدوارم روزنامه «هم‌میهن» بتواند در مواجهه سیاسی-راهبردی خود، چه با حکومت، چه با جامعه و چه با نخبگان سیاسی و فکری، به شکلی حرکت کند که در جهت تحقق کلان‌ایده «همه برای میهن/ میهن برای همه» باشد».

در همان یادداشت، هدف انتشار روزنامه را از بُعد حرفه‌ای و محتوایی «یک‌ مرحله عمیق‌تر، یک گام پیش‌تر» در بررسی رخدادها و تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ذکر کردم که در این دو سال تلاش کردیم همین مسیر را طی کنیم. اما همان شعار حرفه‌ای و محتوایی نیز، قابل خوانشی سیاسی است.

انتشار روزنامه در فضا و شرایطی صورت گرفت که کمتر کسی از اهل فرهنگ و سیاست، آن را کنشی مؤثر و حتی عقلانی می‌پنداشت و عموماً از پایان دوران رسانه‌های مکتوب می‌گفتند و نیز بسیاری از بزرگان جریان اصلاحات، انتشار روزنامه‌ای اصلاح‌طلب و سیاسی در شرایط اقتدار حاکمیت یکدست، فاقد افق بلندمدت یا بسیار دشوار و در حد امتناع می‌پنداشتند.

بااین‌حال، در همان شرایط مدیریت روزنامه که با پیگیری بسیار توانسته بود پس از ۱۴سال مجوز انتشار دوباره را بگیرد، با رویکردی متمایز از نقدهای ظاهراً واقع‌بینانه و بعضاً با نیش و کنایه، همین احیای مجوز را فرصتی برای فعالیت و طرح مواضع و دیدگاه‌های اصلاح‌طلبانه و توسعه‌گرایانه می‌دید و ازاین‌رو، به‌رغم چشم‌انداز نامساعد اقتصادی و امنیتی، «هم‌میهن» منتشر شد که به نظر می‌رسد تاثیر خود را نیز در مجموعه تحولات دو سال گذشته بر جای گذاشته باشد.

آنچه در انتشار «هم‌میهن» رخ داد، از منظری سیاسی و تحلیلی (و البته، صرفاً در حد یک روزنامه منتقد) کنشی سیاسی در جهت استفاده از حداقل فضا و فرصت در فضای برآمده از یکدست‌سازی حاکمیت در سال۱۴۰۰ بود. با این منطق روشن که اگر در حد یک روزنامه هم بتوان در فضا مؤثر بود، نباید این امکان را از دست داد.

همین منطق، اواخر سال۱۴۰۲ و در مباحثی که حول انتخابات مجلس دوازدهم با بیانیه «روزنه‌گشایی» طرح شد و صورت تئوریک جدی‌تری به خود گرفت، دیده می‌شود. تلاشی که به‌رغم مشارکت پایین رای‌دهندگان به‌ویژه در تهران و کلانشهرها، توانست در حد خود مؤثر باشد و با آنکه اکثریت اصلاح‌طلبان و بخش غالب پایگاه اجتماعی منتقدان وضع موجود پای صندوق‌ها نیامدند و تعداد نامزدهای شاخص اصلاح‌طلب و میانه‌رو نیز اندک بود، اما همین رویکرد منجر به شکل‌گیری فراکسیون اقلیت مجلس دوازدهم با حدود ۹۰عضو شد؛ تا جایی که دو تن از اعضای آن، به هیئت‌رئیسه مجلس نیز راه یافتند.

نامزد اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری نیز شاخص‌ترین چهره‌های همین فراکسیون اقلیت پارلمانی است که در دوره‌های اخیر مجلس و به‌رغم خودداری اکثریت اصلاح‌طلبان از حضور در انتخابات برخی ادوار، همواره از کمترین فرصت سود جسته است و توانسته به نمایندگی مردم تبریز و آذربایجان به پارلمان راه یابد و حتی در سخت‌ترین و یکدست‌ترین مجلس (دوره یازدهم) و در پیچیده‌ترین و طولانی‌ترین اعتراضات سیاسی پس از انقلاب (پاییز۱۴۰۱)، توانست تک‌صدایی باشد برای دفاع از عدالت و حقیقت و حقوق شهروندان.

امروز و در فاصله یک روز تا انتخابات، بسیار پرسیده می‌شود که رای دادن چه حاصلی دارد. نمی‌خواهم در نقد کنشگران تحریم یا اهالی تردید، نکته‌ای بیاورم. صرفاً می‌خواستم همین دو تجربه متأخر را یادآور شوم و بپرسم: اگر مدیریت «هم‌میهن» قدر گزینه ممکن انتشار را نمی‌دانست و سختی‌های راه و چشم‌انداز تیره‌وتار پیش رو را بهانه کنار نشستن و منفعل ماندن می‌ساخت، بهتر و مؤثرتر بود یا آنچه شد؟

اگر در مجلس دوازدهم با همه محدودیت‌ها و ردصلاحیت‌ها، اصلاح‌طلبان و بدنه حامی آنان جدی‌تر به میدان می‌آمدند و مقابل تداوم روند خالص‌‌سازی می‌ایستادند، بهتر بود یا الان که در صورت در اختیار گرفتن دولت، اولین چالش با پارلمان ناهمسو خواهد بود و اتفاقاً، تنها نقطه اتکا در این وضعیت، همان فراکسیون اقلیتی است که با تلاش بخشی از نیروهای سیاسی و فکری و همراهی بخشی از جامعه که پای صندوق‌ آمد، شکل گرفت.

امروز نیز، رویکرد منطقی این است که انتخابات فردا را به‌رغم صحنه نابرابر آن، به‌مثابه فرصت و روزنه‌ای بیابیم که می‌تواند بستر گشایش در داخل و کاهش تنش در خارج باشد؛ روزنه‌ای که در صورت انتخاب گزینه حامی اصلاحات و میانه‌روی، دست‌کم چهره‌ای انسان‌گرایانه از دولت را هم به جامعه ایران و هم جهان نشان می‌دهد و همین تغییر اندک، تاثیر خود را بر وضعیت و زندگی همه ایرانیان می‌گذارد و آن را به سوی عادی‌سازی و سپس، توسعه می‌برد...

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی