غیبت سینمای ایران در سبد فرهنگی اعراب
آشنایی جهان عرب با سینمای ایران از دو شاهراه اصلی محقق شده است؛ دوبله فیلمهای دینی، مذهبی و تاریخی به زبان عربی و جشنوارههای بینالمللی.

آشنایی جهان عرب با سینمای ایران از دو شاهراه اصلی محقق شده است؛ دوبله فیلمهای دینی، مذهبی و تاریخی به زبان عربی و جشنوارههای بینالمللی. بسیاری از فیلمهایی که با درونمایههای دینی-تاریخی ساخته شدهاند به زبان عربی فصیح دوبله و در کشورهای عربی منتشر شدهاند؛ ازجمله میتوان به فیلم «محمد رسولالله» ساخته مجید مجیدی یا «موسی کلیمالله» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا اشاره کرد.
چنین آثاری با استقبالی گسترده مواجه شدهاند چنانکه در میان برخی از گروههایی که روی خوشی به فرهنگ ایرانی نشان نمیدهند نیز مورد استقبال قرار گرفتهاند. در برخی کشورهای عربی همانند مصر یا اردن گروههایی از اسلامگرایان تندرو، ایران را تهدیدی خطرناکتر از اسرائیل میپندارند چراکه بر این باورند که محصولات فرهنگی اسرائیلی نمیتواند روی جوانان اهل سنت چنان اثری بگذارد که آنها را از اسلام رویگردان کند و بهسمت یهودیت سوق دهد اما محصولات فرهنگی ایرانی این پتانسیل را دارد که آنان را بهسمت تشیع متمایل کند.
از همین رو همواره محصولات فرهنگی ایرانی با بدبینی مواجه میشده. اما چنانکه اشاره کردم برخی محصولات سینمایی در سالیان گذشته این پرده سیاه را از روی بنیادگرانان جهان عرب برداشته و آنها را دوستدار سینمای ایران، دستکم در زمینه سینمای دینی-تاریخی کرده است. بیشتر فیلمهایی که مورد اشاره ما هستند، فیلمهاییاند که برگرفته از روایتهای قرآنی هستند.
درنتیجه شیعه و اهل سنت بر سر اعتبار آنها وارد مناقشه نمیشوند. فراتر از روایت و داستان، کیفیت این فیلمها بهگونهای است که با ذوق و قریحه مردم جهان عرب سازگار هستند. جلوههای ویژه و استفاده از فناوری برای ساختن صحنههایی که در متون دینی بهعنوان معجزه تلقی میشدند بر جذابیت این فیلمها افزوده؛ مثل صحنه شلیک سنگریزه توسط پرندگان به لشکر فیلسواران ابرهه در فیلم «محمد رسولالله». بهعبارتدیگر، چنین آثاری نمونه بدیلی برای سینمای هالیوود در جهان عرب بهشمار میروند.
اگرچه تعداد چنین آثاری که به این مرحله از موفقیت و محبوبیت در کشورهای عربی رسیدهاند از انگشتان یک دست تجاوز نمیکند. این فیلمها عموماً در میان توده مردم مورد استقبال قرار میگیرند و کارشناسان و منتقدان را نیز راضی میکنند. افزون بر این، جشنوارهها نیز توانستهاند بخش مهمی از جامعه عرب، یعنی قشر روشنفکران را نیز راضی نگه دارند. درواقع فیلمهایی با درونمایههای اجتماعی مثل فیلم «جدایی نادر از سیمین» یا «متری شیش و نیم» از طریق جشنوارههای سینمایی به سبد محصولات فرهنگی جهان عرب وارد شدهاند.
بسیاری از کسانی که در کشورهایی نظیر مصر، مراکش، اردن، سوریه و لبنان خواهان شناخت عمیقی از جامعه ایرانی بودهاند بهواسطه همین فیلمها به هدف خود رسیدهاند. به عبارت سادهتر، آنها تصویر ایرانی را روی پرده میبینند که برایشان پر از پرسش است؛ کارگردانانی مثل سعید روستایی، اصغر فرهادی و کیارستمی نیز به پرسشهای آنها پاسخ دادهاند.
افزون بر این، درونمایههای عمیق چنین فیلمهایی چیزی فراتر از واقعنمایی و گزارش چیستی جامعه ایرانی به مخاطبان عرب ارائه داده. محتوای عمیق این فیلمها توانسته همان پرسشهای فلسفی فیلمهای روشنفکری اروپایی را برای آنها مطرح کند؛ آن هم با شیوهای نو، در بستری اسلامی و در بستری که به فرهنگشان نزدیکتر است. آنچه در این میان کمتر از همه ژانرها مورد استقبال قرار میگیرد، فیلمهای کمدی است.
بهرغم آنکه این فیلمها بیشترین فروش را در ایران دارند اما استقبال چندانی از آنها در جهان عرب نمیشود. فیلمهای کودک و انیمیشنهای سینمایی نیز وضعیت بهتری از فیلمهای کمدی دارند اما باز هم بهپای دو موردی که به آنها اشاره شده، یعنی فیلمهای تاریخی-دینی و آثار اجتماعی نمیرسند. درمجموع میتوان گفت هنوز در کشورهای عربی جای بیشتری برای ارائه محصولات سینمایی ایران وجود دارد.
هرچند سیاست و دیپلماسی برای ایجاد ارتباط دوجانبه فرهنگی میان کشورهایی مانند مصر با ایران شکست خورده است اما سینما میتواند زمینهساز آشنایی آنها با جامعه ایرانی باشد تا بستری فراهم کند که بعدها روی افکار عمومی و درنتیجه سیاستمداران نیز اثر مثبت بگذارد. اما از سوی مقابل در ایران رغبت چندانی برای تماشای آثار سینمایی جهان عرب وجود ندارد. این درحالیاست که مصر و لبنان بهعنوان پیشتازان سینمای اجتماعی جهان عرب، آثار فاخری تولید کردهاند. شاید بررسی این ضعف نیاز به شرح بیشتری داشته باشد که میکوشم در شماره بعدی این ستون به آن بیشتر بپردازم.