| کد مطلب: ۲۸۰۸۴
ابرتک‌تیرانداز پرخطا

سریال روز شغال پل ویلمز هرست اقتباس متفاوتی از رمان فورسایت است

ابرتک‌تیرانداز پرخطا

درحالی‌که «روز شغال» جذاب است، اشکالاتی دارد. بیشتر سریال جذاب و پیچیده است، اما قسمت ۶ احساس می‏‌کنیم که ارتباطی با داستان کلی ندارد.

سریال «روز شغال»، مینی‌سریالی درام و مهیج، محصول سال ۲۰۲۴ کشور انگلستان است که پل ویلمز هرست آن را کارگردانی کرده است. فیلمنامه‌‌ی این سریال را رونان بنت با اقتباس از رمان «روز شغال» فردریک فورسایت نوشته است. اورسولا کوربیرو، ادی ردمین، لاشانا لینچ، بن هال، سول ریمی، استوارت ویلن، فلوریسا کامارا و جانجو اونیل در این سریال به ایفای نقش پرداخته‌اند.

بعد از انتشار فصل اول، این سریال در هفته‌ی اول سه میلیون بیننده را در اسکای آتلانتیک جذب کرد و بهترین سریال افتتاحیه طی دو سال اخیر شد. «روز شغال» همچنین جزو پنج سریال اورجینال پخش آنلاین در آمریکا در آخر هفته‌ی افتتاحیه هم شد و در 200منطقه ازجمله بازارهای اسکای گروپ ایتالیا، آلمان، اتریش، سوئیس و ایرلند فروش زیادی داشت.

MV5BYmI3NDY1MGYtNTJmNy00NjA3LTk1OWUtM2IyN2M3MjFiMTZkXkEyXkFqcGc@._V1_

موفقیت این سریال همچنین در استرالیا ادامه دارد؛ جایی که این سریال رکوردهای تازه‌ای ثبت کرده است. همه‌ی این موفقیت‌ها باعث شد که پیکاک و اسکای اعلام کنند که فصل دوم این سریال نیز ساخته خواهد شد. درحالی‌که گفته می‌شود این سریال گران‌ترین سریال اسکای است در عین حالا بالاترین امتیاز را در سریال‌های جدید برای فاکس شوکیس به دست آورده است.  تمدید فصل دوم این سریال درحالی اعلام شده که این سریال نقدهای متفاوتی از سوی منتقدان دریافت کرده است، برخی بازسازی فیلم قدیمی و بازی ادی ردمین را «واقعاً قانع‌کننده» می‌خوانند درحالی‌که برخی دیگر آن را «کسل‌کننده و بی‌معنی» دانسته‌اند.

درامی پویا

داستان «روز شغال» برای اولین‌بار در رمان فردریک فورسایت در سال 1971 روایت شد که داستان یک قاتل مرموز را تعریف می‌کند که پیچیده‌ترین ترورها را با قیمت هنگفتی انجام می‌دهد. فرد زینه‌مان در سال 1973 براساس این کتاب فیلمی به همین نام ساخت که ادوارد فاکس نقش شغال را در آن ایفا کرد. اما اقتباس تازه‌ای از این اثر در قالب سریال به کارگردانی پل ویلمز هرست پخش شده است.

اما ویژگی سریال جدید این است که رونان بنت با همکاری با فورسایت 86 ساله به‌عنوان مشاور، یک درام پویا خلق کرده است و ادی ردمین در آن نقش شغال را بازی می‌کند. در دقایق اول «روز شغال» شاید خیلی‌ها از خود بپرسند که چرا آن‌ها به خود زحمت داده‌اند تا ادی ردمین برنده‌ی اسکار را برای این نقش انتخاب کنند. او به‌عنوان یک مرد مسن آلمانی گریم‌شده که هر کس دیگر می‌توانست زیر آن همه پروتز دفن شود.

با این‌حال بعد از هرج‌ومرج زیادی اطراف یک ساختمان اداری؛ جایی که به هر کسی که سر راهش قرار می‌گیرد تیراندازی می‌کند، سرانجام از ردمین رونمایی می‌شود و می‌بینیم که او ماسک،‌ کلاه‌گیس، گریم‌ها و لنزهایش را بر می‌دارد. صحنه‌ خیره‌کننده، وهم‌انگیز و تاحدودی احمقانه، پیش‌نمایشی مناسب از درامی مهیج در پیش روست.  در این بخش بنت، نویسنده‌ی فیلمنامه، چیزی متفاوت از تریلرهای معمول اکشن ارائه داده است. شغال تنها کار می‌کند اما او فردی منزوی یا مردی خالی از شفقت نیست. در قسمت اول ما با نوریا آشنا می‌شویم که شغال احترام زیادی برای او قائل است. او شغل خود را پنهان کرده تا ظاهری که می‌خواهد از خود ارائه دهد حفظ کند. 

انسانی‌ کردن شخصیت قاتل

درواقع بنت، رمان 1971 فردریک فورسایت را به‌روز کرده است و به دنیای سیاست بین‌الملل، جاسوسی، وب تاریک و دنیای زیرزمینی جرم و جنایت وارد شده است. ردمین «شغال» است، قاتل هزارچهره به‌قدری تواناست که می‌تواند با دقتِ یک تک‌تیرانداز شلیک کند و از فاصله‌ای رکوردشکن به هدفش بزند؛ آن‌قدر دور که در ابتدا ام.آی6 سرویس اطلاعاتی بریتانیا باور نمی‌کند که چنین چیزی ممکن باشد.

او یک ماشین کشتار بی‌رحم است که به آسیب‌های جانبی به رهگذرانی که اتفاقاً در زمان نامناسب در مکان نامناسب قرار می‌گیرند، فکر نمی‌کند و همچنان در این نسخه او همچنین یک مرد خانواده است، راز بزرگ قاتل بودن را از همسر و پسرش مخفی نگه می‌دارد. اگر شغال گریزپاست، این جزئیاتی که در فیلم نشان داده می‌شود با هدف روشن کردن و انسانی‌تر کردن این شخصیت است.

ما اولین‌بار شغال را در مونیخ می‌‌بینیم جایی که او استخدام شده تا یک سیاستمدار پوپولیست تفرقه‌افکن را از بین ببرد؛ اقدامی که پیامدهای بالقوه‌ی بین‌المللی دارد. این پرونده مورد توجه اطلاعات بریتانیا به‌ویژه بیانکا پلمن متخصص اسلحه با بازی لاشانا لینچ قرار می‌گیرد که در مورد اَبَرتک‌تیرانداز جدید اطلاعاتی دارد.

او درحالی‌که به‌زور خودش را وارد تحقیقات کرده است، می‌گوید:‌ «تک‌تیراندازها خوراک من هستند.» کل این سریال بهشت عاشقان اسلحه است، زیرا شخصیت‌ها به مدل‌ها، نوآوری‌ها و تکنیک‌های اسلحه‌ به گزافه می‌پردازند. شغال در تغییر قیافه و سردرگم کردن و یافتن راهش از میان تله‌های به‌ظاهر غیرممکن خوب است اما در شلیک مستقیم به‌سر مردم با سلاح‌های قدرتمند بهترین است. 

این سریال با نقش‌های مدام متغیر ناگزیر به یک سناریوی موش و گربه تبدیل می‌شود و هم بیانکا، هم شغال ردپایی از نابودی را در تلاش خود برای غلبه بر دیگری برجای می‌گذارند. 

اما مدتی طول می‌کشد تا به اصل مطلب برسیم. پنج قسمت اول این مجموعه 10 قسمتی باهم منتشر می‌شود و تماشای آن‌ها به‌صورت یک‌جا این تصور را به‌وجود می‌آورد که اندکی مملو از عناصری است که قرار است در نقطه‌ای به هم متصل شوند؛ اگر فقط شغال می‌توانست تحمل کند و پریدن بین مکان‌های پرزرق‌وبرق را آهسته کند می‌توانست کمی انتهای سست آن را حل کند.

این داستان، داستان یک توطئه‌ی شبه‌نظامی وفادار و یک‌میلیاردر فناوری که به بشردوستی تبدیل شده است دنبال می‌کند که تهدید می‌کند شبکه‌های مالی که جهان را اداره می‌کنند افشا خواهد کرد. همچنین مسائل خانوادگی موازی وجود دارد، زیرا بیانکا و شغال تلاش می‌کنند تا شغل خطرناک خود را با فرزندپروری متعادل کنند و از امنیت خود می‌ترسند. با‌این‌حال این پویایی‌های خانوادگی سرعت را کاهش می‌دهد و در یک تریلر پرجنب‌وجوش نامناسب به‌نظر می‌رسد. 

اپیزود آغازین عالی است: نوید یک درام فشرده را می‌دهد که از استعداد بازیگری خود نهایت استفاده را می‌کند و پایه‌های بسیاری از اکشن‌های خوب اجراشده را به نمایش می‌گذارد. تماشای شغال در اجرای نقشه‌های متهورانه‌اش برخلاف احتمالات هیجان‌انگیز است. حتی اگر می‌دانید که احتمالاً دستگیر نمی‌شود، اما در هر ایست بازرسی نفس‌تان را حبس می‌کنید، به این فکر می‌کنید که آیا او لغزش خواهد کرد یا خیر. 

سریال، قوی شروع می‌شود اما درنهایت به دام‌های رایج تلویزیون‌های معتبر می‌افتد. خیلی طولانی است و بیش از حد متکی به تغییرات نمایشی مکان پرزرق‌وبرق متمرکز می‌شود - نشان دادن مکان‌هایی مانند استونی، سوئد، آلمان، اسپانیا ـ و دقت قسمت اول را کنار گذاشته و هر سناریو را پیچیده می‌کند. درنهایت در نیمه‌ی اول فصل، این بدان معناست که واقعاً برای ارتباط با روایت‌های شغال یا بیانکا زمان کافی برای سرمایه‌گذاری کامل روی جنبه‌های داستان آن‌ها داده نمی‌شود.

ماجراجویی نفس‌گیر

علاوه بر فیلمبرداری فوق‌العاده و سکانس‌های اکشن جذاب، شخصیت‌ها این سریال را هدایت می‌کنند. نه بیانکا و نه شغال، آدم شایسته‌ای نیستند. بیانکا به‌شدت خود را وقف کارش کرده است و اغلب خانواده‌اش را نادیده می‌گیرد درحالی‌که لینچ در به تصویر کشیدن خود خشن و بیش از حد متمرکز است. در همین حال، سنگدلی صفتی است که شغال مدت‌هاست نشان داده است. رفتار آرام ردمین برای شکار لازم است و همان‌طور که مخاطبان را به دام می‌اندازد طعمه‌های شکارش را هم به دام می‌اندازد. بنابراین هربار که او ضربه می‌زند، شوکه‌کننده است.

این سریال به‌طور کامل ژانر را دوباره ابداع نمی‌کند و از آنچه در ابتدا به‌نظر می‌رسد آشناتر است. شبیه «اسب‌های آرام» است اما فاقد طنز و پوچ بودن است. شخصیت ردمین مانند یک باند است که از بین رفته است. اگرچه ممکن است به‌طور کامل به وعده‌ی اولیه‌ی خود عمل نکند، اما هنوز هم تجربه‌ای بسیار لذت‌بخش و اکشن است.

شغال خطاهایی می‌کند. بیشتر وقتش را صرف اصلاح اشتباهاتش و تغییر اوضاع می‌کند. بنت ایرادات موجود در نمای مغز متفکر را برجسته می‌کند و واقع‌گرایی نمایش را تقویت می‌کند و به ردمین اجازه می‌دهد تا قدری از انسانیت شغال را آشکار کند. او به سرعت و بدون پشیمانی می‌کشد، اگرچه لحظاتی وجود دارد که در مورد اعمال خود احساس درد می‌کند، اما برای متوقف‌شدنش کافی نیست. 

درحالی‌که «روز شغال» جذاب است، اشکالاتی دارد. بیشتر سریال جذاب و پیچیده است، اما قسمت 6 احساس می‌کنیم که ارتباطی با داستان کلی ندارد. گرچه شامل لحظات مهمی است، اما طرح داستان آنقدر طولانی می‌شود که در چهار قسمت پایانی به‌طور چشمگیری سرعت می‌گیرد.

با وجود افزایش سرعت در اواسط فصل، «روز شغال» یک درام واقعاً جذاب است. با رمان محبوب فورسایت به‌عنوان پایه، بازگویی مدرن بنت داستان پیچیده‌ای از جاسوسی و داستانی در مورد دو شخصیت پیش می‌رود. مشاغل شغال و بیانکا همچنان محوری هستند، اما آن‌ها انسان‌هایی کاملاً شناخته‌شده با زندگی شخصی، تعهدات و عزم برای موفقیت هستند. این سریال که با دقت ارائه شده و جزئیات زیبایی دارد، یک ماجراجویی نفس‌گیر تا آخر است.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
آخرین اخبار