بازی روشنفکرانه یا مواجهه کنشگرانه
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

سرگذشت نظریهها در ایران
دیر سالی است که بحث در خصوص نسبت نظریه در معنای عام- و نظریههای علوم اجتماعی به طور اخص- نقل دهان محافل فکری و روشنفکری ایران است. همواره نیز دو حد نهایی برای این نزاع وجود داشته است. از آنان که یکسر با نگاه رد و انکار با نظریه مواجه میشدهاند و فرضا در دهه 40 و 50 پرداختن به بحثهای تئوریک را مخل اشتغال تماموقت به مبارزهی سیاسی میدانستند و هر آنکه میخواست خود را به دانش نظری تجهیز کند به قصد فهم و تحلیل وضعیت، با انگ روشفکربازی منکوب میشد تا سالهای بعد از شکست اصلاحات در دههی 80 که پرداختن به نظریه و ترجمههای بسیار از متون نظری، گویی بدل به واکنشی از سر استیصال و به نیت قسمی کنارهجویی سیاسی شده بود. در اینجا منظور قطعا این نیست که ترجمهی متون فلسفی و نظری به خودی خود، کاری بیهوده است، چراکه نفس آشنایی با ایدههای تازه سبب گرم شدن بازار اندیشه و رونق گرفتن کار فکری میشود و مسلم است که نظریهپردازی خود یک کنش عملی نیز هست و میتواند سبب فعال شدن نیروهایی در بُردار قدرت سیاسی و اجتماعی شود. اما در ایران شاهد شکلی از رفتار با نظریه بودهایم که در آن نظریه تبدیل به عنصری بیبو و خاصیت میشود که چندان دخلی به ابتلائات روزمرهی مردمان ندارد و نیرویی بر چیزی وارد نمیکند. همانطور که در حرفهای مبدع ایده «ترجمه یگانه راه تفکر درست است»، یعنی مراد فرهادپور، هم رد این نگاه کمابیش قابل پیگیری است. فرهادپور در مصاحبهای از آدمهایی میگوید که از خواندن کتابهایی لذت میبردند که هیچ از محتوایشان در نمییافتند. چندانکه نفهمیدن خود به سویهای ضروری از بازی روشنفکرانه بدل گشت. فرهادپور در جایی دیگر نیز -در مورد خودش-رفتن به سمت و سوی «سیاست زیباشناسانه» را هم از محصولات جانبی این روند میداند. البته به گمانم ما با یک گسست در این مسیر نیز روبهروییم. روزها و سالهای بعد از رخداد 88 لحظهای بود که بار دیگر با نظرورزیهایی مواجهیم که سعی بر آن دارند که آنچه در کف جامعه و در صحنه سیاست در حال «شدن» است را توضیح دهند. از قضا این جهدها به نظر نگارنده نمونههای نسبتا موفقی بودند از ادای درست سهم نظریه در توصیف و فهم وضعیت و حتی اشارت به امکانهایی سیاسی. یعنی متون تولیدشده در آن برهه، کمتر رنگ و بوی واگذاشتن واقعیت جاری و حل شدن در لذت استعلای ناشی از نظریهبازی داشتند. بلکه شاهد گونهای «دمخور» بودن موثر با نظریه جهت به کنش واداشتن جامعه بودیم. آشنایی این قلم با ایدهی «سفر نظریهها» به سال 1394 و کلاس درسی که در مقطع کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی با عباس کاظمی داشتیم، بر میگردد و شرح یک خطی آن عبارت بود از اینکه نظریهها وقتی به سرزمینهای مختلف سفر میکنند (ترجمه، فهمیده و کشف میشوند یا مورد استقبال واقع میشوند) در رویارویی با زمینههای متفاوتی که در زمین ِ تازهی خود با آن مواجه میشوند، بازتفسیر میشوند و تغییر میکنند. مثال جالبی در خاطرم هست که عباس کاظمی برای روشنتر کردن سخنش گفت، مقایسهی تفاوت ِ دلالتی/سیاسی اندیشههای متفکران مکتب فرانکفورت و کارل پوپر بود. با این توضیح که وقتی نظریات آدورنو، مارکوزه و دیگر متفکران انتقادی به ایران سفر کردند در زمینهی جامعهی ایران که در اواخر دههی 60 و اوایل دههی 70 هنوز بدل به یک جامعهی متنوع و متکثر نشده بود که فرضا مصرف در آن بدل به یک سبک زیستی شده باشد و امکانهای مصرف گوناگون باشند، پیکان و ریکا و پفک نمکی استعارهای بودند از یکسانی وضعیت برای تقریبا همگان و در سطح سیاسی هم ارزشهای بدیل در محاق بودند و هنوز از خیمهی سنگین ایران ِ پساجنگ سر بر نیاورده بودند، در آن شرایط گستراندن ایدههای مکتب فرانکفورتی گویی به شکلی ناخواسته در همدستی با وضع حاکم عمل میکردند. در حالی که این اندیشهها در زمینهی شکلگیریشان، یعنی اروپای دوران سرمایهداری متاخر، بسیار رادیکال و ضدنظم موجود عملی میکردند. از قضا در همان سالهای ابتدایی دههی هفتاد، اندیشههای کارل ریموند پوپر، فیلسوف اتریشی که به عنوان متفکری محافظهکار شناخته میشد، به ایران سفر کردند. عمدتا از خلال درسگفتارها و سخنرانیها و نوشتههای عبدالکریم سروش. اتفاقی که برای این «سفر» پرماجرا افتاد، این بود که در بافتار مسالهگون جامعه ایران که در آن شاهد گونهای همسانسازی ایدئولوژیک بودیم، همان پوپر ِمحافظهکار بدل به متفکری رادیکال شد! یعنی تاثیر زمینه و مقصد سفر آنچنان بر متن نظر سنگینی کرد که نتایج سیاسی و اجتماعی یکسر متفاوتی پدید آمد. سفر نظریه مدعایی خلاف عادت دارد. از این رو که میگوید نمیتوان نظریهها را بیکم و کاست از زمینه و زمانهی تولیدشان برداشت و به شکل شابلون روی وضعیت جاری جامعهی دیگری انداخت. این نشدن هم از این بابت است که این عمل به فهم غلط از واقعیت جامعهی مقصد و در نهایت به نتیجهگیریهای مغشوش منجر میشود و هم اینکه چه بخواهیم چه نخواهیم در این به اصطلاح شابلونسازی از نظریه، لاجرم تغییراتی در صورت اولیهی آن ایجاد میشود که ناشی از اقتضائات و الزامات ِجامعهی هدف خواهد بود. البته عباس کاظمی ایدهی سفر نظریه را بیش از اینها پرورش داده است و حاصل کار کتابی است که به تازگی نشر «اگر» در 150 صفحه آن را چاپ کرده است. کتاب در پنج فصل و یک موخره نوشته شده است و در آن نویسنده وجوه مختلف ایدهی مرکزی کتاب را در گفتوگو با دیگر جامعهشناسان ایرانی و نظریه پردازان غربی پیش میبرد.