نگران آینده کشوریم
در پنجمین کنگره حزب کارگزاران سازندگی ایران مطرح شد
در پنجمین کنگره حزب کارگزاران سازندگی ایران مطرح شد
پنجمین کنگره حزب کارگزاران سازندگی ایران روز گذشته با حضور ۴۸۲ عضو حزب از سراسر کشور در تهران و با دو شعار «برای ایران» و «تحقق توسعه، احیای جمهوریت، پیگیری مطالبات زنان» برگزار شد. در جریان برگزاری این کنگره، براساس اساسنامه نیمی از کرسیهای شورای مرکزی انتخاب شدند. محسن هاشمی، شهربانو امانی، امیر اقتناعی، کوروش دستپاک، فرزانه ترکان، ناعمه علینژاد، علی هاشمی، احمد نقیبزاده، محمد عطریانفر، محمدهادی جلیلی، علی جمالی، طیبه اصفهانی، جهانبخش خانجانی، محمود علیزادهطباطبایی، فاطمه احمدی، مجید صالحی، حامد منتظری و ارسلان شهنی به عنوان اعضای جدید شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران انتخاب شدند. همچنین ۱۷ عضو شورای مرکزی نیز از دوره پیش انتخاب شده بودند و در این دوره نیاز به رای مجدد نداشتند که اسامی این افراد عبارتند از: «سیدحسین مرعشی، غلامحسین کرباسچی، فائزه هاشمی، فاطمه سعیدی، سیدعلیرضا سیاسیراد، پروانه مافی، ناهید تاجالدین، محمد قوچانی، یداله طاهرنژاد، بهرام فیاضی، علیمحمد نمازی، مصطفی پهلوانی، محمود سعیدیزاده، ولیاله افخمی، عبدالواحد شهنوازی، مهدی بهزادیان و طاهره میرساردو». علی باخرد، مهدی محبی و بهروز نادرینسب نیز به عنوان بازرسان شورای مرکزی انتخاب شدند. در این جلسه نهاد شورایعالی مشورتی حزب کارگزاران سازندگی ایران به اساسنامه حزب افزوده شد. با رای اعضای کنگره اسحاق جهانگیری، ایرج فاضل، محمد هاشمی، غلامحسین کرباسچی، کرباسیزاده، رضا امراللهی، عبدالناصر همتی، محمدحسین عادلی، رضا ملکزاده، سیدمصطفی هاشمیطبا، مسعود نیلی و احمد مسجدجامعی بهعنوان اعضای شورایعالی مشورتی انتخاب شدند. در پی انتشار این خبر غلامحسین کرباسچی در گفتوگو با خبرنگار روزنامه هممیهن گفت:«من در دو سال گذشته در هیچ یک از ارکان حزب سمتی نداشتم و در جلسات و برنامههای آن هم شرکت نکردهام.» در این جلسه عبدالناصر همتی، رئیس پیشین بانک مرکزی، محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه پیشین، محسن هاشمی، عضو شورای مرکزی حزب و اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت حسن روحانی سخنرانی کردند که متن سخنان آنها در ادامه میآید.
گفتار سیاستمدار
افقگشایی مسئولیت تکتک سیاستورزان کشور است
اسحاق جهانگیری
معاون اول دولت حسن روحانی
همه ما باید همدردی خود را با مردم مظلوم غزه، بهویژه کسانی که بدون هیچ سرپناهی در بیمارستان قتل و عام شدند، اعلام کنیم. متاسفانه نظام بینالملل در حل اینگونه مسائل عاجز است. دغدغه من همواره دغدغه اصلاحگری است و باور دارم که اصلاحطلبی کمهزینهترین و مؤثرترین راه برای خروج حکومت و نظام از تنگناها و بحرانهایی است که پیش روی ما قرار دارد. برای مشکلات کشور هیچ راهی، جز راه اصلاحطلبی را قبول ندارم و معتقدم با اصلاحات میشود این کار را انجام داد. فارغ از احزاب سیاسی، اصلاحطلبی و اصلاحات را موضوعی فراتر از کارگروه حزبی میدانم و معتقدم هر کسی در هر گوشهای از این کشور، کاری انجام میدهد که در جهت حل مشکلات کشور، پیشرفت و توسعه کشور است، کار اصلاحطلبی به حساب میآید و فرقی ندارد در گروههای اصلاحطلبی عضو باشد یا نه. با این ذهنیت باید از هر کار اصلاحطلبی حمایت کنیم و فکر کنیم کشور میتواند با هزینههای کم از تنگناها عبور کند. توسعه از نظر من محوریترین مسئلهای است که باید به آن پرداخته شود. ایران از هر نظر شایسته توسعه بوده اما متاسفانه با نگاه به گذشته، همواره بحث توسعه ایران در سدههای تاریخی مطرح بوده است. مردم ایران به دلیل اینکه همواره به دنبال توسعه برای آزادی، عدالت، استقلال و پیشرفت بودند، در طول کمتر از صد سال دو انقلاب کردند و بهدنبال این بودند که از دل این انقلابها کشور را توسعه دهند. در انقلاب اسلامی، آیتالله هاشمیرفسنجانی پس از جنگ، اولین بانی توسعه در کشور شدند و سیاستهایی که وضع کردند، از خصوصیسازی گرفته تا سرمایهگذاریها و اجرای طرحهای بزرگ در بخش آب، کشاورزی و صنعت بسیار مناسب بود. با استمرار دولت آقای هاشمی در دولت آقای خاتمی پرچم توسعه برافراشته ماند و با اتکا به جهشی که در کشور رخ داده بود، رهبری سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی را اعلام کردند و چشمانداز ۲۰ساله کشور نوشته شد و مسیر خیلی خوبی برای کشور باز شد. اگر همین روال در دولت آقای احمدینژاد ادامه پیدا میکرد چه پیشرفتی پیش روی ما بود. اما یکباره و با انتخابات سال ۱۳۸۴ سرنوشت کشور به گونه دیگری رقم خورد. دستاوردهای توسعه به شکل ناباورانهای دچار آسیب شد و نهتنها توسعه متوقف شد، بلکه دستاوردهای قبلی نیز از بین رفت. فضای بینالمللی با شعارهای حاشیهای که یک ریال هم برای مردم ارزش نداشت و تنها هزینه بر مردم ایران تحمیل کرد، مانند «هولوکاست»، «تحریمها کاغذپاره است» فضا به شدت متشنج شد و سرنوشت یک ملت به بازی گرفته شد. نتیجه آن شد که شورای امنیت چندین قطعنامه علیه ما صادر کرد و اعلام کرد که ایران مخل صلح جهانی است. در چنین شرایطی توسعه کشور آسیب جدی دید اما مردم و سیاسیون همت و اجماعنظر کردند و آقای روحانی بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شد. چهار سال اول آقای روحانی جزو برجستهترین سالهای ریاستجمهوری است. برجام به نتیجه رسید، قطعنامهها حذف شد، شرایط برای توسعه فراهم شد و گروهها با همدیگر همگراتر شدند و فضا آرامتر شد اما به دو دلیل عمده در دور دوم ریاستجمهوری ایشان این دستاوردها ادامه پیدا نکرد. یک دلیل این بود که عدهای از چهرههای شاخص داخل حکومت اصرار داشتند که آقای روحانی نباید دور دوم ریاستجمهوری را ادامه دهد. علاوه بر آن، ترامپ روی کار آمد. ترامپ در مصاحبهای گفت زمانی که تصمیم گرفتیم سردار سلیمانی را ترور کنیم، با نتانیاهو هماهنگ کرده بودیم و او قبول کرده بود که در این مسیر همراهی کند اما چند ساعت قبل از عملیات گزارش دادند که نتانیاهو میگوید نمیخواهد در این اقدام دخالت داشته باشد. شما عنصری بدتر و خبیثتر از نتانیاهو میشناسید؟ او هم برای اینکه کاری کند که ترامپ دست به چنین جنایتی نزند، در لحظه آخر گفت که نمیخواهم در این پروژه همراهی کنم. نفتکشهای ما را یکی پس از دیگری در آبهای بینالمللی منفجر میکردند و در این شرایط ویژه محدودیتهای کرونا نیز اضافه شد و شرایط آنگونه پیش رفت. باور خیلیها نیز این بود که آقای روحانی اهل کار و مرد میدان نیستند و فکر کردند میآید و یک دکمه را میزند و اقتصاد کشور راه میافتد، چراکه یک روز هم کار اجرایی نکرده بودند و نمیدانستند اداره کشور یعنی چی! گفتند بدون مذاکره و حل برجام میتوانند کشور را اداره کنند و حالا شرایط کشور اینگونه است. دغدغه و نگرانی از فرسایش منابع کشور امروز وجود دارد و منابع کشور به نقطه بحرانی رسیده است. ایران از نظر منابع آبی وارد بحران آبی شده است، از نظر محیط زیست و هوا، دچار فرسایش جدی هستیم و مسائل جدی برای توسعه کشور رخ داده است. تالابهای کشور یکی پس از دیگری در حال خشک شدن هستند و با این مسائل و بحرانها روبهرو هستیم. از آن طرف سرمایههای اجتماعی کشور بهشدت در حال فرسایش است و اگر دغدغه ما مهاجرت نخبهها و المپیادیها بود، الان به یک فاجعه نزدیک نمیشدیم. حالا هر نیروی متخصصی که توانمند باشد، در حال رفتن از ایران است. این خواست دشمنان ایران است، یک ایران ضعیفی که تمام منابع آن از بین رفته است. شرایط سیاسی کشور را هم میدانیم و در این شرایط باید راهکارهایی پیدا کرد که افق خوبی را پیش روی ملت گذاشت. متاسفانه یأس و ناامیدی امروز در بین خانوادهها حاکم است و افقگشایی مسئولیتی است که امروز روی دوش تکتک سیاستورزان کشور قرار دارد.
گفتار اقتصاددان
کشور نیازمند بازنگری اساسی در حکمرانی اقتصادی است
عبدالناصر همتی
رئیس پیشین بانک مرکزی و استاد اقتصاد دانشگاه تهران
ابتدا لازم است با ملت مظلوم فلسطین که این روزها هدف آماج حملات رژیم صهیونیستی هستند، ابراز همدردی کنم. امروز کمی راجع به مسائل توسعه و اقتصاد ایران با توجه به اینکه حزب کارگزاران مزین به اسم سازندگی است و بهدنبال توسعه نیز هست، صحبت میکنم. فرق بین توسعه و رشد اقتصادی چیست؟ ما فراتر از رشد اقتصادی، نیازمند توسعه پایدار هستیم اما متاسفانه در چند دهه گذشته جهتگیری ما بههیچوجه در راستای توسعه پایدار نبوده است. پیش از آنکه بتوانیم به توسعه که یک تحول تدریجی در ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است برسیم، باید از رشد و توسعه بدانیم. این روزها صحبت از رشد و پیشرفت زیاد است، اما تاکید میکنم که پیشرفت و رشد با توسعه بسیار متفاوت است. اما به نظر نمیرسد توسعه اصل و هدف باشد و همه از رشد و پیشرفت صحبت میکنند. رشد و پیشرفت در زندگی اقتصادی با همان درآمد سرانه تحقق پیدا میکند اما رشد بدون توسعه نه پایدار خواهد بود و نه منجر به خوشبختی مردم خواهد شد. در نتیجه باید به دو متغیر کلان اقتصادی؛ اول، رشد اقتصادی که پیشنیاز توسعه است و دوم، تورم اشاره کنیم. بدون رشد اقتصادی نه توسعهای اتفاق میافتد و نه این رشد پایدار خواهد بود. از طرفی تورم نیز نشاندهنده ثبات و بیثباتی اقتصاد کشور است و این اشتباه است که فکر کنیم با وجود تورم ۴۰ درصدی بتوانیم به رشد پایدار برسیم. تنها در دهه چهل بهرهوری در رشد اقتصادی نقش داشت که با دخالتهای شاه ادامه پیدا نکرد و از اواخر دهه چهل عملاً منتفی شد. میانگین رشد اقتصادی در کشور ما طی حداقل ۳۴ سال گذشته (پس از جنگ) 5/3درصد بوده است. در دوره سازندگی این رشد حدود ۵درصد، در دوره اصلاحات ۴درصد، در دوره آقای احمدینژاد ۲ درصد و در دوره اخیر به یک درصد رسید. بعلاوه که در یک دهه گذشته، تحریمهای سختی بر کشور حاکم شد که عملاً رشد اقتصادی را نابود کرد و در دهه ۹۰ رشد اقتصادی 5/0درصد بود. جالب است هر زمانی که قیمت منابع نفتی تغییر کرده، رشد اقتصادی کشور نیز تغییر کرده است. اما عوامل کاهش این رشد برونزا است و با سیاستهایی که از خارج از کشور نسبت به ما اتخاذ میشود این نتایج را میبینیم. در نتیجه در مقوله رشد اقتصادی نتوانستیم آنگونه که باید پیش برویم. ما نتوانستهایم به هدفمان که رتبه اول منطقه تا دو سال آینده بود، برسیم و آنچه که تحت عنوان برنامههای توسعه مینویسیم، یکسری ایدهآلهایی است که روی کاغذ میآوریم اما در عمل تحقق پیدا نمیکند چراکه استراتژی توسعه کشور مشخص نیست. دولت فعلی تاکید میکند که رشد ما چهار برابر شد و به ۴ درصد رسید، اما این ربطی به دولت ندارد. در سال ۹۳ نیز رشد کشور ۴ درصد شد چراکه رشد کشور منابعمحور است. بعد از اینکه کرونا افت کرد، قیمت نفت بالا رفت و صادرات نفت ما نیز افزایش پیدا کرد و رشد شروع شد و در سال ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ شاهد رشد اقتصادی بودیم. در سال ۹۹ درآمد بانک مرکزی در ماه اول سال ۲۰ میلیون دلار بود و کل درآمد ارزی ما در نیمه اول این سال، به یک میلیارد دلار رسید و آنوقت میگویند آنها نتوانستند اداره کنند و ما الان میتوانیم اداره کنیم. در واقع ثروت کشور به دلیل تحریم ۴۵ درصد عقب افتاده است و برای اینکه به آنچیزی که الان هستیم و با همان رشد دوران اصلاحات و سازندگی پیش برویم، ده سال دیگر به آنچه که الان باید در آن قرار داشتیم، میرسیم، در نتیجه به یک رشد ۸ الی 10درصدی نیاز داریم و با وجود و ادامه تحریم این مسئله امکانپذیر نیست چراکه رشد اقتصادی ما منابعمحور است. ما الان با فاجعه رشد روبهرو هستیم و نباید از رشد 5/4درصدی خوشحال شویم. در ۳۴سال گذشته میانگین رشد نقدینگی ما ۲۸ درصد بوده است و با توجه به اینکه میانگین رشد حقیقی کشور 5/3درصد بوده است، با یک اختلاف ۲۴درصدی مواجه هستیم. علم اقتصاد ادعا دارد که در کوتاهمدت ممکن است نقدینگی منجر به تورم نشود، اما در بلندمدت قطعاً میشود. آقای احمدینژاد وقتی روی کار آمدند، گفتند اقتصاددانها متوجه نیستند و نقدینگی برای رشد اقتصادی خوب است و الان هم به گوش میرسد که دوستداران و حامیان او در دولت چنین حرفی را تکرار میکنند درحالیکه این مقابله با علم اقتصاد است و در جهان مسجل است که عامل اصلی تورم در بلندمدت، رشد نقدینگی است. در دوره اصلاحات ما کمترین تورم را داشتیم که به ۱۵ درصد رسیده بود و در دوره احمدینژاد ۱۷ درصد بود، البته در دوره ایشان میزان درآمد و قیمت نفت آنچنان بالا رفت که با واردات توانستند تورم را کنترل کنند و این یکی از مهمترین ضعفهای دولتهای ماست که وقتی قیمت نفت بالا میرود، رشد اقتصادی هم بالا میرود و درآمد کشور افزایش میشود، واردات زیاد و نرخ ارز حقیقی سرکوب میشود. زمانی که نرخ ارز حقیقی غیررقابتی میشود، واردات کالاهای غیرقابل معامله بهصرفه میشود و تورم کنترل میشود اما تولید را نابود میکنیم. به همین دلیل است که طی نزدیک به دو دهه گذشته، ۴۰ درصد منابع ارزی بانک مرکزی را صرف پایین نگه داشتن نرخ ارز کردیم که عمدتاً هم در دوره آقای احمدینژاد رخ داد. مشکل ما سلطه مالی در کشور است. دولتهای ما عادت کردهاند که خرجشان بیشتر از دخلشان باشد و این یعنی با خلق نقدینگی در حال اداره کشور هستند. وقتی بانک مرکزی استقلالی ندارد که سیاست پولی را در قبال سیاست بانکی اعمال کند، تورم را نمیتواند کنترل کند. در یک سال گذشته ۲۸ هزار میلیارد تومان پول چاپ کردند و با این رقم چاپ پول نمیتوان تورم را کنترل کرد. بنابراین اگر نتوانیم این حکمرانی اقتصادی را با توجه به اینکه توسعه فقط رشد و پیشرفت نیست، در نظر نگیریم، بدون تحول تدریجی و ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نمیتوانیم رشد پایدار داشته باشیم. نمیتوان بدون مشارکت مردم به توسعه رسید و ساختارهای اجتماعی را تغییر داد.
گفتار حزب
حزبداری در کشور کار سختی شده است
محسن هاشمی
رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی
آخرین کنگره حزب کارگزاران (کنگره چهارم) در بهمن سال ۱۳۹۹ برگزار شد و بعد از آن شورای مرکزی شکل گرفت و انتخاب ارکان شورا و ارکان حزب انجام شد. همانطور که میدانید متاسفانه حضور جناب آقای کرباسچی را در حزب از دست دادیم. در اینجا از ۲۵ سال زحمت ایشان بهعنوان دبیرکل حزب کارگزاران تشکر ویژه میکنم. نکته حائز اهمیت بعد از برگزاری کنگره چهارم، دوران کرونا و اتفاقاتی بود که در پی آن رخ داد بود، چراکه به سختی امکان فعالیت جمعی فراهم بود، اما در همین دوران نیز جلسات شورای مرکزی حداقل هر دو هفته یکبار برگزار شد. شعاری که برای کنگره پنجم انتخاب شده، منشعب از شعار اصلی حزب؛ تداوم عزت اسلامی، تداوم سازندگی و آبادانی ایران است. قلب تکتک ما برای توسعه ایران میتپد و راهحل آبادانی کشور توسعه، چه توسعه اقتصادی و زیربنایی و چه توسعه زیربنایی و فرهنگی است. اما از سال ۱۳۸۴ به بعد توسعه کشور دچار مشکل شده و رو به افول میرود و دلیل آن بیتوجهی به سازندگی و آبادانی است و به همین دلیل اولین شعار برای کنگره امسال را «توسعه» انتخاب کردیم. «جمهوریت» نظام، محوریت بعدی کنگره است که در شعار امسال به آن اشاره شده که متاسفانه در انتخابات اخیر دچار خدشه شده است. بعلاوه با توجه به اتفاقاتی که سال گذشته رخ داد و عمدتا مربوط به مطالبات بخش زنان بود، نتیجه آن شعار سوم است که مطالبات زنان است و امیدوارم طی سال های آتی برای این سه شعاری که مطرح شده فعالیت های جدی داشته باشیم و اثرگذار باشیم. در موضوع غزه، پرسشهای زیادی وجود دارد که هنوز به آنها پاسخ داده نشده و لازم است که در جامعه و توسط احزاب روشنگری انجام شود. هرچند که در کشور ما حزبداری کار سختی شده است و انگار با ساختار نظام جمهوری اسلامی همگن نیست و امکان فعالیتهای حزبی تقویت نمیشود اما باز هم کشور از طریق وجود حزبهای قوی میتواند به نتیجه برسد. یکی از سوالات مهمی که الان مطرح است، با توجه به خساراتی که توسط اشغالگران فلسطین به مردم فلسطین، غزه، حتی لبنان و سوریه و کرانه باختری و دیگر نقاط وارد شده، این سوال مطرح است که چرا این عملیات توسط حماس شروع شد و باید بررسی شود که آیا نتیجه رشد درونی حماس و گروههای مقاومت بود؟ اگر این موضوع از این جهت بوده و در هماهنگی با گروههای مقاومت انجام شده و تلهای از طرف اسرائیل نبوده، باید هزینه و فایده این حمله را ارزیابی کرد و مشخص شود که آیا قدرتهای منطقهای و قدرتهای بزرگ در این موضوع دست داشتند یا خیر. اینها سوالاتی است که باید به آن پاسخ داد. البته خیلیها میگویند دشمن صهیونیستی همیشه اینگونه فعالیتهای همراه با خسارت و قساوت را داشته و حتی اگر این حمله از طرف حماس شکل نمیگرفت باز هم شاهد این قساوتها بودیم. اگر از حمله اسرائیل به غزه جلوگیری شود و غزه از سکنه خالی شود، باید مذاکرات جدی در این زمینه صورت بگیرد. اگر واقعاً اسرائیل آن حملهای را که مدنظر دارد انجام دهد ما در چه شرایطی قرار میگیریم و چگونه باید مقاومت را برنامهریزی کنیم که جلوی خسارتها گرفته شود. اینها مسائلی است که میتواند برای کشور، اقتصاد و معیشت مردم مشکلاتی ایجاد کند. شعار اصلی حزب سازندگی و آیتالله هاشمیرفسنجانی پرهیز از افراط و تفریط و استفاده از اعتدال در همه کارها است. امیدوارم همانطور که در گذشته یک هماهنگی در جبهه اصلاحات ایجاد شد. باز هم بتوانیم در این بنبست سیاسی که شاهد آن هستیم، راهحل جدیدی پیدا کنیم.
گفتار دیپلمات
تندروهای داخلی بیش از همه به قدرقدرتی آمریکا باور دارند
محمدجواد ظریف
وزیر امور خارجه دولت روحانی
انسان نهتنها محور توسعه است، بلکه محور امنیت و حیات اجتماعی است و توجه به عامل انسانی، مهمترین ارزش در یک نظام زمامداری است. زمامداری بهینه در شرایط کنونی بینالمللی بدون توجه به ارزش و نقش انسانها غیرقابل تصور است. در جهان امروز شاهد یک گسست از دورانهای گذشته هستیم و این گسست شاید مهمتر از فروپاشی جهان دوقطبی باشد. گسستی که امروز با آن مواجهیم از قرن ۱۷ میلادی که نظام کشور-ملت براساس مونوپلی و اقتصاد دولتها در کنشگری در صحنه بینالمللی شکل گرفته بود، در حال از دست دادن انحصار دولتی است. نقش کنشگران غیردولتی در جهان به حدی بالا رفته است که بسیاری از اندیشمندان حتی رئالیستها که معمولاً غیردولتها را قابل نگرش در تغییرات مسائل بینالمللی نمیدیدند و معتقد بودند همه چیز را باید سیستمی نگاه کرد، معتقدند در یک لایهای از تحولات بینالملل دولتها نقش خود را از دست دادهاند و آن لایه اقتصادی و فرهنگی روابط اجتماعی بود که امروز با آمدن هوش مصنوعی به سمت لایه امنیتی هم رسیده و دولتها توان کنترل امنیت جهان را از دست دادهاند. آنچه که امروز رژیم صهیونیستی در غزه میبیند، برهم ریختن تصور پوشالی شکستناپذیری
اسرائیل است که براساس خشونت و روش قهرآمیز در جامعه فلسطینی، در جامعه عربی و جامعه بینالمللی آنچنان جا افتاده بود که بسیاری از ما تصور نمیکردیم عملیاتی که انجام شد واقعی باشد. بسیاری گفتند خود اسرائیلیها میخواستند چنین اتفاقی بیفتد اما واقعیت این است که عصر قدرقدرتی به پایان رسیده است. نه آمریکا قدرقدرت است و نه اسرائیل، اما متاسفانه تندروهای ما و کسانی که شعارهای ضدآمریکایی آنها گوش فلک را کر کرده، بیش از همه به قدرقدرتی آمریکا باور دارند و فکر میکنند اگر آمریکا پای برجام را امضا کرد، این خواسته آمریکا بود چراکه معتقد بودند آمریکا قدرقدرت است. گفتند اگر مهم بود که آمریکا اجازه نمیداد ایران بتواند از تحریم تسلیحاتی خارج شود، اما فراموش کردند که در سال ۲۰۱۹ آقای پمپئو روزشماری در سایت وزارت خارجه آمریکا راه انداخت که نشان میداد چند روز دیگر تحریم ایران به پایان میرسد. اگر مهم نبود، چرا بزرگترین قدرت نظامی دنیا چنین تبلیغاتی را راه انداخت؟ اگر برای آمریکا مهم نبود و همین را میخواست چرا تلاش کرد که آن را به هم بزند؟ چرا وقتی شورای امنیت بیانیه داد، تحریمهای تسهیلاتی ایران تمام شده است، بیانیه دادند
که ما تحریمها را تمام نمیکنیم؟ چون دیگر دنیا قدرقدرت ندارد. چرا اسرائیل اینقدر وحشیگری میکند؟ چون آن هیمنه شکسته شده است. ۷۰ سال مردمی را در یک زندان نگه داشت و همین مردم یکبار در سال 2005 میلادی و در زمان آریل شارون که به قصاب صبرا و شتیلا معروف است، اسرائیل را ناگزیر کردند که از غزه خارج شود. همین مردم در لبنان در سال ۲۰۰۰ رژیم صهیونیستی را مجبور کردند که بدون قید و شرط از جنوب لبنان خارج شود.
چرا ما توانستیم مذاکره کنیم؟ اگر ۷۳درصد مردم ما رای نداده بودند، امکان مذاکره وجود داشت؟ آیا کسی به مذاکرهکنندگان ایرانی توجه میکرد؟ اگر صرفاً توان نظامی و هستهای مهم بود، چرا امروز مذاکره نمیکنید؟ ۷۳ درصد مردم بودند که پای صندوقهای رای آمدند و ثابت کردند سیاست تحریمهای آمریکا شکست خورده است. یکی از وجوه قدرت در عرصه بینالمللی در دنیای کنونی، قدرت مردم است و دیگر قدرت فقط در ابعاد سیاسی، نظامی و اقتصادی محدود نمیشود. اعتماد به قدرت مردم و داشتن مشروعیت در نگاه مردم و افکار عمومی، مبنای قدرت یک کشور و مهمترین عامل بازدارندگی یک کشور در عرصه بینالمللی است. امروز اروپایی که ادعای حقوق بشر آنها گوش همه را کر کرده است با کمال وقاحت از کشتار غیرنظامیان حمایت کرده و در برابر جنایتهای اسرائیل خفقان گرفتهاند و مانع تصویب قطعنامهای هم میشوند که تنها خواسته آن آتشبس و توقف خونریزی است. نخستوزیر دانمارک میآید و میگوید کشته شدن یک شهروند اسرائیلی با کشته شدن یک شهروند فلسطینی تفاوت دارد، بله تفاوت دارد، کشته شدن یک شهروند اشغالگر و یک شهروند اشغالشده تفاوت دارد، ولی شما این تفاوت را برعکس میبینید.
برخی گفتند تیم مذاکرهکننده ایران در زمان برجام آنقدر عوام بوده که نمیدانسته آمریکا پیمانشکن است و به وعده آمریکا اعتماد کردند، بروید ماده ۳۶ برجام را بخوانید و ببینید چه کسی به آنها اعتماد کرده بود؟ اول این ماده ذکر شده است که «اگر ایران ببیند که طرف مقابل اجرا نمیکند…» آنوقت میگویید ما اعتماد کرده بودیم؟ ما خدا را قدرقدرت میدانیم و آمریکا قدرقدرت نیست. اگر اعتماد به قدرت مردم را حفظ کنیم بزرگترین عامل بازدارندگی کشور را داریم. مگر مقاومت ما در جنگ تحمیلی جز با کمک مردم بود؟ ابعاد قدرت در دنیا چندوجهی شده و قدرت تنها قدرت نظامی و سیاسی نیست بلکه قدرت مردمی نیز مهم است. کشور باید از نظر نظامی قوی باشد و همه ما و منطقه ما مدیون سرداران بزرگی چون شهید حاج قاسم سلیمانی هستیم. من در سخنرانیهای خود در خارج از کشور نیز گفتهام که منطقه ما مدیون حاج قاسم سلیمانی است چراکه ایشان منطقه را از وجود داعش پاک کرد. اما این قدرت همراه خود نیاز به مشروعیت و توان اقتصادی و رضایتمندی مردم دارد و تنها در این صورت است که میتوانید به قدرت خود ببالید. در جهان کنونی ابزار قدرت متنوع شده و توانمندی انسان تکیه بر آن ابزار
قدرت است. حضور مردم در انتخابات است که به نظام و کشور در برابر خطرات مصونیت میبخشد و این یک واقعیت است. به همه کسانی که انتقاد دارند میگویم که حضور نیافتن در انتخابات کمکی به رفع مشکلات نمیکند، تنها نشانههای غلطی است به کسانی که همه ما امروز باید به نیت آنها پی برده باشیم. هیچکس در اروپا، کانادا و آمریکا ذرهای برای حقوق من و شما دلسوزی نمیکند اگر آنها ذرهای به انسانیت توجه داشتند این چنین در برابر جنایتهایی که در غزه در حال رخ دادن است، سکوت نمیکردند، آنها هدف و بازی خودشان را دارند.