چتر سنگین نگاه امنیتی بر سر نهادهای مدنی
بهتر است که برای بررسی وضعیت سازمانهای غیردولتی روی همین سازمانها متمرکز شویم و نقدشان کنیم.
بهتر است که برای بررسی وضعیت سازمانهای غیردولتی روی همین سازمانها متمرکز شویم و نقدشان کنیم. در یک مقیاس کوچک، سازمانهای غیردولتی اثر مثبتی در جامعه داشتهاند. اساساً نهادهای مدنی تفاوت اجتماعی در محلشان و جامعه مخاطب ایجاد میکنند و همین روند تشکلگرایی را شکل میدهد. ما گروههای غیررسمی اجتماعی زیادی داریم که بهشکل سنتی و هیئتی اداره میشوند و البته که بخشی از آنها در همین سازمانهای مدرن حاکم شده است.
اعتمادسازی نکته مهم دیگر است؛ این یک واقعیت است که نهادهای مدنی در وضعیتی همچون وضعیت ایران که حاکمیت نتوانسته اعتمادسازی کند، میتوانند در جوامع محلی اعتمادسازی کنند. من خاطرم هست شبکه کمک که در زمان کرونا شکل گرفت، در همان هفته اول و در اولین جلسه، دکتر زاهدی ـ که فرمانده ستاد کرونای تهران بود ـ خیلی صریح گفت که ما نمیتوانیم به مردم بگوییم ماسک بزنید و رعایت کنید اما شما میتوانید. برای ما خیلی عجیب بود که یک بحران جدی پیش آمده ولی آنقدر حاکمیت در معذورات بود که این موضوع را از ما طلب میکرد.
جلب مشارکت اجتماعی، موضوع دیگری است؛ واقعیت این است که یک نهاد مدنی اگر سالم، شفاف و دارای دانش کافی باشد، میتواند بسیج مردمی را رقم بزند اما در جایگاه تسهیلگری، نه اینکه بخواهد تصمیمگیر باشد. این نهادها میتوانند بستری را فراهم کنند که مردم خودشان برای مشارکت برانگیخته شوند. البته این موضوع تعارضی هم در پی دارد که ما بهعنوان تسهیلگر بهدلیل اینکه فکر میکنیم دانش برتر داریم، تصور میکنیم که آخر سر باید حرف ما به کرسی بنشیند. مشارکت پایدار در چنین وضعی اتفاق نمیافتد، بنابراین ما باید نقش تسهیلگری خودمان را ادامه دهیم.
اما در این میان موانع ساختاری هم وجود دارد. قانون تشکیل نهادهای مدنی مثل قانون تجارت است؛ در این قانون سهامدار، مدیرعامل و هیئتمدیره وجود دارد و همین موضوع در تشکیل نهادهای مدنی هم در نظر گرفته میشود درحالیکه این موضوع در ساختار نهادهای مدنی آنقدر کارایی ندارد. نهادهای مدنی باید شورایی باشند و اساساً مدیرعامل نداشته باشند، چون با این کار گویی شرکتداری شکل میگیرد و در این صورت عملاً یکنفر تصمیم میگیرد.
نهادهای مدنی باید روی این موضوع کار جدی کنند. در این میان حتی روی جانشینپروری هم کار نمیشود؛ چون نهاد مدنی باید منتقل شود و مالکیت آن برای اجتماع است. حرفهگرایی موضوع مهم دیگری است؛ درست است که کار در نهادهای مدنی کار دل و یک کار اجتماعی است، اما استانداردهای مدیریتی، دانش، تیم کارشناسی، شفافیت و رویکرد تخصصی میخواهد؛ بهویژه اگر بخواهد اثرگذاری اجتماعی داشته باشد.
درباره موانع اگر بخواهیم صحبت کنیم، باید بدانیم که پرهیز از سیاستزدگی هم در این میان مهم است؛ درست است که درحالحاضر در ایران به همه امور نگاه سیاسی میشود اما نهاد مدنی باید از این موضوع پرهیز کند، درعینحال که فهم سیاسی داشته باشد. بخشی از این موضوع هم متاثر از نگاه، رویکرد و عملکرد حکومت است. حکومت مثلاً فشار میآورد که فلان شخص نباید مدیرعامل باشد؛ بعد طرف فکر میکند که باید جمع کند برود درصورتیکه آن فرد میتواند در آن نقش حضور نداشته باشد اما نهادش میتواند پایدار باشد.
البته که یک حکومت حق ندارد به نهادی امر و نهی کند که چه کسی مدیرعاملش باشد یا نباشد، اما ما داریم در طول و عرض این جامعه زندگی میکنیم. درنتیجه اگر نهاد و آن امر اجتماعی برایمان مهم است، باید برایش تدبیری بیاندیشیم. بعضی مواقع میبینیم بازجویی پسدادن و زندان رفتن، ارزش میشود و این موضوع در نهاد مدنی خوب نیست. روی نهاد مدنی اساساً رو به قدرت نیست؛ هرچند بهواسطه برخوردهایی که با فعالان مدنی کردهاند، اتفاقات بدی رقم خورده اما داستان این است که نگاه ما باید به جامعه باشد.
همه میدانیم که چتر امنیتیای که بر سر نهادهای مدنی وجود دارد بسیار سنگین است و همین موضوع میتواند موضوع یک مطالبه جمعی باشد. مانع دیگر این است که نوآوری در نهادهای مدنی ما کم است؛ نهاد مدنی اساساً سه کار باید انجام دهد؛ حمایتگری، روشنگری و مطالبهگری. نهادهای مدنی هرچقدر سمت مطالبهگری میروند، بیشتر سیبل برخوردهای امنیتی قرار میگیرند. وقتی یک نهاد مدنی برای کودکان کار، فقر و زنان سرپرست خانوار کار میکند، باید به ریشه فقر هم بپردازد و همین موضوع سیاسی میشود. همترازی این سه مورد در نهادهای اجتماعی بسیار مهم است و این موضوع با نوآوریهای اجتماعی میتواند رقم بخورد.
یکی از چیزهایی که در ایران نسبی توانسته موفق باشد، تجربه شبکه کمک در دوران کرونا بود که در دفتر جمعیت امام علی شکل گرفت. در آن زمان 12 شبکه غیردولتی که در این زمینه کار میکرد، دور هم جمع شدند و روی موضوع متمرکز شدند. حتی بعد از کرونا هم ما فعالیت را با تغییر موضوع ادامه دادیم. در جاهای مختلف دنیا درباره موضوعات محیطزیست نوآوریهای بسیار خوبی شکل گرفته است که ما هم میتوانیم از آنها الگوبرداری کنیم.
مهمترین مسئله درحالحاضر در ایران، عدالت اجتماعی و تبعیض و نابرابری است که روزبهروز بیشتر میشود و این موضوع یکی از بحرانهای جدی است؛ بهویژه تبعیض علیه زنان و فقر مطلق آنها که روی زندگیشان اثر جدی میگذارد. جامعه زنان از نابرابریها و حتی همین موضوع حجاب عبور کرده و بسیاری موضوعات را زیر سوال برده است و نهادهای مدنی در این حوزهها میتوانند تاثیرگذار باشند.