| کد مطلب: ۴۹۸۰۰

طرحی برای دوران تازه فعالیت‌های مشترک هسته‌ای آمریکا در جهان

ریچارد نفیو یکی از دو نویسنده مطلبی ویژه است که برای بولتن دانشمندان هسته‌ای طراحی شده است. این مطلب، طرح پیشنهادی برای دوران تازه همکاری هسته‌ای آمریکا با کشورهای مختلف است که در بخشی از آن، برنامه مشارکت آمریکا با بریتانیا و فرانسه در ارائه زمینه فعالیت مشترک تولید انرژی هسته‌ای به کشورهای مختلف، پیش‌بینی شده است.

 طرحی برای دوران تازه فعالیت‌های مشترک هسته‌ای آمریکا در جهان

در سال ۱۹۵۳، رئیس جمهور آیزنهاور چشم‌اندازی را به جهان ارائه داد که به عنوان «اتم برای صلح» شناخته شد. سخنرانی او در سازمان ملل متحد به چگونگی مقابله با خطرات استفاده از سلاح‌های هسته‌ای، گسترش چنین سلاح‌هایی به کشورهای دیگر و چگونگی جلوگیری از، به گفته خودش، آینده‌ای ناامیدکننده از کشورهای مسلح به سلاح هسته‌ای پرداخت که «محکوم به چشم‌چرانی نامحدود در جهانی لرزان به یکدیگر» هستند. برای پیشبرد این اهداف، آیزنهاور پیشنهادهایی را ارائه داد که شامل تسریع توسعه فناوری‌های انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز، ایجاد یک آژانس بین‌المللی اتمی جدید و یافتن راه حلی برای مسابقه تسلیحات اتمی بود که صلح جهانی را تهدید می‌کرد.

سخنرانی آیزنهاور مبنایی برای چانه‌زنی‌های اساسی ایجاد کرد که از آن زمان تاکنون توسعه و استقرار فناوری هسته‌ای را هدایت کرده‌اند: کشورها می‌توانند به انرژی هسته‌ای دسترسی داشته باشند اما نمی‌توانند به سلاح‌های هسته‌ای دسترسی داشته باشند؛ کشورهای دارای سلاح هسته‌ای با سایر کشورها برای توسعه کاربردهای صلح‌آمیز فناوری هسته‌ای همکاری خواهند کرد اما موظف به جلوگیری از اشاعه خواهند بود؛ و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بر همه اینها نظارت خواهد کرد و اجرای اصول اصلی این چانه‌زنی را تضمین خواهد کرد.

علیرغم کاستی‌هایش، این معامله برای همه طرف‌ها دستاوردهای زیادی داشته است. تعداد کشورهای دارای سلاح هسته‌ای نسبتاً کم باقی مانده است و هیچ‌کدام در حالی که عضو پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) هستند، سلاح هسته‌ای تولید نکرده‌اند - واقعیتی که ایران ممکن است در شرف آزمایش آن باشد. فناوری هسته‌ای غیرنظامی منجر به پیشرفت‌های غیرمنتظره‌ای در حوزه‌هایی از مبارزه با مالاریا گرفته تا کاهش سوءتغذیه شده است. و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) همچنان بخش حیاتی از چشم‌انداز هسته‌ای بین‌المللی است و با وجود موانع بی‌شمار در این مسیر، تحقیقات و همکاری‌ها را به پیش می‌برد.

شاید از قضا، این گسترش انرژی هسته‌ای به عنوان یک منبع انرژی بود که واقعاً با انتظارات مطابقت نداشت. در دهه‌های 1960 و 1970، چند صد راکتور سفارش داده شد و برنامه‌هایی برای ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای در سراسر جهان وجود داشت. اما راکتورهای قدرت گران بوده‌اند و چندین حادثه راکتوری مهم رخ داده است که نگرانی‌های ایمنی را در بین عموم برانگیخته است. هر دو عامل، ارزش درک شده انرژی هسته‌ای را در کمک به کشورها برای مقابله با چالش‌های انرژی و زیست‌محیطی خود - و به تبع آن، تمایل آنها به ادامه پذیرش این معامله - محدود کرده است.

این امر به ویژه در مورد صنعت هسته‌ای ایالات متحده حاد بوده است.

ایالات متحده که زمانی رهبر تجارت هسته‌ای بین‌المللی بود، عقب مانده است. دلایل مختلف زیادی برای این امر وجود دارد، از جمله مسائل مربوط به هزینه، برداشت عمومی از ایمنی و امنیت. یکی از پویایی‌ها، تشدید نگرانی‌های امنیتی پس از 11 سپتامبر و افشای حضور شبکه عبدالقدیر خان در پاکستان در سال 2003 بوده است که نقش بزرگی در گسترش فناوری سلاح‌های هسته‌ای به ایران، کره شمالی، لیبی و دیگران ایفا کرد. این تحولات موازی باعث شد که ایالات متحده حصارهای خود را در اطراف تجارت فناوری هسته‌ای بالا ببرد و در سطح بین‌المللی برای محدودیت‌های سختگیرانه‌تر مرتبط با هسته‌ای تلاش کند. در حالی که برخی از کشورها - به ویژه چین و روسیه - این نگرانی‌ها را ندارند، سیاست هسته‌ای بین‌المللی ایالات متحده همچنان محدود به محدودیت‌هایی است که از نظر نمادین مهم هستند اما ممکن است ارزش عملی کمی در زمینه عدم اشاعه داشته باشند.

این تحول، بازنگری در ماهیت تجارت هسته‌ای فعلی ایالات متحده و تحولات اخیر، سیاست‌های فعلی عدم اشاعه ایالات متحده و شرح عواملی که ممکن است صادرات فناوری هسته‌ای ایالات متحده را با مشکل مواجه کنند، می‌طلبد. تنها این کار می‌تواند به تدوین توصیه‌هایی برای اصلاحات سیاسی و قانونی در رژیم عدم اشاعه و سیاست‌های هسته‌ای ایالات متحده کمک کند، که می‌تواند ایالات متحده را بدون فدا کردن اصول اصلی عدم اشاعه، بار دیگر به رهبر صنعت هسته‌ای جهانی تبدیل کند. اما اکنون تغییرات و سرمایه‌گذاری لازم است تا اطمینان حاصل شود که رویکرد ایالات متحده در قبال عدم اشاعه هسته‌ای همچنان در سطح بین‌المللی مطرح است.

توافق NPT. سخنرانی آیزنهاور در سال 1953 آغازگر تلاش‌های منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای نبود، زیرا این تلاش‌ها بخشی از گفتگوهای فوری بین‌المللی پس از جنگ جهانی دوم بودند. اما این سخنرانی تلاشی برای طراحی سیستمی بود که امکان گسترش اجتناب‌ناپذیر فناوری هسته‌ای را فراهم می‌کرد، اما می‌توانست آن را به طور مثبت مهار کند - اگر پیامدهای تسلیحاتی آن مورد توجه قرار می‌گرفت. این رویکرد گامی بین هرج و مرج هسته‌ای احتمالی بود که می‌توانست پس از جنگ ادامه یابد و به سوی یک صنعت هسته‌ای بین‌المللی منظم‌تر و مدیریت‌شده‌تر. (در حالی که برخی به اصطلاح "توافق بزرگ" را که پایه‌های ساخت NPT را بنا نهاد، "ناقص" توصیف کرده‌اند، این توصیفی است که معمولاً استفاده می‌شود، از جمله توسط افرادی [1] که در مذاکرات NPT دخیل بودند، و ما در اینجا از آن استفاده خواهیم کرد.)

دو عنصر در مفهوم این معامله نقش محوری داشتند. اولین عنصر، تأسیس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در سال ۱۹۵۶ و مهم‌تر از آن، تصویب اساسنامه‌ی آن بود. اساسنامه‌ی آژانس به ساختار آژانس کمک کرد، اما مطالعه‌ی کامل آن، درک روشنی از مأموریت پیچیده و گاه متناقض آن به دست می‌دهد. ماده‌ی دوم آن به این تنش می‌پردازد:

«آژانس باید تلاش کند تا سهم انرژی اتمی در صلح، سلامت و رفاه در سراسر جهان را تسریع و افزایش دهد. تا جایی که می‌تواند، اطمینان حاصل خواهد کرد که کمک‌های ارائه شده توسط آن یا به درخواست آن یا تحت نظارت یا کنترل آن به گونه‌ای استفاده نشود که برای پیشبرد هیچ هدف نظامی مورد استفاده قرار گیرد.»

اما در ماده سوم که وظایف آژانس را شرح می‌دهد، وسعت کامل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و وظایف جامعه بین‌المللی گسترده‌تر آشکارتر می‌شود. اولین وظیفه، تضمین دسترسی گسترده و استفاده از فناوری هسته‌ای برای اهداف صلح‌آمیز است. (توسعه و اجرای پادمان‌ها برای اطمینان از این اهداف صلح‌آمیز به صراحت در ماده سوم ذکر شده است.) حتی اگر برخی اصلاحات زبانی برای تطبیق با مشکلات سیاسی ضمنی در تلاش برای نوشتن چنین سندی قابل درک باشد، وزن اولیه به شدت به نفع استفاده ، نه کنترل، تغییر داده شده است.

دهه ۱۹۶۰ بود که منجر به تغییر واقعی در تمرکز بر سیستم بین‌المللی عدم اشاعه شد. در زمانی که اساسنامه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تصویب شده بود، فرانسه و چین دستگاه‌های هسته‌ای خود را آزمایش کرده بودند و مسابقه تسلیحاتی با سرعت کامل بین بلوک‌های غرب و شرق در جریان بود. شاید دلهره‌آورتر این باشد که سیاست‌گذاران در سراسر جهان دوباره از خطر شدید سلاح‌های هسته‌ای در دستان بسیاری از کشورهای دیگر آگاه می‌شدند.

بحران موشکی کوبا به عنوان نمونه‌ای مفید برای آگاهی نوظهور در ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در مورد خطرات گسترش سلاح‌های هسته‌ای در سراسر جهان عمل می‌کند، اما بسیاری از حوادث دیگر - از جمله بحران‌های مختلف برلین، استفاده احتمالی از سلاح‌های هسته‌ای در ویتنام و سایر درگیری‌ها - این خطر را تقویت می‌کردند. با این حال، هیچ تمایلی برای لغو استفاده از انرژی هسته‌ای یا کاربرد صلح‌آمیز فناوری هسته‌ای وجود نداشت. این معامله هنوز اساساً معقول تلقی می‌شد، اما عناصر عدم اشاعه آن برای پایدار ماندن نیاز به تقویت داشتند. بنابراین، مذاکرات در حمایت از معاهده‌ای که به این مشکل رسیدگی می‌کرد، آغاز شد و NPT در سال ۱۹۶۸ برای امضای کشورها افتتاح شد.

توافق NPT [2] شباهت‌هایی با آنچه آیزنهاور مطرح کرد، دارد.

دو ماده اول آن مستقیماً به مسئله تکثیر سلاح‌های هسته‌ای می‌پردازد. در ماده اول، کشورهای دارای سلاح هسته‌ای از دادن یا فروش سلاح‌های هسته‌ای یا فناوری آنها به سایر کشورها منع شده‌اند. در ماده دوم، کشورهای فاقد سلاح هسته‌ای از جستجوی سلاح‌های هسته‌ای یا فناوری آنها منع شده‌اند. ماده سوم ایجاد یک سیستم حفاظتی پیشرفته را برای اطمینان از معنادار بودن ماده دوم پوشش می‌دهد و به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قدرت اجرای آنها را می‌دهد. ماده چهارم اهمیت به اشتراک گذاشتن فناوری هسته‌ای را پوشش می‌دهد و آن را به تعهدی تبدیل می‌کند که - با رعایت سایر مواد - کشورها در پروژه‌های هسته‌ای همکاری خواهند کرد. ماده ششم تعهد همه طرف‌ها را برای پیگیری خلع سلاح هسته‌ای و سپس خلع سلاح عمومی و کامل پوشش می‌دهد.

بنابراین، چشم‌اندازی که آیزنهاور در سال ۱۹۵۳ پایه‌گذاری کرد، سنگ بنای معماری جهانی منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای امروز را تشکیل می‌دهد. اما، با افزایش دسترسی به فناوری هسته‌ای، تنش بین منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای و دسترسی به آن از بین نرفت.

همانطور که قبلاً ذکر شد، علم و تحقیقات هسته‌ای به جهان سود رسانده است، از جمله کمک‌های مهم به بخش‌های پزشکی و کشاورزی. تجارت فناوری انرژی هسته‌ای غیرنظامی نیز با مقررات کنترل صادرات و پادمان‌ها امکان‌پذیر شده است و امروزه انرژی هسته‌ای حدود 10 درصد از تأمین برق جهانی را تشکیل می‌دهد و چشم‌انداز گسترش بیشتر آن نیز وجود دارد. با توجه به پایبندی تقریباً جهانی به NPT - با 191 کشور عضو - کشورهای فاقد سلاح هسته‌ای، معامله‌ای را که به آنها ارائه شده بود، در مجموع مثبت ارزیابی کردند. در نتیجه، هر ملتی سلاح‌های هسته‌ای را کنار گذاشت و بازرسی‌های بین‌المللی را بر برنامه هسته‌ای غیرنظامی خود پذیرفت. همانطور که برخی از ناظران خاطرنشان کرده‌اند، تعداد کشورهایی که در نهایت به سلاح‌های هسته‌ای دست یافتند، به اندازه‌ای که در ابتدا در دهه‌های 1950 و 1960 از آن بیم داشتند، نبود و بخشی از اعتبار این نتیجه را باید به Atoms for Peace، IAEA و NPT داد. [3]

اما با این وجود، برخی از همین ناظران، سازمان «اتم برای صلح» را به خاطر پیامدهای نامطلوب سرزنش می‌کنند. به عنوان مثال، گسترش زودهنگام و سریع فناوری‌های هسته‌ای تا حدودی به گسترش سلاح‌های هسته‌ای کمک کرده است. پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) یک خلأ شناخته شده دارد، به این صورت که فناوری‌های غنی‌سازی و بازفرآوری - که کلید دستیابی به مواد شکافت‌پذیر برای سلاح هسته‌ای هستند - به طور جهانی ممنوع نشده‌اند و بنابراین یک کشور می‌تواند بدون نقض واقعی این پیمان، به داشتن مواد شکافت‌پذیر درجه تسلیحاتی بسیار نزدیک شود. در مثالی دیگر، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بعداً متوجه شد که پادمان‌های مورد نیاز NPT برای آژانس کافی نیست تا بتواند تشخیص دهد که آیا اظهارات یک کشور صحیح و کامل است یا خیر. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای حل این مسئله تأیید، « پروتکل الحاقی » خود را تدوین کرد که ابزارهای اضافی را در اختیار آژانس قرار می‌دهد تا مشخص کند که آیا اظهارات یک کشور در مورد برنامه هسته‌ای‌اش کامل است یا خیر، اما همه کشورها با چنین پروتکلی موافقت نکرده‌اند. [4]

اگرچه برخی از کشورها رژیم منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را به چالش کشیده‌اند و به روش‌های خود، ثبات سیستم ناپایدار مرتبط را تهدید کرده‌اند، اما کلیت توافق NPT همچنان معقول است. با این حال، سوال در مورد چگونگی حفظ این توافق و یکپارچگی رژیم عدم گسترش سلاح‌های هسته‌ای همچنان مهم است - به ویژه در مورد چگونگی ایجاد تعادل بین عناصر مختلف عدم گسترش سلاح‌های هسته‌ای.

انرژی هسته‌ای در عصر جدید. بیش از ۷۰ سال پس از سخنرانی آیزنهاور در سازمان ملل متحد در مورد سلاح‌های هسته‌ای، جهان اکنون با نوع بسیار متفاوتی از خطر به شکل تغییرات اقلیمی مواجه است - که به چالش‌های مرسوم‌تر آلودگی هوا و امنیت انرژی، در کنار سایر خطرات، می‌افزاید. علیرغم نگرانی‌ها در مورد خطرات ادامه استفاده از سوخت‌های فسیلی، درصد تأمین انرژی جهان از زغال سنگ، نفت و گاز طبیعی از ابتدای قرن جدید سرسختانه بالای ۸۰ درصد باقی مانده است و تقاضای جهانی انرژی همچنان رو به افزایش بوده و احتمالاً همچنان رو به افزایش خواهد بود.

آژانس بین‌المللی انرژی پیش‌بینی کرده است که تقاضای برق تا سال ۲۰۵۰ می‌تواند دو برابر شود ، که بخشی از آن به دلیل برقی شدن سایر بخش‌ها است. اکثر مدل‌ها، مانند مدل‌هایی که توسط هیئت بین‌المللی تغییرات اقلیمی تجزیه و تحلیل شده‌اند، افزایش مصرف انرژی هسته‌ای را به عنوان بخشی از سناریوهایی نشان می‌دهند که در آن‌ها عرضه انرژی جهانی تا اواسط قرن کربن‌زدایی می‌شود. تا حدودی به همین دلیل، بخش‌های دولتی و خصوصی ایالات متحده در حال سرمایه‌گذاری در طرح‌های جدید راکتور شکافت هسته‌ای پیشرفته بوده‌اند و چندین پروژه در مراحل اولیه حرکت به سمت استقرار پروژه‌های آزمایشی هستند. نتایج این آزمایش‌ها تا سال‌ها مشخص نخواهد شد، اما صنعت هسته‌ای امیدوار است که این نتایج بتواند به راکتورهایی منجر شود که مقرون به صرفه، ذاتاً ایمن‌تر و بتوانند ماموریت‌های متفاوتی (مانند گرمایش فرآیند) نسبت به طرح‌های قبلی انجام دهند.

 

با این حال، مانند نسل گذشته، راکتورهای جدید احتمالاً همچنان به اورانیوم غنی‌شده به عنوان سوخت متکی خواهند بود و به ظرفیت غنی‌سازی نیاز دارند و سوخت هسته‌ای استفاده‌شده‌ای تولید می‌کنند که حاوی پلوتونیوم است و می‌تواند به طور بالقوه برای استفاده در سلاح منحرف شود. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ممکن است پادمان‌های موجود را در کشورهای غیر هسته‌ای که مایل به توسعه راکتورهای پیشرفته هستند، اعمال کند، اما در برخی موارد، احتمالاً رویکردهای پادمانی بسیار متفاوتی مورد نیاز خواهد بود.

یک تحول جدیدتر، افزایش تقاضای برق (و آب) برای تأمین نیازهای مراکز داده بوده است که تا حدودی ناشی از نیازهای هوش مصنوعی است. این امر منجر به تحولاتی در ایالات متحده شده است، به عنوان مثال، جایی که به اصطلاح "hyperscalers" - ارائه دهندگان خدمات ابری در مقیاس بزرگ - توافق نامه هایی را برای بازگشایی نیروگاه های هسته ای بسته ( مانند واحد 1 جزیره تری مایل ) امضا کرده اند، در شرکت های راکتور پیشرفته سرمایه گذاری کرده اند و قراردادهای خرید برای استقرار راکتورهای پیشرفته در آینده را امضا کرده اند. این امر ناشی از نیاز پیش بینی شده به ظرفیت انرژی جدید، تعهدات مربوط به انتشار گازهای گلخانه ای و ارزیابی این است که انرژی های تجدیدپذیر و ذخیره سازی کافی نخواهند بود. نگرانی مرتبط در سطح ملی این است که اگر انرژی جدید در دسترس نباشد، کشورها در مسابقه هوش مصنوعی عقب خواهند ماند و پیامدهای بالقوه ای برای امنیت ملی خواهد داشت .

یکی دیگر از پیشرفت‌ها از دهه ۱۹۵۰، پیشرفت علم و فناوری همجوشی بوده است، به طوری که اکنون چند ده شرکت در ایالات متحده در تلاشند تا روش‌های مختلف تولید انرژی از واکنش‌های همجوشی را تجاری‌سازی کنند . دولت ایالات متحده همچنین در برخی از این شرکت‌های خصوصی سرمایه‌گذاری کرده است. نیروگاه‌های همجوشی با استفاده از سوخت دوتریوم-تریتیوم همچنان تعداد زیادی نوترون پرانرژی تولید می‌کنند که می‌توانند مواد حاصلخیز را تابش دهند و مواد شکافت‌پذیر تولید کنند. تولید و وجود مقادیر قابل توجهی از تریتیوم، فعالیت‌های مورد علاقه رژیم عدم اشاعه خواهد بود. به عنوان مثال، گروه تأمین‌کنندگان هسته‌ای ، تریتیوم، «مجموعه‌ها و اجزای هدف برای تولید تریتیوم» و «تأسیسات تریتیوم» را در فهرست فناوری‌های دوگانه (یعنی فناوری‌هایی با کاربردهای غیرنظامی و نظامی) خود کنترل می‌کند. با این حال، یک منبع انرژی همجوشی که شامل اورانیوم، غنی‌سازی اورانیوم و تولید پلوتونیوم نباشد، از نظر ملاحظات عدم اشاعه، نسبت به راکتورهای مبتنی بر شکافت هسته‌ای مزایایی خواهد داشت. به همین دلایل، برخی پیشنهاد داده‌اند که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در نیروگاه‌های همجوشی هسته‌ای آینده در کشورهای غیر هسته‌ای مأموریتی بالقوه داشته باشد - یعنی با استفاده از مفاد دسترسی تکمیلی پروتکل الحاقی، با آنها مانند نیروگاه‌های شکافت هسته‌ای رفتار کند. [5]

در صورت موفقیت، گزینه‌های جدید انرژی هسته‌ای غیرنظامی که برای ملت‌ها در مواجهه با چالش‌های انرژی و زیست‌محیطی‌شان مفید هستند، از بخش انرژی هسته‌ای غیرنظامی در معاهده NPT پشتیبانی خواهند کرد. نیروگاه‌های هسته‌ای جدید می‌توانند به تثبیت شبکه‌های برق با محتوای انرژی تجدیدپذیر بالاتر کمک کنند، جایی که قطعی‌های اخیر، چالش‌های مربوط به قابلیت اطمینان شبکه و اتصال متقابل را برجسته کرده است.

هم منطق‌های اساسی برای انرژی هسته‌ای و هم فناوری‌های هسته‌ای خاص (و ویژگی‌های عدم اشاعه آنها) که مورد بررسی قرار می‌گیرند، از دهه‌های 1950، 1960 و 1970، زمانی که قوانینی مانند قانون انرژی اتمی و قانون عدم اشاعه هسته‌ای تصویب شدند، به طور قابل توجهی تغییر کرده‌اند. مدل عدم اشاعه موجود قدیمی شده و نیاز به به‌روزرسانی دارد.

تلاش‌های اخیر برای تقویت رژیم عدم اشاعه. به نظر نمی‌رسد که مجامع چندجانبه موجود، مسیرهای امیدوارکننده‌ای برای پیشرفت در محدود کردن گسترش فناوری‌های غنی‌سازی و بازفرآوری به کشورهای بیشتر باشند. اصلاح خودِ NPT به خودی خود، غیرممکن بوده و سیاست‌های بین‌المللی پیرامون انجام این کار، دشوارتر از همیشه است: در میان کشورهای فاقد سلاح هسته‌ای، این حس قوی و مسلماً موجه وجود دارد که یک کارتل وجود دارد که دسترسی آنها به یک پایگاه فناوری مهم و سودآور را کنترل می‌کند.

در دهه ۱۹۹۰، فرصتی برای ایجاد چنین تطبیق‌هایی با NPT وجود داشت. افشاگری‌ها در مورد برنامه‌های هسته‌ای عراق و کره شمالی در سال‌های اولیه این دهه، به جامعه بین‌المللی اجازه داد تا با دقت بیشتری به کنترل فناوری‌های غنی‌سازی و بازفرآوری، و به ویژه مشکل فناوری‌های با کاربرد دوگانه، نگاه کند. نتیجه، افزایش کنترل صادرات در گروه تأمین‌کنندگان هسته‌ای و تصویب پروتکل الحاقی بود. برهه سیاسی منحصر به فرد دهه ۱۹۹۰ نیز یک عامل بود - این زمان، زمان ادغام جهانی، پایان جنگ سرد، همکاری نسبی بین قدرت‌های بزرگ و این حس بود که حکومت جهانی می‌تواند موفق باشد.

در اواسط دهه ۲۰۰۰، آن لحظه گذشته بود، همانطور که از فقدان یک واکنش پایدار و جهانی به کشف و انحلال شبکه تکثیر خان در سال‌های ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ مشخص است. جامعه بین‌المللی به طور خلاصه محدودیت‌های جدیدی را بر اساس پیشنهادهای ارائه شده توسط رئیس جمهور وقت ایالات متحده، جورج دبلیو بوش، در سال ۲۰۰۴ بررسی کرد، که تا حد زیادی ناشی از تصمیم لیبی برای کنار گذاشتن سلاح‌های هسته‌ای و افشای همکاری آنها با خان بود. از همه مهمتر، در میان سایر موارد، سخنرانی او در پی آن بود که پذیرش پروتکل الحاقی را به عنوان شرط تأمین هسته‌ای قرار دهد و انتقال فناوری غنی‌سازی و بازفرآوری در آینده را به کشورهایی که این قابلیت‌ها را ندارند، ممنوع کند.

اما در نهایت، این پیشنهادها توسط گروه تأمین‌کنندگان هسته‌ای یا بسیاری از کشورها به صورت جداگانه پذیرفته نشد. به طور کلی، در میان بسیاری از دارندگان فناوری هسته‌ای، نوعی محدودیت مورد حمایت قرار گرفت، اما بحث‌های قابل توجهی در مورد دامنه آن و نحوه اعمال ممنوعیت‌ها وجود داشت. علاوه بر این، مسائل دیگر، پذیرش آن را دشوارتر می‌کرد. برخی از کشورها از رعایت هرگونه محدودیت جدید خودداری کردند تا اینکه دیگران - به ویژه اسرائیل - به NPT پیوستند. سایر کشورها استدلال می‌کردند که توافق هسته‌ای اصلی دسترسی به فناوری، پیش از این توسط ایالات متحده و شرکای آن در گروه تأمین‌کنندگان هسته‌ای به طور ناعادلانه اجرا شده بود. در دهه 2000، راه‌حل‌های جهانی فراتر از ظرفیت جامعه بین‌المللی بودند و رویکردهای ملی به پیش‌فرض تبدیل شدند.

ایالات متحده تلاش کرد تا یک رویکرد جهانی عدم اشاعه را پیش ببرد که دسترسی به حساس‌ترین بخش‌های چرخه سوخت هسته‌ای را محدود کند و مجموعه‌ای از شرایط یک‌جانبه را برگزید که دسترسی به فناوری هسته‌ای ایالات متحده را در ازای چشم‌پوشی داوطلبانه از قابلیت‌های حساس با کاربرد دوگانه فراهم می‌کند. مشکل این رویکرد این است که، علیرغم برخی موفقیت‌ها، تعداد بسیار کمی از کشورها به الزام نظارت بیشتر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و محدودیت بر قابلیت‌های چرخه سوخت مرتبط با سلاح‌ها توجه کردند.

برخی موفقیت‌ها قابل توجه هستند. هر «توافقنامه ۱۲۳» - که نام خود را از بخشی از قانون انرژی اتمی ۱۹۵۴ گرفته است - برای همکاری بین ایالات متحده و سایر کشورها که از سال ۲۰۰۹ امضا شده‌اند، پروتکل الحاقی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را به عنوان شرط تأمین مواد هسته‌ای ایالات متحده در نظر گرفته‌اند. دو توافق‌نامه با امارات متحده عربی و تایوان حتی از این هم فراتر رفتند.

در سال ۲۰۰۹، دولت اوباما بر اساس مذاکرات دولت بوش قبلی با امارات متحده عربی، توافقی را که به عنوان «استاندارد طلایی» برای تعهدات عدم اشاعه در توافق ۱۲۳ شناخته شد، بنا نهاد. در این توافق، ابوظبی موافقت کرد که به عنوان شرط تأمین هسته‌ای به پروتکل الحاقی پایبند باشد و از قابلیت‌های غنی‌سازی و بازفرآوری صرف نظر کند. انگیزه امارات متحده عربی تا حد زیادی این بود که نشان دهد یک کشور می‌تواند بدون این دو فناوری، یک برنامه انرژی هسته‌ای غیرنظامی بزرگ و مدرن داشته باشد. با این حال، امارات متحده عربی تصریح کرد که این تعهد مشروط به عدم به رسمیت شناختن قابلیت‌های مشابه در دست سایر کشورهای منطقه است که توافق‌های هسته‌ای با ایران در سال‌های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۵ آنها را آزمایش کرد.

تایوان بعداً مجموعه‌ای مشابه از محدودیت‌های امارات متحده عربی را پذیرفت، احتمالاً به دلایلی که به همان اندازه به ضرورت حفظ روابط خوب با ایالات متحده برای مقابله با چینِ به طور فزاینده خصمانه مربوط می‌شد. فهرست 123 توافق‌نامه موجود که در حال حاضر در حال اجرا هستند (به جدول 1 مراجعه کنید) دشواری ایالات متحده در استفاده از دسترسی به فناوری خود برای تعهدات عدم اشاعه و ماهیت خاص اسناد امارات متحده عربی و تایوان را نشان می‌دهد.

 

دلایل دیگری که چرا ایالات متحده فاقد اهرم فشار است. چالش اصلی پیش روی تلاش‌های ایالات متحده برای جلب تعهدات ملی در زمینه عدم اشاعه از طریق تجارت فناوری هسته‌ای غیرنظامی این است که این کشور در جبهه‌های مختلف از موضع ضعف عمل می‌کند.

در مقایسه با روسیه و چین، ایالات متحده به طور مداوم در حال ساخت راکتور در داخل کشور نبوده است. تنها دو راکتور جدید که از دهه 1970 مجوز ساخت دریافت کرده و ساخته شده‌اند - راکتورهای آب تحت فشار AP1000 وستینگهاوس در نیروگاه ووگتل در جورجیا - بسیار بد پیش رفتند و تقریباً به خط پایان نرسیدند. دو واحد AP1000 سرانجام در آوریل 2023 و مارس 2024 با بیش از دو برابر هزینه و برنامه زمانی اولیه برنامه‌ریزی شده به شبکه برق متصل شدند. دو واحد AP1000 دیگر در نیروگاه VC Summer در کارولینای جنوبی همسایه پس از صرف 9 میلیارد دلار متوقف شدند . این یک نقطه داده به مشتریان بالقوه در خارج از کشور نشان نمی‌دهد که ایالات متحده در ساخت راکتورها مهارت دارد.

همکاری با شرکت‌های خصوصی آمریکایی نیز به دلایل متعدد برای کشورها چالش‌برانگیزتر است. دولت فدرال با مجموعه‌ای از مقررات کنترل صادرات مواجه است که توسط چندین آژانس فدرال مختلف (مانند وزارت انرژی، شورای ملی تحقیقات هسته‌ای و وزارت بازرگانی) اداره می‌شود و کشورها باید از آنها عبور کنند. این آژانس‌ها همچنین با آژانس‌هایی که بودجه دولتی را برای حمایت از صادرات تأمین می‌کنند، مانند بانک صادرات-واردات ایالات متحده و شرکت توسعه مالی، متفاوت هستند. در مقابل، کشورهای مشتری می‌توانند در مقابل نهادهای دولتی روسیه و چین بنشینند و شرایط تأمین و تأمین مالی راکتور را به شیوه‌ای بسیار ساده‌تر مذاکره کنند.

حتی اگر دولت ایالات متحده تصمیم به تأمین مالی در حمایت از صادرات راکتور بگیرد، به نظر نمی‌رسد پیشنهادهایی که ایالات متحده ارائه می‌دهد به اندازه پیشنهادهای روسیه و چین سخاوتمندانه باشد . وام‌هایی که چین و روسیه در حمایت از صادرات راکتور خود صادر کرده‌اند، از چندین نظر، سخاوتمندانه‌تر از وام‌های اسمی بانک صادرات-واردات ایالات متحده بوده‌اند، و پیشنهادهای سهام ارائه شده توسط روسیه به ویژه بیشتر از آن چیزی است که شرکت‌های خصوصی یا حتی دولت ایالات متحده قادر به انجام آن هستند.

چندین مورد از این مزایا در مورد سایر رقبای ایالات متحده در صادرات فناوری هسته‌ای غیرنظامی که متحدان نظامی هستند، از جمله فرانسه و کره جنوبی نیز صدق می‌کند. روی هم رفته، معایب و نقاط ضعف رقابتی موجود ایالات متحده، درخواست تعهدات بیشتر در زمینه عدم اشاعه از سایر کشورها را دشوارتر از آنچه تأمین‌کنندگان جایگزین درخواست می‌کنند، می‌کند.

توصیه‌ها. دولت ایالات متحده علاوه بر سرمایه‌گذاری‌های کلان در توسعه راکتور، تلاش‌هایی را برای نوسازی و به‌روزرسانی سیاست‌های نظارتی در کمیسیون تنظیم مقررات هسته‌ای ایالات متحده آغاز کرده است، [6] سرمایه‌گذاری‌هایی را در بخش ابتدایی چرخه سوخت هسته‌ای انجام داده است، [7] و حتی ممکن است در حال بازنگری رویکرد خود در بخش انتهایی چرخه سوخت نیز باشد. همزمان با تغییر مسیر سیاست انرژی هسته‌ای خود، باید سیاست عدم اشاعه خود را نیز برای رسیدگی به برخی از چالش‌های نوظهور و همچنین چالش‌های دیرینه، تقویت کند.

 

علیرغم پیچیدگی‌های مختلف موجود در تجارت هسته‌ای، الزامات عدم اشاعه ایالات متحده در حال حاضر نه مانع از آن می‌شود که کشورهایی که از پذیرش خواسته‌های واشنگتن خودداری می‌کنند، پروژه‌های انرژی هسته‌ای را با روسیه، چین یا دیگران بررسی کنند و نه تضمین می‌کند که امتیازات ویژه ایالات متحده، شکل و سرعت این بازار را تعیین می‌کند. تنها با ایجاد اصلاحاتی در ساختار گسترده‌تر فعالیت‌های صنعت هسته‌ای خارجی ایالات متحده، می‌توان این پویایی‌ها را تغییر داد. اما یک رویکرد متفاوت عدم اشاعه ایالات متحده می‌تواند به رویکردی مؤثرتر کمک کند، به ویژه اگر مقامات و قانون‌گذاران آمریکایی آماده ارائه مشوق‌های قابل توجه‌تری به کشورهای خارجی باشند. به عنوان مثال، برخی از کارشناسان در گذشته پیشنهاد کردند که ایالات متحده به سمت استراتژی « خرید » جاه‌طلبی یک متحد برای فناوری هسته‌ای حساس تغییر جهت دهد. با این حال، این رویکرد ممکن است فقط قبل از اینکه یک کشور قابلیت‌هایی را ایجاد کند که رها کردن آنها دشوار یا پرهزینه باشد، مؤثر باشد.

برای این منظور، چندین گزینه اهرم فشار برای ایالات متحده وجود دارد که شایسته بررسی بیشتر هستند:

به دفتر برنامه‌های وام وزارت انرژی اجازه دهید تا در صورتی که کشوری در توافق‌نامه ۱۲۳ موافقت کند که میزبان تأسیسات غنی‌سازی و بازفرآوری نباشد، برای پوشش مقدار محدودی از صادرات راکتور، تأمین مالی کند. یکی از اقلام با ارزش قابل توجه برای کشورهایی که برنامه‌های هسته‌ای جدیدی را آغاز می‌کنند و به دنبال خرید راکتور از کشورهای تأمین‌کننده هستند، تأمین مالی است. دولت ایالات متحده دو نهاد تأمین مالی صادرات موجود دارد - بانک صادرات-واردات و شرکت تأمین مالی توسعه - اگرچه هیچ‌کدام به مذاکره‌کنندگان توافق‌نامه ۱۲۳، که وزیر امور خارجه و وزیر انرژی هستند، گزارش نمی‌دهند. داشتن دفتری با قابلیت تأمین مالی که به هر یک از وزرا گزارش می‌دهد، مذاکرات را آسان‌تر و معتبرتر می‌کند. از سوی دیگر، این امکان وجود دارد که هر دو نهاد تأمین مالی صادرات از این نظر اصلاح شوند. در این صورت، توافق‌نامه‌های ۱۲۳ آینده می‌توانند به عنوان مفادی برای تأمین مالی، مثلاً تا ۸۵ درصد از هزینه برای مقدار محدودی از راکتورهای جدید (مثلاً ۲۰۰۰ تا ۵۰۰۰ مگاوات) در نظر گرفته شوند. این می‌تواند برای برخی از کشورها جذابیت قابل توجهی داشته باشد. ممکن است لازم باشد تفاهم‌نامه اعتبار صادراتی OECD برای کشورهای عضو OECD، مانند ایالات متحده، به‌روزرسانی شود تا از محدودیت‌های موجود در آن فراتر رود.

سیاست بانک جهانی را به‌روزرسانی کنید تا در صورت وجود پروتکل الحاقی در یک کشور، امکان حمایت از پروژه‌های راکتور تحت حفاظت فراهم شود. بانک جهانی اخیراً سیاست خود را در برابر حمایت از پروژه‌های انرژی هسته‌ای لغو کرده است. یکی از معیارهای مفید عدم اشاعه که می‌تواند در یک سیاست جدید گنجانده شود، این است که بانک جهانی فقط از پروژه‌های شکافت هسته‌ای که تحت پادمان‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هستند و در کشورهایی که پروتکل الحاقی دارند (و پروژه‌های انرژی همجوشی نیاز به پروتکل الحاقی دارند) حمایت کند. یک اقدام سیاسی اضافی که می‌تواند در نظر گرفته شود، تعهد کشور به استفاده از بازار بین‌المللی برای خدمات غنی‌سازی و بازفرآوری است، نه میزبانی از چنین تأسیساتی. با توجه به اینکه انجام برخی فعالیت‌های اشاعه‌ای توسط یک کشور می‌تواند منجر به تحریم‌ها و در نتیجه، به طور بالقوه دشواری در بازپرداخت وام شود، هر دو به عنوان بخشی از ارزیابی ریسک برای هر وامی منطقی هستند.

مذاکره برای انعقاد یک توافق سه‌جانبه با بریتانیا و فرانسه که در آن همه طرف‌ها موافقت کنند خدمات غنی‌سازی و بازفرآوری را با نرخ بازار به هر کشوری که به صورت الزام‌آور قانونی موافقت کند که میزبان تأسیسات غنی‌سازی و بازفرآوری نباشد، ارائه دهند. هر سه کشور، میزبان تأسیسات غنی‌سازی در مقیاس تجاری هستند (اگرچه تأسیسات ایالات متحده و بریتانیا هر دو تأسیسات URENCO هستند که متعلق به آلمان و هلند نیز می‌باشند) و فرانسه یک تأسیسات بازفرآوری در مقیاس تجاری را اداره می‌کند که توانایی آن در ارائه خدمات بازفرآوری سوخت هسته‌ای مصرف‌شده به کشورهای خارجی در طول دهه‌ها اثبات شده است.

این سه کشور دیدگاه‌های نسبتاً مشابهی در مورد عدم اشاعه دارند و اگر کشورهای دیگر موافقت کنند که میزبان تأسیسات غنی‌سازی نباشند، این قابلیت‌های ترکیبی، پیشنهادی اضافی و معتبر برای آنها خواهد بود. در حال حاضر، فرانسه تنها کشور از بین این سه کشور است که می‌تواند خدمات بازفرآوری را به مشتریان خارجی ارائه دهد، اگرچه ایالات متحده می‌تواند ساخت چنین قابلیتی را بررسی کند. با این حال، جدا از هزینه، چالش انجام این کار احتمالاً ناشی از یافتن کشوری است که مایل به میزبانی تأسیساتی باشد که سوخت هسته‌ای مصرف‌شده تجاری خارجی را دریافت می‌کند.

گزینه دیگری که می‌توان در نظر گرفت، اضافه کردن بالقوه ژاپن به عنوان دارنده فناوری برای خروج از پویایی متمرکز بر آمریکا و اروپا است. اما در اینجا نیز، چالش‌ها قابل تصور نیستند. به عنوان مثال، کارخانه بازفرآوری روکاشو ژاپن که مدت‌ها به تعویق افتاده بود، هنوز عملیاتی نشده است و ژاپن ممکن است بخواهد تأمین نیازهای داخلی را بر نیازهای بین‌المللی اولویت دهد، گذشته از اینکه آیا اراده قانونی و سیاسی برای واردات و مدیریت سوخت هسته‌ای مصرف‌شده خارجی را دارد یا خیر.

ارائه مجوزهای صادرات سوخت بلندمدت و برنامه‌ریزی‌شده در ۱۲۳ توافقنامه به کشورهایی که موافقت می‌کنند میزبان تأسیسات غنی‌سازی یا بازفرآوری نباشند. پس از لازم‌الاجرا شدن ۱۲۳ توافقنامه با سایر کشورها، صدور مجوز صادرات سوخت از ایالات متحده به آن کشورها همچنان از طریق کنترل‌های صادرات NRC برای هر سوخت‌گیری جدید انجام می‌شود. برای کاهش هزینه‌های سربار بوروکراتیک و هزینه‌های مالی مرتبط، و نشان دادن تعهد بلندمدت به تأمین سوخت، وزارت انرژی و مذاکره‌کنندگان وزارت امور خارجه می‌توانند به تمام سفارشات سوخت آینده که تحت این توافقنامه صادر می‌شوند، تأیید برنامه‌ریزی‌شده بدهند. تأیید صادرات سوخت برای دوره‌های طولانی مدت (یعنی دهه‌ها) توسط دولت ایالات متحده بی‌سابقه نیست. به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۹، کمیسیون تنظیم مقررات هسته‌ای ایالات متحده درخواست شرکت خدمات انرژی لوئیزیانا (که یک تأسیسات غنی‌سازی URENCO در نیومکزیکو را اداره می‌کند) برای صادرات اورانیوم غنی‌شده به جمهوری کره برای دوره‌ای تا سال ۲۰۴۰ را تأیید کرد.

اداره ملی امنیت هسته‌ای (NNSA) وزارت انرژی می‌تواند هر یک از این چهار مشوق و همچنین سایر مشوق‌ها را برای ارزیابی اثربخشی بالقوه آنها مطالعه کند. به طور خاص، NNSA می‌تواند مطالعه‌ای را برای سنجش علاقه کشورهای مختلفی که علاقه بالقوه خود را به یک برنامه انرژی هسته‌ای غیرنظامی به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ابراز کرده‌اند، تأمین مالی کند. این می‌تواند به تعیین اینکه آیا مجموعه‌ای از مشوق‌ها برای سایر کشورها به اندازه کافی ارزشمند خواهد بود که تعداد بیشتری از آنها موافقت کنند که میزبان تأسیسات غنی‌سازی و بازفرآوری نباشند، کمک کند.

بررسی رژیم کنترل صادرات و پادمان‌های مربوط به همجوشی. اگر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تصمیم بگیرد از مفاد دسترسی تکمیلی در پروتکل الحاقی در نیروگاه‌های همجوشی آینده استفاده کند، منطقی است که تأمین نیروگاه‌های همجوشی به کشور دیگری را به این موضوع مشروط کند که آیا آن کشور پروتکل الحاقی را اجرا می‌کند یا خیر. در حال حاضر، هیچ ماده کنترل صادراتی در رژیم نظارتی ایالات متحده وجود ندارد که این شرط را الزامی کند.

دولت ایالات متحده می‌تواند این سیاست و همچنین بررسی گسترده‌تر مقررات کنترل صادرات ایالات متحده در رابطه با همجوشی را در نظر بگیرد تا ببیند آیا رژیم فعلی کافی است یا خیر. دولت ایالات متحده می‌تواند مطالعاتی را در مورد چگونگی دسترسی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به نیروگاه‌های همجوشی با استفاده از مفاد پروتکل الحاقی منتشر کند، درست همانطور که NNSA با برخی از پادمان‌های طراحی‌شده در مورد چگونگی عملکرد پادمان‌ها برای یک راکتور خصوصی مبتنی بر شکافت هسته‌ای انجام داد که نشان می‌دهد چگونه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی می‌تواند از چنین تأسیساتی محافظت کند.

بخش ۱۲۳ قانون انرژی اتمی را دوباره بررسی کنید. قانون حاکم بر توافق‌نامه‌های ۱۲۳ نقش مهمی در سیاست عدم اشاعه ایالات متحده ایفا کرده است، اما تلاش‌ها برای استفاده بیش از حد از آن ممکن است بخشی از ارزش آن را به خطر انداخته باشد. دولت و صنعت ایالات متحده هنگام مواجهه با الزامات دشوار برای جلب حمایت کنگره از چنین توافق‌نامه‌هایی - به ویژه در زمینه بحث‌های گسترده‌تر پیرامون انرژی هسته‌ای - از اقداماتی که مستلزم پوشش توافق‌نامه ۱۲۳ است، طفره رفته‌اند. شروع چنین توافق‌نامه‌ای اغلب یک فرآیند مذاکره طولانی با نتیجه‌ای نامشخص است و کشورها را مجبور می‌کند بدون درک واقعی از مزایایی که ممکن است در نتیجه آن حاصل شود، از قابلیت‌های حاکمیتی خود صرف نظر کنند. گروه‌های صنعتی، به ویژه آن‌هایی که در بخش‌های پیشرفته رآکتور و همجوشی هسته‌ای فعالیت دارند، توافق‌نامه‌های ۱۲۳ را بیش از هر چیز دیگری مانع می‌دانند.

یک رویکرد چند مسیره برای توسعه و مذاکره در مورد توافقنامه ۱۲۳ می‌تواند هوشمندانه‌تر باشد، به طوری که برخی از بخش‌های بسته توافقنامه ۱۲۳ بر اساس مذاکرات با کشور طرف مقابل قابل اصلاح باشد. همانطور که یکی از ما (ریچارد نفیو) قبلاً نوشت ، این می‌تواند شامل یک رویکرد متغیر برای الزامات دسترسی بازرسان و تجارت هسته‌ای قابل قبول، و آمادگی برای پذیرش انتقال فناوری «جعبه سیاه» به عنوان روشی که مستلزم تعهدات مشابه رویکرد حداکثری «استاندارد طلایی» که سایر توافقنامه‌های ۱۲۳ را شکل داده است، نباشد، باشد.

ایالات متحده همچنین می‌تواند در صورت تعهد به کنار گذاشتن غنی‌سازی و بازفرآوری و همچنین هرگونه مجوز مربوطه، به دنبال گزینه‌هایی برای تسریع بررسی توافقنامه ۱۲۳ باشد. کنگره همچنین می‌تواند تأیید کند که نیازی به توافقنامه ۱۲۳ برای نظارت بر انتقال فناوری هسته‌ای مرتبط با پروژه‌های راکتور همجوشی نیست. چنین ایده‌هایی دو مزیت سودمندِ پیشرفت در تجارت هسته‌ای و نوآوری در محصولات ایالات متحده را به همراه خواهد داشت، در حالی که به سمت سیستم‌های انرژی هسته‌ای با ویژگی‌های بهتر منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای حرکت می‌کند.

بازتعریف نقش ایالات متحده در عصر جدید هسته‌ای. همزمان با بازنگری و اصلاح سیاست‌های هسته‌ای ایالات متحده در رابطه با توسعه راکتور، تنظیم مقررات و مدیریت سوخت هسته‌ای مصرف‌شده، زمان برای بازنگری در رویکرد آن به عدم اشاعه فرا رسیده است. حمایت فعلی دو حزب از انرژی هسته‌ای می‌تواند دستیابی به اجماع در مورد رویکردی جدید در همکاری بین‌المللی انرژی هسته‌ای را آسان‌تر کند، رویکردی که مبتنی بر ارائه مشوق‌هایی به سایر کشورها برای ترغیب آنها به عدم میزبانی از تأسیسات غنی‌سازی و بازفرآوری باشد.

اگر کشورها واقعاً مایل به افزایش چشمگیر استفاده از انرژی هسته‌ای در طول قرن بیست و یکم هستند ، سیاست‌گذاران آمریکایی باید تدوین یک استراتژی جدید بلندمدت برای عدم اشاعه را به عنوان یک سرمایه‌گذاری ارزشمند از وقت خود در نظر بگیرند.

 

 

 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
آخرین اخبار