| کد مطلب: ۱۰۶۵۱

درباره تغییر کتاب‏‌های درسی براساس هویت جنسی

دور از واقعیت‏‌های اجتماعی

شهرام جمالی

معلم و کارشناس آموزشی

موضوع مناقشه‌برانگیز اعمال تغییرات کتاب‌های درسی براساس «هویت جنسیتی» که به‌تازگی توسط وزیر آموزش‌وپرورش مطرح شده است، موضوع جدیدی نیست و در زمان دولت‌های پیشین نیز مطرح بوده است. سال ۱۳۸۷ علیرضا علی‌احمدی، وزیر وقت آموزش‌وپرورش در دولت نهم در همایش برنامه درسی ملی به‌صراحت عنوان کرد: «کتاب‌های درسی دختران و پسران باید به‌طور جداگانه و براساس نیازهای فردی آنان تنظیم و نگاشته شود.»

مدتی بعد بهرام محمدیان، رئیس وقت سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی در توضیح و توجیه سخنان علی‌احمدی گفت: «آنچه در گفته‌های وزیر آمده، این بود که برخی توانایی‌ها در دختران هست که در پسران دیریاب است. آیا نباید نسبت به تعجیل بلوغ در دختران، بازخوردی در کتاب‌های درسی نشان داد؟ این مسئله باید مورد بررسی قرار گیرد. برخی شواهد نشان می‌دهد، باید در برنامه‌ها برخی درس‌های خاص را قبل از پسران برای دختران تعریف کرد.» همان موقع علی ذوعلم، مدیرکل کتاب‌های درسی وزارت آموزش‌وپرورش از آغاز اجرای طرح تفکیک جنسیتی کتاب‌های درسی خبر داد و گفت: «برخی کتاب‌های درسی ۱۰ تا ۱۵‌درصد تفکیک جنسیتی می‌شوند.» حمیدرضا حاجی بابایی، آخرین وزیر آموزش‌وپرورش دولت دهم نیز در حاشیه یک همایش اعلام کرد که این وزارتخانه قصد دارد کتاب‌های درسی را براساس تفاوت‌های جنسیتی دانش‌آموزان 

«متناسب‌سازی» کند.

بحث تغییرات کتاب‌های درسی براساس هویت جنسیتی در زمان دولت‌های یازدهم و دوازدهم نیز تداوم یافت که البته در مواردی ضمن اینکه بسیار ناشیانه اعمال شد، واکنش‌های تندتری را هم در پی داشت. بارزترین نمونه آن، حذف تصاویر دختران از طرح روی جلد کتاب ریاضی پایه سوم ابتدایی بود که وزیر وقت آموزش‌وپرورش به دنبال واکنش‌های منفی گسترده جامعه، این عمل را «بی‌سلیقگی» خواند و مجبور به عذرخواهی شد و البته قول اصلاح هم داد.

اکنون رضامراد صحرایی، وزیر آموزش‌وپرورش دولت سیزدهم با استناد به سند تحول بنیادین می‌گوید: «باید کتب درسی را متناسب با جنسیت دختران و پسران متفاوت کنیم و فرهنگ حیا را در سراسر جامعه نهادینه کنیم.»  حال پرسشی که مطرح می‌شود این است که اگر قرار بر متناسب‌سازی کتاب‌های درسی دانش‌آموزان است، چرا در تمام این سال‌ها، این متناسب‌سازی محدود به تفکیک جنسیتی شده است و عوامل مهم و اثرگذار دیگری همچون: تنوع و گوناگونیِ قومی، اقلیمی، نژادی، جغرافیایی، زبان مادری، شیوه زیست و... که به باور بسیاری از کارشناسان و صاحب‌نظران حوزه آموزش، شاخص‌های مهمی برای ارتقای اثربخشی در کتاب‌های درسی به شمار می‌روند، نه‌تنها نادیده گرفته شده‌اند بلکه آموزش‌وپرورش در این موارد، سیاست یکسان‌سازی محتوای کتاب‌های درسی را پیش گرفته است و همین امر این گمانه پیرامون طرح تفکیک جنسیتی ‌کتاب‌های درسی را تقویت کرده که هدف اصلی آن، محدود کردن آموزش دختران به عرصه‌هایی همچون خانه‌داری و کمرنگ ساختن نقش زنان از فعالیت‌های اجتماعی، علمی، سیاسی و اقتصادی است. گمانه‌ای که شوربختانه یافته‌های برخی پژوهشگران نشان از درستی آن دارد و در این نوشتار به‌شکل خلاصه به برخی از آنها اشاره می‌شود:

در یافته‌های تعدادی از پژوهشگران که نگارنده بررسی کرده است، الگوی «غلبه مردانه» به‌طور کاملاً مشهودی در کتاب‌های درسی تمام مقاطع تحصیلی بازنمایی شده است. 

برای مثال، اکثریت چشمگیر تصاویر کتاب‌های درسی فقط مردان را نشان می‌دهند. یا اینکه اغلب اسامی افراد در کتاب‌های درسی، اسامی مردانه‌اند. این پژوهشگران نشان داده‌اند که محتوای کتاب‌های درسی به‌لحاظ کلمات، جملات، عبارات، متون و تصاویر به‌کار برده شده، نتوانسته نگرش‌ها و باورهای جنسیتی گوناگونِ مثبت را تقریباً به میزان مساوی بین دانش‌آموزان توزیع کند؛ به این صورت که جایگاه دختران در کتاب‌های درسی ابتدایی، به‌جای ایجادِ حسِ بودن، حسِ نبودن را ایجاد کرده است. 

در زمینه بازنمایی هویت ملی و تاریخی در کتاب‌های درسی نیز نتایج برخی پژوهش‌ها نشان‌دهنده تفاوت‌های جنسیتی قابل‌ملاحظه‌ای است به‌طوری‌که در کتاب‌های درسی زنان (مشاهیر و چهره‌های تاریخی زن) عمدتاً غایب هستند.

مورد دیگر، تقسیم وظایف خانگی است که معرف حضور کلیشه‌های جنسیتی در کتاب‌های درسی است. در برخی پژوهش‌های مرتبط با این موضوع، نشان داده شده که بازنمایی وظایف خانگی زنان در تمام پایه‌های تحصیلی بیشتر از مردان است (در پایه پنجم، ۱۰۰‌درصد موارد به زنان اختصاص دارد) و به‌طورکلی، حضور مردان در جامعه (اعم از فضاهای کاری و آزادِ بیرونی) بیشتر از حضور زنان است.

در رابطه با نقش‌ها نیز برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهند که در کتاب‌های درسی، زنان، بیشتر در نقش‌های کودکی و نوجوانی و مردان عمدتاً در نقش‌های بزرگسالی به تصویر کشیده شده‌اند و محتوای کتاب‌های درسی، شخصیت مادر را بیش از پدر بازنمایی کرده‌اند.

یکی از دشواری‌های آموزش و تحصیل دختران در کشور ما، نبودِ تعریف درست از وظایف اجتماعی زنان و ارائه نکردن الگوی درست زن موفق در جامعه کنونی به دانش‌آموزان دختر است. اساساً در مقوله آموزش در سال‌های اخیر، مباحث «سبک زندگی» و «برنامه درسی زندگی» در صدر توجه سیاست‌گذاران امر آموزش در کشورهای پیشرفته جهان قرار گرفته است. زندگی اجتماعی و الگوهای زندگی اجتماعی آن‌قدر مهم هستند که برای آموزش هرچه بیشتر آنها به کودکان از حجم مسائل تئوری و حجم مطالب درسی کاسته شده و مدارس به‌خصوص در مقطع دبستان با هدف الگوسازی و آموزش زندگی اجتماعی به کودکان عمل می‌کنند. 

در این بین، وضعیت آموزش‌های مهارت اجتماعی در ایران نه‌تنها در اولویت مسائل آموزش قرار ندارد، بلکه اندک آموزش‌ها و الگوسازی‌هایی که در کتاب‌های درسی از نقش زنان و دختران ارائه می‌شود، چندان قابل تطبیق با جامعه واقعی کنونی با روند سریع تحولات 

و غلبه اطلاعات بر جامعه نیست. اینکه یک دختر پس از پایان مقاطع تحصیلی باید مهارت‌های فکری و اجتماعی لازم برای ادامه زندگی مستقل و مشارکت در جامعه و اقتصاد را داشته باشد، اهمیت بسزایی دارد اما شوربختانه الگوسازی و آموزش دراین‌زمینه به میزان کافی صورت نمی‌گیرد.

روایت‌های موجود در کتاب‌های درسی، همگی با هدف آموزش‌های غیرمستقیم و معرفی الگوها صورت می‌گیرد. در این میان جای خالی روایت‌های زنانه با حرفه و مشاغل تخصصی و معرفی آنها در کتاب‌های درسی، کاملاً مشهود است. اثرگذاری آشنایی با الگوهای موفق سبب شکل‌گیری اهداف و روشن‌شدن مسیر مطلوب زندگی می‌شود و تردیدی نیست که اثرگذاری بالای این فرهنگ‌سازی در آینده دختران به‌خصوص در مناطق محروم با هیچ قسم از توانمندسازی‌های معمول زنان جهت حضور در جامعه و بازار کار و اقتصاد، قابل قیاس نیست.

نکته دیگر اینکه، براساس آمارها نرخ تکمیل تحصیلات و پایان دوره‌های آموزشی در دختران کمتر است و در مقطع متوسطه دوم، دختران کمتری نسبت به پسران شانس ورود و اتمام تحصیلات را دارا هستند که براساس آمارها و پژوهش‌های صورت‌گرفته، عمده این اختلاف به‌دلیل پایین‌بودن شانس تحصیلات بالاتر از دبستان برای دختران در مناطق محروم و مرزی است.

ازسوی‌دیگر، با درنظر گرفتن این واقعیت که میزان اثرگذاری آموزش‌های رسمی مدون ازطریق کتاب‌های درسی به‌خصوص در مناطق محروم بسیار بالاست، اعمال تفکیک جنسیتی در کتاب‌های درسی به شیوه‌ای که تاکنون تداوم داشته است، همچنان موجب کاهش شانس اتمام تحصیل دختران در این مناطق خواهد شد، 

بنابراین لزوم بازنگری محتوای کتاب‌های درسی و لزوم افزودن بار آموزشِ مهارت‌های اجتماعی به‌صورت خاص و توجه به الگوسازی و توانمندسازی دختران دراین‌زمینه، به‌عنوان مهمترین وظایف آموزش‌وپرورش در متناسب‌سازی کتاب‌های درسی باید مورد توجه کاربه‌دستان این امر قرار گیرد.

 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی