خداحافظی با شاهزاده تاریکی
خبر درگذشت آزی آزبورن که سهشنبه شب بعد از یک دورهی ابتلا به بیماری پارکینسون از دنیا رفت، نهفقط هواداران او و متالبازها که همهی دوستداران موسیقی را غمگین کرد.

خبر درگذشت آزی آزبورن که سهشنبه شب بعد از یک دورهی ابتلا به بیماری پارکینسون از دنیا رفت، نهفقط هواداران او و متالبازها که همهی دوستداران موسیقی را غمگین کرد. چه اهل موسیقی متال بودید یا نه و چه «بلک سبث» را میشناختید، آزی آزبورن جزو چهرههای اسطورهای موسیقی بود. مردی که همین دو هفته پیش به پاس یک عمر فعالیت هنری برایش کنسرت بزرگذاشت برگزار کردند. بزرگترین و مهمترین گروههای متال از اسلیر گرفته تا گوجیرا و پنترا و متالیکا و خود اعضای سابق گروه بلک سبث در بیرمنگام انگلستان دور هم جمع شدند تا برای پدرخواندهی موسیقی متال جشنی درخور برگزار کنند.
حتی من که متالباز نیستم وقتی در یوتیوب لحظهای را دیدم که آزی آزبورن روی صحنه آمد، بغض کردم. اولین مواجههی من با آزبورن ربطی به موسیقی نداشت. نزدیک به ۲۰ سال پیش مهمترین شبکهی موسیقی جهان یعنی MTV سریالی پخش میکرد به عنوان «خانوادهی آزبورن». شما ببینید که آزی آزبورن چقدر طرفدار داشت که یک رئالیتیشو ساخته شد تا نشان بدهد او در خانه و با خانوادهاش چه سبک زندگی دارند و خب من آن سالها آدم محافظهکاری بودم و هیچ از خل و چلی این خاندان و بهخصوص دخترشان کلی خوشم نیامد.
تقریباً یک دهه بعد از آن سریال بود که دوست و همکارم علی مسعودینیا در روزنامهی سینما که خودش متالباز غریبی است، آنقدر که اسم اولین رمانی را که منتشر کرده گذاشته «متالباز» با قطعهای به اسم «من برایت نخواهم گریست» باعث شد که ترس من از گروه «بلک سبث» بریزد. نکته اما اینجا بود که از قضا این قطعهی گروه هیچ ربطی به آزی آزبورن نداشت چون ۱۶ سال پیش از این قطعه، آزبورن به دلیل اعتیاد وحشتناکش به مواد مخدر و الکل از گروه «بلک سبث» اخراج شده بود و تا سال ۱۹۹۷ که برای ضبط یک آلبوم بنیانگذاران گروه دوباره کنار هم قرار گرفتند با بلک سبث کار مشترکی نداشت و راستش برای طرفداران موسیقی متال همین آنارشیگری آزبورن جذاب بود.
همین طرد شدن غیرمنصفانه از نظر خود آزبورن و آنها، چون آزبورن در گفتوگوها بارها اظهار کرد که مصرف مواد مخدر و الکل او، بیشتر یا عجیبتر از بقیهی اعضای گروه نبوده پس شاید این توطئه قدرتطلبی لومی، عضو مهم دیگر گروه بود؟ بهخصوص که آزبورن استعدادش را با خودش به آلبومهای سولویش برد. میلیونها دلار و صدها نقد مثبت روی کارهایش دریافت کرد.
استعداد آزبورن در هوی متال حیرتانگیز بود. آزی آزبورن و بلک سبث از ارکان مهم موسیقی بودند که سرچشمهاش به راک میرسید اما آن شیرینی ترانههای بیتلز مثلاً دیگر در آن به چشم نمیخورد. پیش از آنکه رسماً گروه ژانرش را هوی متال اعلام کند، ترانههایشان تلخ و سیاه بود و فضای آهنگها وهمآلود و سنگین. به علاوه آزبورن روی صحنه کاریزمای خاصی داشت.
با آن لباسهای سیاه و موهای سیاه بلند عجیب که بعدتر موقع دیدن فیلمهای هری پاتر هر وقت چشمم به پروفسور اسنیپ میافتاد، آزبورن توی ذهنم میآمد. آن انرژی غریبش و صدایی که قوی و حتی ترسناک بود. بیخود نبود که لقب شاهزاده تاریکی به او داده بودند. در ذهن آنهایی که مستندهایی شبیه «شوک» را در صداوسیما میساختند احتمالاً آزی آزبورن نمایندهی گروههای شیطانپرستی بود! اما در حقیقت او هنرمندی به تمام معنا، از پایهگذاران سبک هوی متال و از قضا در برخی اجراهایش مثل همین اجرای آخر برای خداحافظی آدمی احساساتی بود. یکی از قطعات دوران اوج بلک سبث در دههی ۷۰، وقتی هنوز آزبورن هم عضو گروه بود به اسم «او رفته» برای من نمونهای از این تلفیق عجیب است. ترانهای محزون از عاشقی درهمشکسته که روزهای سختی را از رفتن معشوق میگذراند.
آزبورن به دلیل همین تناقضها محبوبیت فوقالعادهای داشت. روی صحنه وحشی و پشت صحنه شکننده و میلیونها دلار از کنسرتی را که به افتخار او برگزار شده بود، به خیریهها اهدا کرد. شاهزادهی تاریکی درواقع از خیلیهای دیگر روشنتر بود. علاوه بر اینکه او نمادی از یک ژانر موسیقی بود که قلب میلیونها نفر را در سرتاسر جهان تصاحب کرده؛ ژانری که برای دریافت کامل و لذت بردن از آن، شبیه موسیقی کلاسیک نیاز به تربیت گوش و باز کردن گاردتان دارید.