فاکتور خارجی پس از تحلیف
پیش از انتخابات اخیر، قبل از آنکه انبوه نامزدها راهی وزارت کشور شوند، یادداشتی نوشتم با عنوان: «فاکتور خارجی هشتمتیر». (هممیهن، شماره ۵۱۹، هشتمخردادماه۱۴۰۳). در آن یادداشت اشاره کردم که اگر توافق و تصمیمی کلی در حوزه سیاستخارجی از سوی نظام اتخاذ نشده باشد، ورود نیروهای میانهرو و اصلاحطلب به انتخابات و حتی در اختیار گرفتن دولت، مسئلهای را از کشور حل نخواهد کرد و حتی بر ابعاد منازعه و شکاف درونی بلوک حاکم میافزاید.
پیش از انتخابات اخیر، قبل از آنکه انبوه نامزدها راهی وزارت کشور شوند، یادداشتی نوشتم با عنوان: «فاکتور خارجی هشتمتیر». (هممیهن، شماره ۵۱۹، هشتمخردادماه1403). در آن یادداشت اشاره کردم که اگر توافق و تصمیمی کلی در حوزه سیاستخارجی از سوی نظام اتخاذ نشده باشد، ورود نیروهای میانهرو و اصلاحطلب به انتخابات و حتی در اختیار گرفتن دولت، مسئلهای را از کشور حل نخواهد کرد و حتی بر ابعاد منازعه و شکاف درونی بلوک حاکم میافزاید.
البته، در آنجا موضوع و سوژه تحلیل و آن فاکتور خارجی که از آن یاد کردم، عمدتاً متوجه انتخابات آتی ریاستجمهوری آمریکا و بازگشت احتمالی دونالد ترامپ بود. هرچند ردصلاحیت علی لاریجانی، میتوانست سیگنالی منفی در قبال چنین تغییر رویکردی تلقی شود؛ اما تاییدصلاحیت مسعود پزشکیان و حرکت کمپین انتخاباتی او با محوریت محمدجواد ظریف و سپرده شدن سکان وزارتخارجه به سیدعباس عراقچی و نیز حضور تیم برجام در نیویورک و مجموعه مواضع اعلامی رئیسجمهور در حوزه سیاست خارجی که با حمایت ضمنی رهبری نیز همراه شد، نشانههایی از آمادگی کلیت نظام برای رویکرد جدیتر به دیپلماسی و مذاکره با غرب را با خود داشت.
اما در این میان و در شرایطی که اقدامات اولیه برای یک برجام جدید در جریان بود، ترور اسماعیل هنیه در فردای تحلیف و در ادامه ترور سیدحسن نصرالله فضایی را شکل داد که بار دیگر، میدان بر دیپلماسی اولویت یافت. تفاوت اولویت میدان بر دیپلماسی اما اینبار، گویی امری ناگزیر است. اگر پیش از این، نوعی تفاوت تحلیلی در این زمینه میان نخبگان حاکم وجود داشت و جریانی بر امنیت و میدان پای میفشرد و آن دیگر مذاکره و دیپلماسی را در جهت حل مسائل اولویت میداد؛ پس از ترورهای اخیر و پیش از آن، در پی حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق، تا حد زیادی این تفاوت کمرنگ شد.
البته، همچنان میان طیفهای رادیکالتری که غیرمسئولانه صرفاً بر طبل جنگ میکوبند و حتی از ضرورت تغییر دکترین هستهای میگویند، با طیفهای واقعگراتر در قبال نوع مواجهه در فضای کنونی، تفاوتهای جدی هست. فضاسازیهای رسانهای تندروها بهویژه در روزهای پس از ترور دبیرکل حزبالله لبنان چنان گسترده و رادیکال شد که نهفقط مسعود پزشکیان و محمدجواد ظریف که برخی فرماندهان نظامی و حتی شخص رهبری را از طعنهها و کنایههای توئیتری خود بینصیب نگذاشتند.
بااینحال، پاسخ موشکی ایران به اسرائیل تاحد زیادی این فضاسازیها را کمرنگ کرد و روسیاهی را بر رخ زغال نشاند. کار بهجایی رسید که روزنامه تحت مدیریت علیرضا زاکانی که در اتحادی اعلامنشده با لیدرهای اصلی لشکر فجازی قرار دارد، جلد شماره دیروز خود را به حمایت مسعود پزشکیان، محمدباقر قالیباف و عباس عراقچی از «جبهه مقاومت» اختصاص داد و تصاویر آنان را در کنار اسماعیل قاآنی نشاند.
اما فراتر از این تحولات، آنچه در شرایط کنونی بیش از پیش جا دارد مورد توجه قرار گیرد، این است که «فاکتور خارجی پس از تحلیف» را در معادلات تحلیلی و مطالبات سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی خود لحاظ کنیم. توجه به این فاکتور، اتفاقاً برای همراهان و حامیان دولت چهاردهم که خواست و مطالبه تغییر دارند، ضروریتر است.
طبعاً، مطالباتی چون رفع فیلترینگ، پیوستن به FATF، مذاکره با قدرتهای جهانی و آزادیهای سیاسی و رسانهای و نیز تسریع روند انتصابات و تغییرات معنادار در بدنه دولت از خواستها و رویکردهای کلیدی نیروهای حامی تغییر است که با روی کار آمدن پزشکیان، انتظارات بیشتری را برانگیخته است. همه این مطالبات و خواستها بهنوعی پایههای اصلی شعار و ایده «وفاقملی» نیز هست و اتفاقاً در شرایط تهدید بیرونی جا دارد به آنها توجه شود. اما درعینحال، پرداختن به این خواستها و تعقیب این مطالبات در قالب پازلی در یک صفحه بزرگ قابلتعریف و تصویر است.
در شرایط کنونی، مسئله اصلی ایران «ثبات» و «انسجام» است و در این چارچوب، همه نیروهای سیاسی و اجتماعی مسئولیت دارند و جا دارد رویکردها و تحلیلها و مواضع خود را با توجه به این مسئله اصلی اتخاذ کنند. «اصلی/فرعی» کردن مسائل البته متوجه همه نیروهاست. ازیکسو، طیفی که خود را ارزشگرا مینامد و دغدغه شعائر دینی را دارد، در این زمینه مسئول است و همچنانکه بنیانگذار جمهوری اسلامی حفظ نظام سیاسی را «اوجب واجبات» میخواند و حتی تعطیل نماز و حج را بنا به ضرورت حکومت روا میدانست؛ دستکم در شرایط حاد کنونی، جا دارد دریابند که انگشت نهادن بر مسائل فرعی و اختلافی چون اجرای قانون حجاب و چنگ انداختن به سر و صورت مردمان، بیمعنا و مغایر بدیهیات حکومت و حکمت است.
نیروهای سیاسی رادیکالتر اردوگاه راست نیز گرچه برخلاف ادعاهای «بصیرت» خود، کمتر نسبتی با بینش و درایت در سیاست دارند؛ اما در شرایط کنونی، از منظر قاعده بقا نیز که شده، جا دارد از بنزین ریختن بر آتش و طرح ایدهها و انتظاراتی که بیان آن با آنان است و مسئولیت و هزینه آن بر گرده ملت و دولت ایران دست بردارند و یا حاکمان و تصمیمگیرندگان، آنان را چندی به حاشیه برانند.
اما در کنار راستگرایان سنتی و رادیکال، میانهروها، اصلاحطلبان و تغییرخواهان نیز مسئولیت دارند. مسئولیت این طیف آن است که مطالبات و خواستهای خود را چنان که گفته شد، با لحاظ «فاکتور خارجی پس از تحلیف» طرح و پیگیری کنند و هر سیاست و راهبردی را که پیش رو مینهند، این فاکتور کلان را نیز در آن ببینند. تغییر و اصلاح، شرط توسعه پایدار و ثبات بلندمدت دولت/ملت ایران است؛ اما در شرایط کنونی، طرح مطالبات اگر بیتوجه به رکن ثبات و امنیت صورت گیرد و دولت و حاکمیت را که تحت فشار بیرونی است، از درون نیز زیر منگنه بَرَد؛ نسبتی با واقعبینی و مسئولیت سیاسی ندارد.
حتی اگر وضعیت کنونی کشور را ناشی از اشتباههای راهبردی نظام سیاسی در حوزه سیاست خارجی و رویکرد تکپایه و امنیتمحور آن دستکم در دو دهه گذشته بدانیم (که هست)، اما مقطع کنونی که هیولای جنگ دیگر از سایه درآمده و روی سوی ایران نهاده، جای گشودن زخمهای کهنه و نبش قبرهای فرسوده نیست. مسئولیت امروز، واقعبینی و نگاه جامع به مجموعه تحولات درونی و بیرونی است. اگر امروز نیز هر یک چون فیل مولوی تنها بخشی از اتفاق بزرگ را ببینیم و یکی از عاج و دیگری از خرطوم آن آویزیم؛ فردا دیگرانی خواهند آمد که بر بخشینگریمان و منفعتطلبیمان خرده گیرند. باشد که اینبار کلان بنگریم و از دام «جامعه کوتاهمدت» به سلامت بگذریم.