با هم میمانیم همدلی، پاسخ ما به ترس و وحشت
از عصر روشنگری تا کنون، گفتمان مسلط بر جهان، متکی بر واقعیتها بوده است؛ دادهها، اسناد، ارقام و مدلهای تحلیلی که قرار بود جهان را برای بشر قابل درک، قابل پیشبینی و قابل اداره سازند.
از عصر روشنگری تا کنون، گفتمان مسلط بر جهان، متکی بر واقعیتها بوده است؛ دادهها، اسناد، ارقام و مدلهای تحلیلی که قرار بود جهان را برای بشر قابل درک، قابل پیشبینی و قابل اداره سازند.
در دهههای اخیر پدیدهای که در برخی محافل به سندروم ازدواج ناگهانی معروف شده، دقیقاً از همینجا ناشی میشود؛ علاقهای شدید و موقت که در اثر یک محرک شیمیایی بهوجود میآید و خیلی زود، در مواجهه با واقعیت روزمره، از هم فرو میپاشد. چنین تجربههایی نشان میدهند که رابطه، صرفاً با احساس لحظهای ساخته نمیشود.
گوشیهای هوشمند فقط ابزار نیستند؛ بخشی از ما شدهاند. بخشی از شخصیتمان، از هویتی که به دیگران نشان میدهیم و حتی از احساسی که نسبت به خودمان داریم.
در روزگاری که هر حرکت و هر انتخاب ما به دقت ثبت و تحلیل میشود، ناپیدا ماندن به کاری دشوار بدل شده است. عصر شفافیت اجباری، فضایی است که در آن حریم خصوصی بهصورت روزافزون رنگ میبازد و زندگی در معرض نور بیرحم دادهها و رصد بیوقفه قرار میگیرد.
در شبکههای اجتماعی، گویی ما ایرانیان در آیینهای کج، مدام تصویر تحقیرشدهای از خود را بازتاب میدهیم. ملتی که انگار در همهچیز کم میآورد؛ مردمی فریبکار، مدیرانی دزد، کارمندانی بیوجدان، کالایی بیکیفیت و فرهنگی بیمار. چنان این گزارهها را تکرار کردهایم که دیگر نه روایت اعتراض بلکه بدل به واقعیت زیستهمان شدهاند.
اگر روزی دغدغه ارتباطات، یافتن راهی برای «وصلشدن» بود، امروز مسئله اصلی، «چگونه دوام آوردن» در میان طوفانی از پیوندهای ناپایدار است که بیوقفه پدید میآیند و از هم میگسلند.
نگاه ایرانی به هوش مصنوعی نه به کنترل میانجامد، نه به اتصال؛ بلکه در میانهای از احتیاط، شگفتی و گریز است. درحالیکه آمریکاییها با ذهنیت اقتدارگرا و فردمحور خود، خواهان تسلط بر هوش مصنوعی هستند و چینیها در چارچوب فرهنگی جمعگرایانهشان آن را شریکی برای سازگاری با محیط میدانند، ایرانیان هنوز در جستوجوی معنای حضور این فناوری در زیستجهان خودند؛ با تردید، با هیجان، با پرسش و با فاصلهای که هم از امید میگوید و هم از ترس.
در روزهای اخیر، سلسلهای از وقایع در صداوسیما پرده از حقیقتی تلخ برداشت؛ آنچه از قاب تلویزیون پخش شد، نه خطایی گذرا که تهدیدی صریح برای امنیت ملی بود.
در جهانی که هر لحظهاش ثبت میشود و هر حسی باید دیده شود، ما آدمها آرامآرام ناپدید میشویم؛ نه در تاریکی بلکه در نور آزاردهنده صفحهها. گوشیهای هوشمند که روزی وعده «وصل شدن» میدادند، اکنون تیغ نامرئیِ پیوندهای انسانیاند.
ملال، سکوتی است درون جان، آهی است بیصدا، نگاه خیرهای است به دوردستِ نامعلوم. روانشناسان، فلاسفه و شاعران هریک سعی کردهاند آن را توضیح دهند، اما ملال توضیحدادنی نیست؛ باید آن را زندگی کرد.