| کد مطلب: ۷۵۲۸
مسئولیت‌پذیری در حاکمیت یکدست

مسئولیت‌پذیری در حاکمیت یکدست

چهار تحلیلگر و فعال سیاسی در پاسخ به پرسش‌های هم‌میهن بررسی کردند

چهار تحلیلگر و فعال سیاسی در پاسخ به پرسش‌های هم‌میهن بررسی کردند

۱. یکی از موضوعاتی که در ادوار گذشته از سوی رؤسای‌‌جمهور به‌عنوان یک معضل در روند کار دولت مطرح می‌شد، بحث شکاف اختیارات، امکانات و مسئولیت بود و می‌گفتند که در برخی مسائل اختیارات آنها کافی نیست. این مسئله به نظر می‌رسید با یکدست‌سازی حل شود اما باز هم دیده می‌شود که حتی با یکدست‌سازی هم معضل مسئولیت‌پذیری ادامه دارد. علت عدم مسئولیت‌پذیری به‌رغم یکدست‌سازی کامل را چه می‌دانید؟

عباس عبدی: شکاف قدرت و مسئولیت یکی از زیان‌بارترین شکاف‌هایی است که در ساختار سیاسی ایران وجود دارد و پیش از انقلاب هم وجود داشته است، یعنی افرادی قدرت دارند که مسئولیت ندارند و طبعاً پاسخگو نیستند. افرادی هم که باید پاسخگو باشند که قدرت ندارند؛ نمونه‌اش هم همین موضوع فیلترینگ است که وزیر ارتباطات که باید پاسخگو باشد، می‌گوید دست ما نیست، هیچ‌وقت هم مشخص نمی‌شود دست چه کسی است که قدرت دارد چنین کاری را انجام دهد و البته پاسخگو هم نیست. این یک نمونه خیلی کوچکی از ماجرا است. قبلا چون این شکاف در ساخت قدرت بین حکومت و دولت می‌افتاد، به حساب دولتی‌ها گذاشته می‌شد. الان این شکاف در سطح خُرد همچنان وجود دارد اما در سطح کلان برداشته شده است، یعنی اینکه در سطح خرد مثل همین موردی که از فیلترینگ مثال زدم، این شکاف برداشته نشده است، یک کسی فیلتر می‌کند اما یکی دیگر باید جواب جامعه را بدهد که اولی قدرت دارد اما مسئولیت با دومی است. اما در سطح کلان این شکاف برداشته شده است، یعنی دیگر مهم نیست چه کسی در سطح خرد ماجرا مسئول است، کلیت ساختار یکدست شده است و پاسخگوی مسائل است، چیزی که در گذشته و در زمان خاتمی و روحانی وجود نداشت و در واقع ممکن بود که ساختار را دو قسمت کنند و مسئولیت را از روی دوش بخش حاکم بردارند و روی دوش بخش دولت بیندازند. الان دیگر نمی‌توان این کار را انجام داد و شکاف قدرت و مسئولیت در سطح کلان برداشته شده و تمام مسئولیت متوجه تمام قدرت است و تجزیه‌پذیر نیست و خودشان هم چنین ادعایی نمی‌توانند داشته باشند ولی در سطح خرد کماکان وجود دارد که این به خاطر منافعی است که عده‌ای می‌برند و حاضر نیستند این شکاف را از بین ببرند.

ناصر ایمانی: در ارتباط با این موضوع باید چند پاسخ بدهم. پاسخ اول این است که اساساً فرهنگ مسئولیت‌‌پذیری در کشور ما ضعیف است و صرفاً مربوط به دولتمردان نیست. حتی شما در مراودات خانوادگی و شخصی هم نگاه کنید، فرهنگ مسئولیت‌پذیری بسیار ضعیف است، یعنی هیچ موقع اصطلاحاً پدر خانواده نمی‎آید مسئولیت آنچه را هم که برعهده دارد، به عهده بگیرد. می‌گوید بخشی از این اشتباه کرد و بخشی را دیگری، من چه کار کنم. این موضوع اساساً در فرهنگ ماست و مربوط به این دولت و آن دولت هم نیست. حتی در دولت آقای خاتمی که این شعار خوب پایه‌گذاری شد که مسئولان باید به میزان مسئولیت‌شان پاسخگو باشند، اما در همان زمان هم خیلی قوام نگرفت و در دولت‌های بعدی هم اینطور بود. مطلب دوم این است که همواره دولت‌ها اعلام کرده‌اند که ما نمی‌توانیم پاسخگو باشیم زیرا اختیارات نداریم، سوال مهم این است تا مقداری که اختیار دارند، در همان مقدار پاسخگو هستند؟ تا آن مقدار هم پاسخگو نیستند. باز هم باید به مطلب اول برگشت، مسئله پاسخگو بودن به مسئولیت‌ها اساساً فرهنگش ضعیف است. نکته سومی هم که وجود دارد، این است که ما در نظام حکومتی‌مان آنچنان همه چیز را تنیده و پیچیده کرده‌ایم که هر کس بعضی اوقات بخواهد دنبال مسئول برگردد، سخت پیدا می‌کند که چه کسی مسئول است. مثلاً در موضوع حجاب، خود دستگاه‌های مربوطه می‌گویند 25 نهاد باید در مسئله حجاب پاسخگویی کنند اما هیچ‌کس پاسخگو نیست. یا در مورد خیلی مقوله‌های فرهنگی هم شاهد همین هستیم، وزارت ارشاد می‌گوید وقتی به شورایعالی انقلاب فرهنگی مراجعه کنی، می‌گوید مجلس باید پاسخگو باشد، مجلس هم می‌گوید دولت پاسخ دهد. یا در مورد تورم، یک بخش دولت است، یک بخش مجلس است، بخش دیگر مجمع تشخیص مصلحت نظام است. این تنیده کردن مسائل در هم، عملاً راه فرار را ایجاد کرده است و به عبارتی ما خودمان راه فرار را از پاسخگویی باز گذاشته‌ایم. البته این حرفی که زدم به این معنا نیست که حرف‌های قبلی‌ام را نقض کنم، آنها سر جای خودش است اما این هم بهانه شده است.

حمیدرضا جلایی‌پور: اینکه چرا رؤسای‌جمهوری که از سوی مردم انتخاب می‌شوند، نمی‌توانند کار کنند، برای هر رئیس‌جمهوری هم علل خاص دارد و هم علل عام دارد. من در این‌جا به یک علت عام و همیشه حاضر اشاره می‌کنم. حکومت ایران یک «نظام دوگانه» است و تا این دوگانگی وجود داشته باشد، مشکل شکاف اختیار و مسئولیت در کشور باقی خواهد ماند و هزینه اداره کشور سرسام‌آور می‌شود و ایرانیان در تنگنای زندگی قرار خواهند داشت. این دوگانگی چیست؟ از یک طرف، یک بخش کشور همچنان خود را انقلابی می‌داند و قبول ندارد که انقلاب در سال ۵۷ پیروز شده و دیگر حکومت منتخب و قانون باید به کار خود ادامه دهد. گویی این بخش معتقد به «انقلاب دائمی» است. در واقع این بخش هدف انقلاب را برقراری حکومت مردمی، قانونی و توسعه‌گرا نمی‌داند. این بخش معتقد است جمهوری و توسعه کالاهای غربی و ضدانقلابی و ضداسلامی است. این بخش دنبال «هدایت انقلابی» جامعه به‌سوی تمدنی مذهبی و فراملی است و برای طرح‌هایش هم پاسخگو نیست. این ایده‌آل‌ها و طرح‌های انقلابی زمان هم ندارد. یعنی این تمدن فراملی ممکن است چند سال یا چند ده سال دیگر و یا چند قرن دیگر شکل بگیرد! ولی می‌گویند شکل می‌گیرد. هر کسی هم نقد کند می‌گویند وابسته به غرب یا واداده ‌است. این بخش از حکومت دوسوم امکانات کشور را در اختیار دارد. یک بخش دیگر حکومت همان بخشی است که به ظاهر منتخب مردم است (مثل ریاست‌جمهوری و مجلس و شوراهای شهر). این بخش در برابر مردم مسئول است ولی اختیارات و امکانات لازم را برای تغییر در دست ندارد. بخش اول از آرزوهای انقلابی خود می‌گوید و در اداره کشور از بخش منتخب حکومت، دائم طلبکار است. متاسفانه‌ ایران مدت‌هاست که در تله این دوگانگی ایران‌سوز افتاده است. به‌عنوان مثال شما در همین روزها آثار این تله را در موضوع حجاب می‌بینید. بخش منتخب حکومت عملاً فهمیده که راهی ندارد جز احترام به تکثر در پوشش مو (با حجاب، شل‌حجاب، بی‌روسری) و حکومت که نمی‌تواند با هر خانواده‌ای که یک فرد بی‌روسری دارد، بجنگد. اما بخش اول می‌گوید حجاب همه چیز نظام انقلابی است لذا راه را باز می‌کند که نیروهای امنیتی با مردم درشت حرف بزنند و به رغم این‌که رئیس قوه قضائیه به قضات می‌گوید این احکام عجیب را ندهید، ولی آن قضات ویژه رای را می‌دهند چون می‌دانند قدرت کجا هست! چون این تعارض ساختاری در حکومت وجود دارد. حتی وقتی خالص‌سازان در انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ «دولت یکدست» تشکیل می‌دهند باز مشکل حل نمی‌شود. الان دولت یکدست دارد بروکراسی، نظام پزشکی و مهندسی کشور را به نفع فرامین بخش اول شخم می‌زند. برخی نهادها، اساتید پزشکی و مهندسی را بازنشسته می‌کنند ولی کارهای کشور و معیشت مردم سروسامان نمی‌گیرد. اشاره شد این تعارض و دوگانگی مزمن در چهار دهه گذشته، ساختاری حجیم و ناکارآمد درست کرده و جامعه را ناراضی، جنبشی و معترض کرده است. آینده جامعه هم معلوم نیست. ولی کشورهای همسایه حداقل در فرایند اقتصادی دارند پیش می‌روند. متاسفانه الان ارز اول در کشور ما درهم امارات است.

حشمت‌اله فلاحت‌پیشه: متاسفانه در تاریخ شکل‌گیری دولت‌ها در ایران بعد از انقلاب، رفتارهای مختلفی شکل گرفته است که نتیجه عمده این رفتارها عدم تامین نیازهای مردم و پیش‌نیازهای مربوط به توسعه و پیشرفت است. شاید سخت باشد در قالب چند مفهوم کلی این موضوع را توضیح داد اما اجازه می‌خواهم دو مفهوم را به کار بگیرم؛ مفاهیمی که در قالب آن بیشترین ظلم به مردم صورت گرفته است. مفهوم اول محافظه‌کاری و مفهوم دوم فرافکنی است. من رفتار دولت‌های گذشته‌ای که می‌گفتند اختیار لازم را ندارند (و شاهد این موضوع در دولت آقایان خاتمی، دولت دوم احمدی‌نژاد و دولت آقای روحانی بودیم) را بیشتر متاثر از نوعی محافظه‌کاری ‌می‌دانم. فردی که رئیس‌جمهور می‌شود یا دولتمردانی که در رأس امور قرار می‌گیرند، آنها آگاهی کامل به حدود اختیارات و اقتدار خود دارند و براساس همین هم رای اعتماد از مردم و مجلس می‌گیرند. به‌طور طبیعی وقتی که می‌گویند نمی‌‍گذارند یا مانعی در راه ما وجود دارد، این نشان‌دهنده محافظه‌کاری است. اما در وضعیت کنونی شما می‌بینید که نوعی یکدستی وجود دارد و این یکدستی از مجلس تا دولت و حتی رسانه ملی وجود دارد، برای مثال در روزی که رسوایی تغییر سالن نشست خبری وزرای امور خارجه ایران و عربستان به علت وجود عکس شهید سلیمانی به وجود آمد، ما شاهد بودیم که همان شب صدا و سیما برنامه‌ای پخش کرد که دولت به‌دنبال احقاق حق درخصوص خون شهید سلیمانی هستند، یعنی در فاصله چند ساعت هماهنگی شکل گرفت که این رسوایی توجیه شود. این یکدستی کامل که ایجاد شده یک فرصت است اما می‌بینیم که در این دولت هم بخش عمده‌ای از قوانین توسعه و سند چشم‌انداز علمیاتی نمی‌شود و می‌بینیم که بخش‌هایی از دولت یا حامیان آنها فرافکنی می‌کنند. فرافکنی یعنی اینکه شما وقتی در حوزه مسئولیت نتوانید پاسخگو باشید، پاسخ را به ورای آن حوزه موکول می‌کنید، مثلا یک نفر می‌گوید ایرانی‌ها زیاد مصرف می‌کنند، یک فرد دیگر می‌گوید ما در حال باحجاب‌کردن مردم اروپا و آمریکا هستیم؛ این مسائل فرافکنی است. یا بعضاً شاهد فرافکنی برای آینده هستیم مثلا فلان مسئول در دولت یا مجلس که چند سال وقت داشته که ادعاهایش را عملی کند اما نتوانسته است، در سال انتخابات می‌گوید ما برنامه 4ساله داریم که مثلا در اقتصاد ساماندهی کنیم اما توضیح نمی‌دهد در 4سال گذشته چه کار کرده است. حداقل در طول 2 سال گذشته، یکی از بالاترین درآمدزایی‌ها در تاریخ دولت‌های بعد از انقلاب صورت گرفته است، به‌عنوان مثال در طول 2 سال، درآمد مالیاتی 100درصد اضافه شده و دولت در هر موضوعی مالیات، کارمزد و... را اضافه می‌کند و همه اینها از جیب مردم گرفته می‌شود. به اینها باید درآمدهایی که از ناحیه فیلترشکن و گران شدن اینترنت به‌دست می‌آید را اضافه کرد و البته حراج بی‌سابقه 106 هزار میلیارد تومان اموال دولت را شاهد هستیم. مجموع اینها را که نگاه کنیم، بالاترین سطح درآمدزایی صورت گرفته اما در زمینه هزینه‌ها نارضایتی جدی اما برحقی وجود دارد ولی دولت فرافکنی می‌کند.

۲. وقتی هم که مسئولیت موضوع و یا تصمیمی را مانند فیلترینگ بر عهده می‌گیرند، اینطور می‌گویند که این موضوع درخواست مردم بوده است، درحالی‌که پیگیری این مسائل از سوی اقلیت مطرح می‌شود و اکثریت خلاف آن را می‌خواهند. چرا تن دادن به خواسته‌های اقلیت جایگاه مهم‌تری از درخواست‌های اکثریت دارد؟

عباس عبدی: علت این است که اساساً آنها اکثریت را به رسمیت نمی‌شناسند، آنها درست می‌گویند که این خواسته مردم است ولی منظورشان از مردم یک اقلیت محدود هستند و بقیه را اصلاً مردم و ذیحق حساب نمی‌کنند. تعریفی که از قدرت و مشروعیت قدرت برای خودشان دارند به‌گونه‌ای است که اقلیتی را مردم می‌دانند و بقیه را جزئی از شهروندان و مردم محسوب نمی‌کنند.

ناصر ایمانی: در اینکه مواردی که اجرا می‌شود خواسته اقلیت یا اکثریت است، اینطور باید گفت که هیچ دسترسی به اقلیت یا اکثریت بودن نداریم الا اینکه به آمارهایی استناد کنیم که این آمارها توسط مراجع رسمی گرفته شده و آنها بگویند نظر مردم چیست. نمی‌توان گفت این نظر اقلیت یا اکثریت است، زیرا آمار و مستندانی وجود ندارد. آنچه که مسلم است، دولت‌ها و مجالس منبعث از مردم هستند در نظر اینها، در دموکراسی نظر مردم محسوب می‌شود البته انحرافاتی در همه کشورها وجود دارد. من چند آمار در یکی دو ماه اخیر نگاه کردم که برخی نهادهای رسمی و دانشگاهی گرفته‌اند که بیش از 70 درصد مردم اعتقاد به رعایت حجاب دارند. البته من به این آمار هم استناد نمی‌کنم، می‌خواهم مطلب دیگری بگویم. مثلا در مورد مسئله فیلترینگ من انتظار دارم که دولت‌ها و به طور مشخص این دولت، اگر نمی‌خواهد به نظر مردم هم استناد کند اما حداقل حقیقت را به مردم بگویند. وقتی مقامات دولتی می‌گویند سرعت اینترنت بالاست و هیچ مشکلی ندارد، این خلاف واقع است، راست بگویند که اینترنت را محدود کرده‌ایم، وقتی خلاف واقع می‌گویند به شعور مردم توهین می‌کنند، چون مردم عملا این مسائل را می‌بینند، اینها قابل گذشت نیست. مثلا در مورد مسئله فیلترینگ ما بالاخره نفهمیدیم چه کسی مقام تصمیم‌گیرنده است. شورایعالی فضای مجازی تصمیم گرفته یا وزارت ارتباطات یا هر نهاد دیگری؟ هیچ‌کس مسئولیت به عهده نمی‌گیرد، ما نمی‌دانیم وزیر ارتباطات را در این مورد بازخواست کنیم یا سراغ شورایعالی فضای مجازی برویم.

حمیدرضا جلایی‌پور: پاسخ روشن است. دولت یکدست با حمایت بخش اول و انتصابی روی کار آمده است و نمی‌تواند فضای مجازی را کنترل نکند و از طرف دیگر مردم می‌گویند آن شعارهای انتخاباتی چه شده است؟ رئیس‌جمهور در مبارزه انتخاباتی می‌گفت جوانان مثل فرزندان من اینترنت پرسرعت می‌خواهند. ولی الان در عمل وزیر ارتباطات دولت رئیسی وزیر اختلال در اینترنت است و به مردم هم پاسخگو نیست. به همان بخش اقلیت حاکم پاسخگو است و در مصاحبه‌هایش معمولاً به ریش شهروندان می‌خندد. وقتی دغدغه وزیر ارتباطات، کنترل فضای مجازی است، دیگر شعار رشد اقتصاد دانش‌پایه یک حرف بی‌ربط است. متاسفانه این روزها من فارغ‌التحصیلانی را می‌شناسم که به‌خاطر توانایی در شغل‌های دانش‌پایه به آمریکا مهاجرت نمی‌کنند از روی ناچاری به ترکیه، امارات و کویت و حتی عراق مهاجرت می‌کنند. بخش متصلب حکومت هم تقریباً نگرانی ندارد! دو دهه است می‌گوید هرکس می‌خواهد برود، برود.

حشمت‌اله فلاحت‌پیشه: پیش از اینکه به موضوع اقلیت و اکثریت وارد شوم، بیان یک نکته را لازم می‌دانم. در موضوع فیلترینگ دسترسی‌های خاص وجود دارد و یکسری کاسبان فیلتر وجود دارند. همانطور که کاسبی تحریم در ایران لاپوشانی شد، کاسبی فیلتر هم لاپوشانی شده است. متاسفانه بسیاری از افرادی که از فیلترینگ دفاع می‌کنند، خودشان از خط‌های ویژه برخوردار هستند که فیلتر نمی‌شود. یا در موضوع حجاب؛ خُب حجاب یک امر اجتماعی است و با امور اجتماعی باید اقناعی برخورد کرد. یک موضوعی هم که بار شده بر بحث حجاب که مهم و قابل توجه به شمار می‌رود، بحث تغییر نسلی است؛ یعنی نسلی که استدلال‌های گذشته را نمی‌پذیرد. هنوز یک دعوا بین سه قوه و جریان‌های حامی آنها وجود دارد و آن این است که کسی زیر بار ون‌های ارشاد بدون آرم گشت نمی‌رود. آنچه درباره حضور این ون‌ها در ذهن من خطور می‌کند، تجربه تلخ تصمیم‌گیری سران سه قوه برای افزایش قیمت بنزین در سال 98 بود. در آن زمان هم ما دیدیم که سران سه قوه تصمیم گرفتند، طوری که نماینده‌های مجلس 3 بار به صورت استمزاجی با طرح موضوع توسط آقای لاریجانی مخالفت کردند ولی در نهایت سران سه قوه تصمیم گرفتند اما وقتی اعتراضی برانگیخته شد، برخی آقایان عملا زیر بار امضای خود نرفتند. چنین اتفاقی را ما در موضوع حجاب هم می‌بینیم. اگر ون‌ها و ماشین‌ها وظیفه گشت ارشاد را قرار است انجام دهند، باید ببینیم چه کسی تصمیم گرفته است. یک معاون رئیس‌جمهور می‌گوید این تصمیم رئیس‌جمهور نیست اما وقتی هشدار داده می‌شود، نظر تعدیل می‌شود. اگر یک تصمیم سازنده است، چرا تصمیم‌گیرندگان پای آن نمانده‌اند. همزمان می‌بینیم رئیس مجلس از نحوه اجرا اعتراض می‌کند. در شرایطی که هنوز بین سه قوه چالش ایجاد شده، چه امری در جامعه اجرا می‌شود؟ این موضوع منجر به شکاف بیشتر فضای ذهنی مردم و مسئولان می‌شود. لذا من اعتقادم بر این است که متاسفانه در جامعه ما، نوعی آمیختگی حوزه‌های مسئولیت را می‌بینیم. یعنی افرادی که هیچ مسئولیتی ندارند، با یک موضع‌گیری، با یک مقاله‌نویسی و یا یک تهدید، منجر به یکسری تصمیمات می‌شوند که بعد از آن حتی اعضای سه قوه هم از اینکه مسئولیت را بپذیرند اکراه دارند. در مورد بحث اقلیت و اکثریت هم، در عرصه سیاسی وقتی بحث اقلیت و اکثریت صورت می‌گیرد، این موضوع ادعاست مگر اینکه در قالب رای‌گیری مشخص شود. هر جریانی می‌گوید اکثریت مردم چنین موضوعی را می‌خواهند اما این اکثریت را فقط از طریق صندوق رای و رفراندوم می‌توان شناخت. متاسفانه در ایران چون نظام حزبی وجود ندارد، پس یا نباید تقسیم جامعه به اقلیت یا اکثریت را مطرح کرد، یا اگر این ادعا وجود دارد، باید پشتوانه آن بر رای باشد.

۳. پیامدهای موضوع فرار از مسئولیت‌پذیری و همچنین عمل به درخواست‌های اقلیت و نادیده گرفتن اکثریت را روی آرایش سیاسی و تحولات آینده کشور چگونه ارزیابی می‌کنید؟

عباس عبدی: همانطور که گفتم در سطح خرد این قضیه وجود دارد و در سطح کلان دیگر چنین چیزی وجود ندارد. همه مسئولیت متوجه کلیت ساختار قدرت در ایران است. بنابراین هیچ گریزی از پذیرش مسئولیت وضع موجود ندارند. در آرایش سیاسی هم تمام این مسئولیت‌ها متوجه ساختار می‌شود. اگر خوب انجام دهند در آرایش سیاسی به سود آنان است، اگر هم بد انجام دهند (همچنان که در این دو سال انجام دادند و در ادامه هم طبعاً همینطور خواهد شد) بنابراین در آرایش سیاسی به زیان آنهاست.

ناصر ایمانی: این یک پیامد آموزشی - اخلاقی دارد و این است که مردم هم در زندگی روزمره مسئولیتِ چیزی را قبول نکنند زیرا مردم چیزی را می‌پذیرند که دولتمردان‌شان یاد می‌دهند. به نظر من از حیث اجتماعی بزرگترین آسیب همین است که مردم همین کار را انجام دهند و شاهد پدیده ضدارزشی مهم در جامعه باشیم. نکته بعدی این است که ادامه این روند پایه‌های اعتماد عمومی را در دولت‌ها و در نهایت در نظام تضعیف خواهد کرد و به این پایه‌ها آسیب وارد می‌کند، زیرا مردم می‌بینند کسی مسئولیت بر عهده نمی‌گیرد و نمی‌دانند که بالاخره با چه کسی و در چه موردی باید صحبت کنند.

حمیدرضا جلایی‌پور: همانطور که اشاره شد، یکسری از پیامدهایش الان روشن است. ساختاری حجیم و پرهزینه ولی ناکارآمد درست شده است که فقط در صداوسیما تبلیغ عظمت می‌کنند. ولی حتی موضوع حجاب را نمی‌توانند تدبیر کنند. پیامد دیگر این است که جامعه ناراضی و اعتراضی شده است. کافی است به اعتراضات ۹۶، ۹۸، ۱۴۰۱ توجه کنید. متاسفانه هزینه این تعارضی که اشاره شد هر دو سال صدها جان‌باخته داشته است. فاکتور آن را هم اقشار ضعیف پرداخت می‌کنند. غیر از پیامدهای فوق از همه بدتر فقدان چشم‌انداز برای آینده است. چشم‌انداز شهروندان مالزی‌ این است که از ژاپن پیشی بگیرند. اما چشم‌انداز شهروندان ایرانی این است که نگران آینده فرزندشان باشند. از خانه هم که بیرون می‌روند نگران موبایل‌قاپ و تذکر حجاب هستند. متاسفانه در ماه‌های گذشته من با بیش از پنجاه فارغ‌التحصیل و گل سرسبد کلاس‌ها در دانشگاه‌ مصاحبه کردم اکثر آن‌ها آینده روشنی را برای خود و کشورشان نمی‌بینند. خصوصا فارغ‌التحصیلی که توان پرداخت هزینه مسکن نداشته باشد، آماده است به هر کشور دیگری برود، شرمنده پدر و مادرشان به‌خاطر افزایش هزینه‌های زندگی هستند. به نظر من اگر توسط عقلای کشور فکری برای درمان این وضعیت تعارض‌آمیز نشود، وقوع احتمالات فوق در ایران هست. یک احتمال این است که روند فقیر شدن کشور ادامه پیدا کند. چون حکومت ساختاری متعارض، حجیم و ناکارآمد دارد و مخالف توسعه است. در عین حال بخش قدرتمند و غیرپاسخگو به شعارها و توهماتش در صدا‌سیما ادامه می‌دهد. یک احتمال دیگر این است که مردم ناراضی مثل سال‌های گذشته فرصتی به دست بیاورند و دوباره اعتراض کنند. اما بعید است اعتراضات خیابانی به سطح بالاتری از تنش با ساختار سیاسی منجر شود، بلکه ناامنی زیاد و مزمن می‌شود و ممکن است فرزندان مردم بی‌پناه جان ببازند. یک احتمال هم این است که بحران‌ها تشدید شود و حکومت بقای خود را در خطر ببیند و مجبور شود «خالص‌گرایان» را در حاشیه قرار دهد و به صدای عقلا و میانه‌روان کشور گوش کند (که فعلا چنین علامتی را شاهد نیستیم.)

حشمت‌اله فلاحت‌پیشه: یکی از بدترین شیوه‌های مدیریت سیاسی جامعه، فرار از مسئولیت‌پذیری نزد سه قوه است که نتیجه آن را در موضوع بنزین دیدیم که یکی از سران سه قوه گفت من موضوع را چند روز بعد مطلع شدم، یک نفر هم که امضا کرده بود نیابت از طرف حوزه مدیریت خودش را که مجلس بود، نداشت. نتیجه این بود که یک تصمیم توأم با اکراه و اختلاف، به سطح جامعه کشیده شد و نتایج ناگواری داشت. در موضوع حجاب هم من اعتقاد دارم، در شرایطی که مجلس و دولت درگیر لایحه حجاب هستند، تصمیمی که گرفته شده قابل دفاع نیست، برای همین است که کسی مسئولیت آن را نمی‌پذیرد.

دیدگاه

ویژه سیاست
سرمقاله
آخرین اخبار