| کد مطلب: ۸۳۹۷

حذف میراث استعمار از تاریخ هند

لیبرالیزاسیون سیاسی به‌تنهایی نمی‌تواند میراث ماندگار استعمارگرایی را حذف کند

حذف میراث استعمار از تاریخ هند

لیبرالیزاسیون سیاسی به‌تنهایی نمی‌تواند میراث ماندگار استعمارگرایی را حذف کند

Untitled

سانیا دینگرا
نویسنده و روزنامه‌نگار هندی

ترجمه: یاسمن طاهریان

سال 2014 یک روز پس از آنکه نارندرا مودی برای اولین بار به قدرت رسید، انتخابات هند از ابعاد غیرمنتظره‌ای مجوز استعمارزدایی دریافت کرد. سرمقاله روزنامه بریتانیایی گاردین با تیتر «هند: وعده دیگری با سرنوشت» نوشت که این روز «در تاریخ می‌تواند روزی باشد که سرانجام بریتانیا هند را ترک کرد.» تیتری برگرفته از یکی از محبوب‌ترین سخنرانی‌های سیاسی قرن بیستم که جواهر لعل نهرو، اولین نخست‌وزیر هند کمی قبل از نیمه شب پانزدهم آگوست 1947، زمانی که هند از انگلستان استقلال پیدا کرد، آن را ادا کرد.

انتخابات سال 2014 به چندین دلیل یک تغییر مسیر برای هند تلقی می‌شود. این اولین باری بود که ملی‌گرایان راست‌گرای هندو می‌توانستند در پارلمان، دولتی با اکثریت مطلق تشکیل دهند. حزب بهاراتیا جاناتا از 543 کرسی، 282 کرسی را از آن خود کرده بود. سرمقاله گاردین این اتفاق را خروج اساسی هند استقلال‌یافته از مسیر پسااستعماری دانست؛ پایان دورانی که در آن ساختارهای قدرتی که هند را اداره می‌کردند با ساختارهایی که در دوران راج بریتانیا (حکومت بریتانیا بر شبه‌قاره هند) بودند، تفاوتی نداشتند.

گاردین می‌نویسد: «دوران حکومت حزب کنگره بر هند از بسیاری جهات ادامه راج بریتانیا با ابزارهای دیگر بود.» باوری که ملی‌گرایان هندو آن را به‌شدت بازتاب می‌دهند. آنها تاسف می‌خوردند که پس از استعمار بریتانیا، هند همچنان توسط گروه کوچکی از نخبگان غرب‌گرایی که نهرو مظهر آن بود، اداره می‌شد و جهان‌بینی، سبک زندگی و آرمان‌های سیاسی و اجتماعی‌شان بیشتر به حاکمان دوران استعمار نزدیک بود تا به افرادی که حکومت می‌کردند. آنها می‌گویند از سال 2014 بود که قدرت سیاسی به افرادی منتقل شد که نماینده واقعی عادات و رسوم فرهنگی و اجتماعی هند بودند. نخبگان جدید ملی‌گرای هندو ادعا می‌کنند هند روند استعمارزدایی اساسی را طی می‌کند که مسیر متفاوتی نسبت به هفت دهه پیش از روی کار آمدن حکومت مودی دارد.

حذف میراث دوران استعمار

استعمارزدایی رسماً به دورانی گفته می‌شود که چندین کشور سراسر قاره آسیا و آفریقا در اواسط قرن بیستم از حاکمان استعمارگرای اروپایی استقلال سیاسی پیدا کردند و به کشورهای مستقل تبدیل شدند. اما گذشت دهه‌ها نشان داده که لیبرالیزاسیون سیاسی به‌تنهایی نمی‌تواند میراث ماندگار استعمارگرایی را حذف کند که در ماهیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور مستعمره به‌روشنی نهادینه شده است؛ از جمله این باور ماندگار که فرهنگ کشورهای غربی اوج پیشرفت و تاریخ بشر است.

در سراسر جهان، به‌ویژه در محافل روشنفکری و آکادمیک کشورهای غربی، ایده استعمارزدایی در چند سال گذشته گستردگی تازه‌ای پیدا کرده است. از درخواست‌های این جنبش می‌توان به تغییر برنامه‌های درسی اروپایی‌محور در دانشگاها، دریافت غرامت برای برده‌داری، نسل‌کشی و غارت اموال در کشور مستعمره سابق و پس فرستادن آثار باستانی غارت‌شده که زینت‌بخش موزه‌های باشکوه اروپا شده‌اند، اشاره کرد. تندیس‌های امپریالیست‌ها نیز سرنگون شده‌اند. از اثرات مخرب ادامه‌دار بر سلامت جسمی کشور مستعمره گرفته تا ریشه‌های استعماری تغییراقلیم، نسل‌های جدیدتر هند اثرات ادامه‌دار استعمارگرایی را پذیرفته‌اند و به‌طور فزاینده‌ای تلاش می‌کنند ابعاد مختلف زندگی که تحت تاثیر حکومت استعمارگران قرار داشته را استعمارزدایی کنند.

استعمارزدایی در کشورهای غربی بیشتر به پروژه چپ‌گرایان رادیکال و ایدئولوژیکی تبدیل شده درحالی‌که در هند معاصر این ملی‌گرایان راست‌گرای هندو هستند که به بازوی سیاسی و ایدئولوژیکی تبدیل شده‌اند و اهداف استعمارزدایی خود را به‌شدت به جامعه منتقل می‌کنند.

اثرات باقیمانده از دوران استعمار در هند صورت‌های مختلفی دارد؛ از علاقه نخ‌نما به زبان انگلیسی گرفته تا یک رژیم قانونی و اجرایی که بر پایه قوانین استعماری بنا شده تا سیستم آموزشی اروپایی‌محور و تبعات ادامه‌دار مرزهای ژئوپلیتیک که در نتیجه ماجراجویی‌های نقشه‌کشی بریتانیا به‌وجود آمده است.

از فیثاغورس تا شکسپیر، آثار مردان بزرگ سفیدپوست، جامع و جدا از فرهنگ هند ارائه شده‌اند درحالی‌که تعداد بی‌شماری از محافل روشنفکری هندی با بی‌علاقه‌گی یا غیربومی‌شدن روبه‌رو هستند. حتی در صنعت چندین میلیارد دلاری فیلمسازی هند، معروف به بالیوود که ترکیب دو کلمه بمبئی (مقر این صنعت) و هالیوود نیز دیده می‌شود که فریفته اروپای غربی بود. قله‌های برفی سوئیس و خیابان‌های پرجنب‌وجوش لندن، لوکیشن‌هایی هستند که قهرمانان و شیرزن‌های فیلم‌های هندی با شور و هیجان با آهنگ‌های اغراق‌آمیز عاشقانه می‌رقصند و اهداف و آرزو برای داشتن یک زندگی خوب را برای یک نسل یا شاید دو نسل از هندی‌ها جا می‌اندازند. دهه‌هاست که این اثرات فراگیر استعماری دلیلی برای شرمساری خاموش جمعی و بیگانه شدن عده زیادی از هندی‌هایی شده که چون به اندازه کافی غرب‌گرا نبودند، احساس بی‌لیاقتی و حقارت می‌کردند.

خروج از سال‌های بردگی

سال 2014 به محض آنکه مودی روی کار آمد در اولین سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل با اینکه به‌خوبی بر زبان انگلیسی تسلط داشت، روال صحبت کردن به زبان انگلیسی را برای رهبران خارجی و مجامع بین‌المللی عوض کرد. دولت مودی در اقدامی دیگر در سال 2017، استفاده از چراغ قرمز‌های زمان استعمار را که روی ماشین‌های سیاستمداران و مقامات دولتی نصب می‌شدند، ممنوع کرد. چراغ‌هایی که نه‌تنها به آنها اجازه می‌داد از چراغ قرمز عبور کنند بلکه نشان‌دهنده فرهنگ سیاسی الیت به‌شدت محافظت‌شده‌ بود. شهروندان هندی نیز به همان اندازه که آرزوی داشتن این چراغ‌ها را داشتند از آن متنفر بودند.

سال 2019، وزیر اقتصاد روند همیشگی حمل بودجه سالیانه به پارلمان در کیف (یکی دیگر از رسوم زمان استعماری) را متوقف کرد و به جای آن از پارچه قرمزرنگ Bahi Khata که داخل آن دفتری قرار دارد و نشان ملی روی آن نقش بسته است،‌ استفاده کرد. مشاور ارشد اقتصادی دولت مودی این اقدام را نشانه‌ای از عبور از برده‌داری برای افکار غربی خطاب کرد.

در ماه مه امسال، در اقدامی که مهم‌ترین گام در راستای استعمارزدایی است، مودی با افتتاح ساختمان جدید پارلمان هند آن را جایگزینی برای مجلس قدیم متعلق به دوران بریتانیا انتخاب کرد و کرسی جدیدی از قدرت را به خود هدیه داد. براساس گزارش‌ها، این ساختمان جدید برای دولت حدوداً 120 میلیون دلار هزینه داشت و هسته اصلی پروژه عظیم و بحث‌برانگیز دولت مودی به نام Central Vista بود. پروژه‌ای که هدف آن بازسازی مراکز اداری دوران بریتانیا در محله‌ای که عموماً به دهلی لوتینز Lutyens' Delhi شناخته می‌شود. منطقه‌ای که توسط ادوین لوتینز و هربرت بیکر معماران بریتانیایی ساخته شد و هنوز هم مرکز قدرت دولت پسااستعماری هند است.

مودی علاوه بر اینکه خود را با فرهنگ سیاسی دهلی لوتینز بیگانه نشان می‌دهد، خود را فردی معرفی می‌کند که اساساً این فرهنگ را تغییر خواهد داد. افتتاح پارلمان جدید برای میلیون‌ها نفر از حامیان مودی، نشانه فیزیکی این هدف مودی بود. نخست‌وزیر هند در سخنرانی خود گفت، زمانی بود که هند یکی از مرفه‌ترین و توسعه‌یافته‌ترین سرزمین‌های جهان به شمار می‌رفت. شهرها، سدها، کاخ‌ها و معابد باشکوه آن گردشگران را خیره می‌کرد. اما «صدها سال بردگی» غرور هندی‌ها را در هم شکسته است. مودی گفت: «حالا هند در قرن بیست‌ویکم سال‌های بردگی را پشت‌سر می‌گذارد و به‌شکوه باستانی خود برمی‌گردد. پارلمان جدید نماد زنده این تلاش است.»

حتی چین که در سه سال گذشته روابط بسیار پرتنشی با دولت مودی از جلمه درگیری‌های مرگبار در مرز داشته، هند را به‌دلیل تلاش برای استعمارزدایی تحسین کرده است. زمانی که ساختمان پارلمان جدید افتتاح شد در سرمقاله‌ای در روزنامه حزب کمونیست گلوبال‌تایمز آمده است: «در سال‌های اخیر دولت مودی خود را وقف ارائه تصویری از هند در حال ظهور کرده که درگیر استعمارزدایی است و بر اعتماد به‌نفس مستقل تاکید می‌کند.»

فراتر از نمادگرایی، تصمیمات سیاسی فراگیری نیز گرفته شده است. دولت هند در سال 2020، سیاست آموزشی جدیدی را ارائه کرد که تغییرات قابل‌توجهی را برای «هندی کردن» سیستم آموزشی به‌همراه داشت. یکی از بحث‌برانگیزترین تغییرات تاکید بر جایگزینی زبان انگلیسی با گویش‌های محلی هندی در مدارس تا سنین خاص بود. در هند، به‌‌رغم اهمیت عاطفی و سیاسی آموزش گویش محلی، آموزش باکیفیت که بلیتی به‌سمت ارتقاء جایگاه اجتماعی است به زبان انگلیسی ارائه می‌شود.

در چند سال گذشته، دولت هند با تلاش برای ترکیب داروهای مدرن غربی با شیوه‌های سنتی مشهور به ayurvedic اقداماتی برای استعمارزدایی سیستم بهداشت هندوستان در این شبه‌قاره انجام داده است. پزشکی مدرن در هند تاکنون فقط به زبان انگلیسی آموزش داده شده است؛ زبانی که حدوداً 10درصد از جمعیت این کشور به آن صحبت می‌کنند. اما حالا چندین دولت ایالتی که توسط حزب بهاراتیا جاناتای مودی اداره می‌شوند، تصویب کرده‌اند که درس‌های پزشکی به زبان هندی و دیگر گویش‌های محلی آموزش داده شوند.

دولت مودی و چندین سازمان ملی‌گرای هندو از جمله «راشتریه سویم سیوک سنگه» که سرچشمه اصلی ایدئولوژیکی دولت است، می‌خواهند استعمارزدایی را به بخشی از آگاهی جمعی کشور تبدیل کنند. از آنچه هندی‌ها می‌خورند تا سبک لباس پوشیدن‌شان، ترانه‌هایی که می‌خوانند تا تحصیلات علمی‌شان، اهداف استعمارزدایی ملی‌گرایان هندو گسترده و فراگیر بوده است. شاریا دوال، یکی از شخصیت‌های شناخته‌شده راستگرا و مدیر اندیشکده بنیاد ایندیا می‌گوید: «تا قبل از راست‌گرایان هیچ‌کس از استعمارزدایی حرف نمی‌زد. ما قطعاً نمی‌دانستیم معنی استعمار چیست... راست‌گرایان استعمار و استعمارزدایی را یک مشکل هویتی می‌دانند و می‌گویند که ما برای اینکه چگونه هستیم یا چگونه باید باشیم نیازی به تایید کشورهای غربی نداریم.» در هند همه از بچگی با شنیدن داستان‌های تحقیرآمیز استعمارگرایی بزرگ می‌شوند. در دوران حکومت بریتانیا روی اعلامیه‌های معروفی که بیرون کلوپ‌های شبانه که فقط سفیدپوستان حضور داشتند، نوشته شده بود «سگ‌ها و هندی‌ها اجازه ورود ندارند». این داستان‌ها در حافظه جمعی هندی‌ها برای دهه‌ها باقی مانده است. تحقیری مبهم اما عمیقاً احساس شده، برای مدتی طولانی بدون توجه باقی مانده است و خیلی‌ها به‌جز ملی‌گرایان هندو آن را اجتناب‌ناپذیر می‌دانستند.

قرن هشتم؛ آغاز دوران استعمار

دلیل عمده‌ای که چرا آنها تابه‌حال به‌طور فزاینده‌ای توانسته‌اند ایده مبهم و آکادمیک استعمارزدایی را به یک مسئله سیاسی جامعه تبدیل کنند، این است که آنها توانسته‌اند از بی‌توجهی به تحقیر ناشی از استعمار که هندی‌ها نسل‌هاست با خود حمل می‌کنند، بهره ببرند.

با این حال یک پیچیدگی وجود دارد. برای راست‌گرایان، آغاز دوران استعمار در هند از امپراتوری بریتانیا در قرن هجدهم نبود. بلکه شروع آن با حمله حاکمان یا مهاجمان مسلمان به این شبه‌قاره در قرن هشتم برمی‌گردد. مغول‌ها، خلجی‌ها، تغلق‌‌شاهیان و لودی‌ها، سلسله‌های متفاوت و نامرتبطی بودند که طی دورانی هزارساله از قرن هشتم تا قرن هجدهم بر بخش‌های مختلفی از هند حکومت کردند که طبق برداشت ناسیونالیست‌های هندو تمام این سلسله‌ها تاریخ «استعمار اسلامی»‌ یا تصرف هند را تشکیل می‌دهند.

این برداشت از استعمار در اولین سخنرانی مودی در سال 2014 در پارلمان هند، انعکاس پیدا کرد: «ذهنیت برده‌داری 1200ساله برای ما آزاردهنده است. اغلب وقتی که یک مقام بلندپایه را می‌بینیم، قدرت کافی برای بیان آزادانه عقاید خود را نداریم.» سخنرانی مودی بحث‌هایی را بر سر آنچه استعمار هند را تشکیل می‌دهد به راه انداخت. مودی حتی در سخنرانی اخیر خود در نشست مشترک مجلس نمایندگان و سنای آمریکا گفت که سال گذشته هند هفتادوپنجمین سالگرد آزادی را پس از «هزاران سال حکومت مختلف خارجی» جشن گرفته است.

با این دیدگاه می‌توان تاریخ هند را دقیقاً به سه دوره متمایز تقسیم کرد: دوران هندوهای باستان تا قرن هشتم (یا طبق برخی گزارش‌ها تا قرن یازدهم)، دوران قرون وسطی مسلمانان تا قرن هجدهم و دوران مدرن بریتانیا تا اواسط قرن بیستم که هند سرانجام پس از 1200سال حکمرانی استعمارگران توانست در سال 1947 استقلال خود را به‌دست آورد.

دوران باستان که در آن علم و هنر بومی شکوفا شد و هند رهبر جهان بود، دوران طلایی تاریخ هند به‌شمار می‌رود. این همان شکوه باستانی است که ملی‌گرایان هندو می‌خواهند در قرن بیست‌ویکم بازآفرینی کنند و برای بار دیگر به «ویشوا گورو» یا معلم جهان تبدیل شوند. از سوی دیگر دوران قرون وسطی با انحطاط تمدن همراه بود، زمانی که بومیان هندو در برابر تصرف اسلام‌گرایان و حکومت استبدادی‌شان مقاومت می‌کردند.

پرافولا کلکار در سرمقاله‌ای در هفته‌نامه ارگنایزر می‌نویسد، دوران حکومت مسلمانان و بریتانیایی‌ها دوران استعمار را رقم زد چون هر دو با اینکه ابزارهای متفاوتی داشتند اما اهداف‌شان یکسان بود. کلکار می‌نویسد: «مهاجمان قبلی (حاکمان مسلمان) به قصد تعرض به عزت، اتحاد، روح و مقدسات بهارات ماتا (مادر هند) به اماکن زیارتی هتک حرمت و آنها را ویران کردند. بریتانیایی‌ها این روند را به شیوه بالینی‌تری از طریق قوانین، آموزش و سایر ابزارهای بردگی انجام دادند.»‌

بنابراین برای ملی‌گرایان هندو استعمارزدایی به‌همان اندازه که پاک کردن میراث «فتوحات اسلامی» است، حذف میراث امپراتوری بریتانیا نیز هست.

براساس این جهان‌بینی بود که مسجد بابری در سال 1992 به‌دست ملی‌گرایان هندو تخریب شد. آنها ادعا می‌کردند تخریب مسجد قرن شانزدهمی که به‌دست فرمانروای مغول بابر در زادگاه «لرد راما»، یکی از مهم‌ترین خدایان هندو ساخته شده است، یکی از بزرگترین اقدامات استعمارزدایی در تاریخ مدرن هند به‌شمار می‌رفت.

سال گذشته، چند ماه قبل از برگزاری انتخاباتی که در ایالت جنوبی کارناتاکا برگزار شد، نام قطار معروف تیپو اکسپرس به وودیار اکسپرس تغییر کرد. وودیار برگرفته از نام خانوادگی یک خاندان اشرافی هندو در این منطقه بود. سلطان تیپو، حاکم مسلمان میسور در قرن هجدهم که با پیشروی نیروهای بریتانیایی در سراسر جنوب هند به‌شدت مبارز کرد، زمانی یک قهرمان ضداستعماری تلقی می‌شد. اما برای ملی‌گرایان هندو این منطقه نمادی از دوران ترور، شکنجه و تغییر دین اجباری است.

در انتخابات‌های اخیر روح تیپو نمایان شد. چندین رهبر حزب بهاراتیا جاناتا از جمله آمیت شاه بارها از تیپو به‌عنوان نمادی از سیاست‌های «ضدهندو» یاد می‌کردند.

در سراسر هند، حزب بهاراتیا جاناتا به چند چهره «فراموش شده» هندو استناد می‌کند که ظاهراً علیه مسلمان ستمگر جنگیدند و به‌همین ترتیب نسخه‌ای تقابل‌آمیز و مناسب شبکه‌های اجتماعی را از تاریخ هند ارائه می‌دهد. حتی بالیوود که مسلماً بزرگترین خالق آرمان، اسطوره و آگاهی جمعی در کشور به شمار می‌رود، به نظر می‌رسد به این موضوع توجه کرده است. بالیوود که زمانی پاتوق نویسندگان مترقی اردو با گرایش چپ بود که برای پیدا کردن کار به عنوان فیلمنامه‌نویس و ترانه‌سرا به بمبئی می‌آمدند، با وجود دهه‌ها حمایت از آنها به نظر می‌رسد که در حال حذف فرهنگ تلفیقی ایندو-فارسی است.

مورخان بریتانیایی قرن نوزدهم که مجاب شده بودند مسلمانان، ستمگر و مهاجمان مذهبی بودند، تلاش کردند تا تاریخ پیچیده، مبهم و کثرت‌گرای این شبه‌قاره را به موازات عقاید مذهبی که تشخیص راحت‌تری داشت، تجزیه و سازمان‌دهی کنند. گروهی از مورخان بریتانیایی در آن زمان به‌دنبال نوشتن قطعی‌ترین شرح وقایعی از هند بودند که می‌توانست این سرزمین و مردمان عجیب و غریب، تاریخ متلاطم و فرهنگ‌های شگفت‌آورش را برای آنها قابل درک کند. گزارش‌های آنها به تاریخ رسمی هند تبدیل شدند. مسئله خاستگاه، اینکه چه کسی به هند تعلق دارد، چه کسی از خارج از هند آمده و بیگانگان چه زمانی وارد شدند، در تعریف هندی‌بودن محوریت پیدا کرد. در تاریخ رسمی، گزارش‌های سرشماری، مجلات و سفرنامه‌ها، مقوله‌های هندو و مسلمان جای خود را باز کردند و نفوذناپذیر، اولیه و فراگیر به نظر رسیدند. شهرها، زبان‌ها، شیوه‌های پزشکی، هنر و علوم همه با «هندو» یا «مسلمان» علامت‌گذاری شدند.

به‌‌رغم ریشه‌های استعماری ایده‌های استعمارزدایی، ملی‌گرایان هندو برای بسیاری از هندی‌های امروز تنها گروه ایدئولوژیکی علاقه‌مند به حذف میراث استعماری هستند. مخالفان ایدئولوژیک آنها به‌ویژه حزب کنگره ملی هند و افرادی که در دوران حکومت طولانی آنها شکوفا شدند، مظهر سکولاریسم اروپامحور، فئودالیسم سلسله‌ای و نخبه‌گرایی تحقیرآمیز تلقی می‌شوند؛ تمام آثار استعماری که ظاهراً هندی‌های قرن بیست‌ویکم دیگر وقتی ندارند برای آنها صرف کنند.

نخبگان دوران حزب کنگره را به‌خوبی می‌توان به‌دلیل این برداشت‌ها سرزنش کرد. دهه‌ها پس از استقلال هند، بخش بزرگی از نخبگان حاکم شهروندان هندی را یاغی، شهروند درجه دوم، به‌شدت مذهبی، غیرمنطقی و بی‌سواد یا به‌عبارت ساده‌تر، افرادی که به راحتی اروپایی نمی‌شوند، می‌دیدند.

همانطور که یوگندرا یاداو، فعال سیاسی اشاره می‌کند، آنها همان الیتی بودند که با بی‌توجهی به استعمار فرهنگی و تحقیرهای همراه آن، ایده یک‌دستی از مدرنیته غربی را بدون فکر پذیرفته بودند. این ایده نه‌تنها با منابع دانش فرهنگی و سیاسی هند ناآشنا بود بلکه رهبرانی را که انتقادات ظریفی از استعمار، زبان انگلیسی یا سیاست به سبک غربی ارائه می‌کردند، به‌حاشیه رانده بود. یاداو می‌گوید: «آنها این زمین (استعمارزدایی) را خالی گذاشتند و ملی‌گرایان هندو به‌خوبی آمدند و آن را با نسخه میهن‌شیفتگی (یا شووینیسم) خود اشغال کردند.»

این موضوع چه آینده‌ای را برای استعمارزدایی رقم می‌زند؟ احمد منان، استاد تاریخ در دانشگاه کلمبیا می‌گوید، این حقیقت که ملی‌گرایان هندو و حزب بهاراتیا جاناتا مجبور به استفاده از لفظ استعمارزدایی شده‌اند تاکیدی است بر اهمیت این ایده و فشار بیشتری را بر کسانی وارد می‌کند که می‌خواهند نسخه اخلاقی از آن ارائه دهند.

در ساگرد هفتادوشش سالگی هند در دوران پس از استعمار، استعمارزدایی به یک موضوع اصلی سیاسی و هویتی تبدیل شده که به‌شدت در بطن جنگ فرهنگی که در کشور شدت گرفته، نهادینه شده است. از حالا به بعد امتناع از تعامل با آن از نظر سیاسی یا فکری ممکن است دیگر حق انتخاب نباشد.

منبع: Newlines Magazine

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
آخرین اخبار