پـاک کـردن گذشتــه
نگاهی به برخوردهای متفاوت اصولگرایان با مسائل کشور پیش و پس از مسئولیت
نگاهی به برخوردهای متفاوت اصولگرایان با مسائل کشور پیش و پس از مسئولیت
گفتارهایی که از سوی شخصیتها در جهان سیاست بیان میشوند، به مرور زمان توسط افکار عمومی در محک آزمایش قرار میگیرند و افکار عمومی گفتارها و رفتارهای گذشته و حال افراد را در کنار هم قرار میدهند تا تصویری منطبق بر واقعیت رویکرد و نظر این افراد را در دنیای سیاست به دست آورند. سال 94، پس از حمله نیروهای موسوم به خودسر به سفارت عربستان در تهران، ابراهیم رئیسی که آن زمان هنوز سودای ریاستجمهوری را در سر نداشت و دادستان کل کشور بود، پس از حمله و تعطیل شدن سفارت عربستان در مقام حامی قطع ارتباط با این کشور درآمده و گفته بود: «جمهوری اسلامی ایران نیازمند ارتباط با رژیم سعودی نیست. ما اقدامات رژیم آلسعود را امتداد راهبری نظام استکبار جهانی میدانیم.» اما حالا تقریباً 7 سال پس از حملهای که روابط دو کشور را تحت تأثیر قرار داد، رئیسی بدون اینکه اشارهای به گذشته داشته باشد و بگوید چرا نظرش طی 7 سال اخیر تغییر گسترده داشته و دچار 180 درجه تغییر شده است، در گفتوگوی زنده تلویزیونی که سهشنبهشب انجام داد، حرفی برخلاف موضع سال 94 خود بیان کرد و گفت: «بهرغم اختلافات فراوان هیچ زمانی عربستان را دشمن خود تصور نکردیم.» البته این نوع تناقضها بین گفتار و رفتار گذشته و حال، تنها مربوط به ابراهیم رئیسی نیست و به نظر میرسد گریبان بسیاری از اصولگرایان را گرفته است.
تناقضهای ریشهدار
این نوع تناقض در برخورد از سوی سیاستمداران بهویژه اصولگرایان طی دهههای اخیر سابقه داشته است. برای مثال در سال 84 زمانی که محمود احمدینژاد توانست در انتخابات ریاستجمهوری به پیروزی برسد، مرحوم مصباحیزدی درباره احمدینژاد گفته بود: «آیندگان به این نتیجه خواهند رسید که انتخاب، مشحون به کرامات و معجزات بود و از اینرو توفیق شکر این نعمت را از خداوند خواستاریم» و یا گفته بود: «احمدینژاد ذخیره امروز خداوند برای کشور است.» اما پس از اینکه ناکامیها و ناتوانی دولت تحت ریاست احمدینژاد به منصه ظهور رسید و ماجرای قهر و خانهنشینی پیش آمد، تغییر نظر داده و گفته بود: «بیش از ۹۰ درصد معتقدم که او سحر شده است. این وضعیت ابداً طبیعی نیست. هیچ آدم عاقلی چنین کارهایی نمیکند، مگر آنکه اختیار از او سلب شده باشد. این کارها هیچ توجیهی ندارند.»
در عصر جدید و پس از دوران احمدینژاد، تناقض در برخوردها را میتوان آشکارتر دید و نمونههای بارزتری از آنها را مثال زد. برای مثال احمد علمالهدی، امامجمعه مشهد، در زمان اوجگیری تحریمها در آخرین سال ریاست احمدینژاد بر دولت دهم، وقتی کشور درگیر مشکلات اقتصادی بود توصیه کرده بود که «اگر مرغ در دسترس نيست، آن را با يک ماده پروتئيني ديگر جايگزين کنيد. مشهديها! مگر اشکنه پياز داغ را يادتان رفته و آن زندگي را فراموش کردهايد؟» اما همین فرد، زمانی که حسن روحانی به ریاستجمهوری رسید، در یکی از نطقهای جنجالی خود در 8 دی 96 در واکنش به گرانیهای آن زمان گفته بود: «مطالبات مردم هم در مسئله مقابله با گرانی و تأمین هستیشان در مالباختگی، مطالبات بهحق است بدون چونوچرا. مردم حقدارند مطالبه کنند و بخواهند، عزیزان مسئول ما به مطالبات مردم توجه کنند که کارد به استخوانشان نرسد که بیایند وسط خیابان فریاد بزنند.»
اما همان امامجمعه مشهور که در سال 96 میگفت مردم اگر کارد به استخوانشان برسد به خیابان خواهند آمد، در زمان ریاست رئیسی بر دولت، در 29 بهمن 1400 مردم را تشویق به مقاومت کرده و گفته بود: «مردم دارند مقاوم بار میآیند؛ الان در برابر تمام مشکلات معیشتی، مردم ما مقاوماند؛ همه اینها زمینهساز ظهور امام زمان است.» و یا در نمونه دیگر، روزنامه کیهان در زمانی که دلار در دوره حسن روحانی به 5800 تومان رسیده بود، این گرانی را حاصل برجام و تلگرام دانسته بود، اما وقتی که قیمت دلار در دوره حضور ابراهیم رئیسی در دولت به 50 هزار تومان رسید، این روزنامه سیاست سکوت را در پیش گرفت و نقدی را متوجه دولت ندانست. همین روزنامه، پس از حمله نیروهای همفکر نزدیک به خودش به سفارت عربستان، در تیتر یک خود نوشت: «ننگ رابطه با آلسعود از دامان ایران اسلامی پاک شد.» اما در دوره جدید، ظاهراً همان ننگ تبدیل به حُسن شده است. همین روزنامه بدون اینکه اشاره کند با چه فرمولی ممکن است ننگ تبدیل به حُسن شود، پس از ارتباط مجدد با عربستان تیتر زد: «توافق ایران و عربستان، ضربه کاری به رژیم صهیونیستی، مدعیان اصلاحات، مذاکره را یاد بگیرند.» اصولاً تاریخ معاصر ایران و بهویژه 10 سال اخیر، سرشار از این نوع تفاوت در گفتارها و کردارها در بین اصولگرایان است که به نمونههای کوچکی اشاره شد. رفتار آنها زمانی که قدرت را در اختیار ندارند با زمانی که قدرت در دستانشان است تفاوت آشکار دارد و جالبتر اینکه هیچ مسئولیتی را در قبال گذشته خود و آنچه کردهاند بر گردن نمیگیرند.
سخن آخر
در علم سیاست، گزارهای وجود دارد که از آن با عنوان «پارادوکس» یاد میشود، در تعریف علمی پارادوکس آمده است: «پارادوکس یا متناقضنما به هر گزاره یا نتیجهای گفته میشود که با گزارههای قبلی گفته شده در همان نظریه یا دستگاهِ نظری، یا با یکی از باورهای قوی پیشزمینه، شهودِ عقلی یا باورِ عمومی در تناقض باشد.» به عبارت واضحتر، وقتی گفتارها و رفتارهای فعلی با گفتار و رفتار گذشته تفاوت آشکار داشته باشد، این گزاره عملیاتی خواهد شد. آنچه بهصورت مختصر مورد اشاره قرار گرفت، نشانهای کامل از پارادوکسی است که در بین بخشی از طیف صاحب قدرت جریان اصولگرایی ایجاد شده است، البته آنها بخشی هستند که بیش از بسیاری از اصولگرایان سروصدا کرده و بهنوعی سکاندار تئوریهای نوین اصولگرایی محسوب میشوند. گفتارهای گذشتهشان با رفتارها و گفتارهای فعلی تناقضی آشکار دارد و بهصورت آشکار با چرخش 180 درجهای روبهرو شدهاند. جالبتر اینکه آنها که این روزها در حال پاک کردن گذشته خویش هستند، نه پاسخی درباره گفتارها و رفتارهای گذشته خود به جامعه ارائه میدهند که «چرا چیزی که در گذشته بد میدیدند، امروز خوب شده و برای آن تلاش میکنند» و نه اصلاً به روی خود میآورند که در گذشته چه کردهاند. آنها علاوه بر اینکه بار مسئولیت اعمال خود را به دوش نمیکشند و اعتقادی به پاسخگویی ندارند، حتی شاید بتوان گفت اگر امکانش وجود داشته باشد، تمام گذشته را کتمان کرده و میگویند ما نبودهایم که چنین کارهایی را کردهایم و از قبال کارهای ما این آسیبها به کشور وارد شده است. نکته قابل اشاره دیگر این است که آیا باید در قبال آنچه آنها در گذشته کردهاند، امروز به نام منافع ملی سکوت کرد و آنها را درباره آنچه کردهاند مورد بازخواست قرار نداد؟ و همچنین اینکه اصولاً چه تضمینی وجود دارد که اگر دولت آینده، از جناح مقابل بود، باز هم شاهد تکرار این نوع رفتارها از سوی آنها نباشیم؟
نگاه سیاستمدار
حشمتالله فلاحتپیشه رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس دهم:
تناقضها واقعگرایی نیست، عافیتطلبی جناحی است
تناقض در رفتارها و تصمیمگیریها در بازههای زمانی مختلف از سوی چهرههای ثابت، یکی از رویکردهای عجیب در فضای سیاسی است. چنین تزلزل و عدم ثبات دیدگاهی در دو بازه خارج از قدرت و درون قدرت بودن؛ شک و شبهه ارجحیت نگاه جناحی و جریانی بر منافع ملی را به میان میآورد. آیا باید پیگیر این تناقضات مسئولان باشیم؟ هممیهن در این زمینه گفتوگویی با حشمتالله فلاحتپیشه، نماینده ادوار مجلس و رئیس کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس دهم انجام داده است که در ادامه میآید.
رئیس دولت در گفتوگوی زنده خود اعلام کرد که «بهرغم اختلافات فراوان هیچ زمانی عربستان را دشمن خود تصور نکردیم»، این در حالی است که پیش از این رئیسی در سال 94 گفته بود، «آلسعود ... است و ایران نیازی به ارتباط با عربستان ندارد.» علت این تناقضهای گفتاری و رفتاری چیست؟
صحبتهایی که آقای رئیسی الان بیان میکنند بهعنوان رئیسجمهور است. طیف حاکم در مجلس و دولت کنونی، تا زمانی که خارج از حوزه مسئولیت رسمی بودند، نوع نگاهشان از نوع نگاه به شدت آرمانی بود، اما وقتی که وارد عرصه سیاسی شدند فهمیدند که با شعار نمیتوان مملکت را اداره کرد. فلذا به سمت واقعگرایی حرکت کردند. من همیشه عرض کردهام که باید از روی زمین آمدن دولت استقبال کرد، آمدند با واقعیات عرصه سیاسی و اقتصادی مواجه شدند که بهجای اینکه مانع تنش شوند، نباید به تنش دامن بزنند. فلذا تاریخ انقضای مواضعی که قبلاً مطرح کرده بودند، در برخورد با واقعیات سپری شد که اولیناش در سطح کلانتر بود که مربوط به موضعی بود که پیش از این مبنی بر اداره ایران بدون نیاز به اقتصاد خارجی داشتند. ما الان میبینیم امتیازاتی که این دولت برای تنشزدایی میدهد، خیلی بیشتر از امتیازاتی است که دولتهای گذشته دادهاند. به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوان کشور را بدون اقتصاد خارجی و رفع تنگناهای بینالمللی اداره کرد. در موضوع عربستان نیز، همینطور است، بخشی از افرادی که از دیوار سفارت بالا رفتند و بخشی از افرادی که آنها را برای بالا رفتن از دیوار سفارت تحریک کردند، الان در این دولت صاحب پست و جایگاه هستند و یا از حامیان دولت به شمار میروند. حتی در ازای پرچمی که زیر آن سینه میزدند که عکس شهید سلیمانی بود، در ازای بیحرمتی به آن هم سکوت کردند. تا یک جایی این موضوع قابل درک است، تا جایی که واقعگرایی در خدمت منافع ملی باشد، میتوان آن را درک کرد، اما وقتی در خدمت عافیتطلبی جناحی قرار بگیرد، خطرناک خواهد شد. به همین دلیل، با همان سرعتی که از دیوار سفارت بالا رفتند، با همان سرعت از سمت دیگر دیوار پایین افتادند. بیحرمتیای که در نشست مطبوعاتی وزرای خارجه ایران و عربستان صورت گرفت، با آن چیزی که تحت عنوان میدان برای اصول انقلابی مطرح است، در هر دولتی صورت گرفته بود حتماً الان مملکت توسط همین جریانات افراطی به آشوب کشیده شده بود. اما الان میبینیم که حتی عذرخواهی هم وجود ندارد و ماجرا را توجیه میکنند.
سوال دیگری که ایجاد شده این است که چرا اصلاً به روی خودشان نمیآورند که عملکرد گذشته خودشان باعث ایجاد مشکلات در کشور شده بود؟
اصل حاکم در مدیریت سیاسی، ثبات، پایداری و پرهیز از استانداردهای دوگانه و تناقض است. براساس همین اصل، من همان زمان هم گفتم و باز هم میگویم، افرادی که به سفارت انگستان و عربستان حمله کردند، باید مجازات بشوند و خودشان باید غرامت بدهند و الان هم حتماً باید موضوع رسوایی که در نشست خبری وزرای خارجه ایران و عربستان رخ داد، تحت پیگرد قرار بگیرد که ببینیم چه افرادی عامل این قضیه بودند. بهویژه اینکه توئیت منتسب به وزارت خارجه عربستان یک توئیت تحقیرآمیز بود که طرف عربستانی اینطور مطرح کرده بود که ما سالن نشست خبری را تغییر دادیم، زیرا نخواستیم زیر دو عکس این رویداد رسانهای شکل بگیرد؛ این موضوعات باید مورد بررسی قرار بگیرد، اگر بررسی شود در آینده کشور دچار نوسان بین افراط و تفریط نخواهد شد. من اعتقاد دارم، یکسری اتفاقهایی که امروز بین ایران و عربستان میافتد و دستپایین سیاستمداران ایران در قبال عربستان در شرایط کنونی روی دیگر افراطیگری 7 سال قبل است، عدهای هستند که الان دارای جایگاه مدیریتی هستند و پیشتر آمدند یکی از سیاهترین دوران مناسبات دیپلماتیک ایران را با حمله به سفارت عربستان شکل دادند. نتیجه این شد که بعد از 7 سال، دولتی که افراد افراطی منتسب به همین دولت هستند، الان بهگونهای عمل میکنند که در ارتباط با عربستان محکوم به دستپایینتر شدهاند، زیرا الان فکر میکنند در راستای منافع کشور است.
از نگاه شما فردی که در حال حاضر در جایگاه مدیریتی قرار دارد، چقدر در قبال عملکرد گذشته خود پیش از رسیدن به این جایگاه، مسئولیت دارد و چقدر باید در برابر عملکرد گذشتهاش پاسخگو باشد؟ اصولاً تأثیرگذاری مسائل داخلی کشور بر سیاست خارجی چیست؟
همزمان با مسائل دیپلماسی بین ایران و عربستان، یک نمونه پختهتری بین آمریکا و چین داشتیم. چین و آمریکا که هم در راهبرد امنیت ملی و هم در برنامههای بلندمدت توسعه، یکدیگر را بهعنوان مهمترین رقیب حال و آینده معرفی کردهاند، اما مشاهده کردیم وقتی که دیدند این چالش به ضرر دو طرف است، سفر بلینکن به چین صورت گرفت و در بالاترین سطح هم رئیسجمهور چین واقعگرایانه آمد و گفت که باید منافع مشترک را گسترش داد. یعنی سعی کردند مانع گسترش بحران شوند. من معتقدم که باید از گذشته و مناسباتی که در جهان امروز شکل میگیرد، درس گرفت. در جهان امروز، دو قدرت بزرگ جهان بهگونهای واقعگرایانه سعی دارند مانع گسترش بحران شوند، اما در کشور ما میبینیم منافع ملی گرفتار نوعی افراط و تفریط است. درست در زمانی که دولت گذشته سعی داشت به سمت تنشزدایی حرکت کند، گروههای خودسر سعی میکردند این تنشها را گسترش دهند و دولت وقت را متهم به خیانت و پشت کردن به آرمانها کنند، اما الان در شرایطی که میبینیم حتی به مؤلفههای ارزشی کشور توهین میشود، عملاً آن جریانات خودسر نهتنها ساکت هستند، بلکه دنبال توجیه شرایط هستند؛ اتفاقی که در موضوع تغییر سالن نشست خبری افتاد، اتفاقی بود که در قاموس سیاسی جریانات حامی این دولت نمیگنجید، اما ما دیدیم که به فاصله چند ساعت از آن رسوایی سالن وزارت خارجه، صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران برنامهای را تحت عنوان «تلاش وزارت خارجه جمهوری اسلامی برای طرح شکایت از تروریستهای آمریکایی که شهید سلیمانی را شهید کردهاند» پخش کرد و همان افرادی که مسئول رسوایی بودند، مصاحبههایشان پخش شد و گفتند که ما دنبال خونخواهی شهید سلیمانی در محاکم بینالمللی هستیم و این موضوع را پیگیری میکنیم. اینها تناقض است و لذا این تناقضها منجر به افراط و تفریط میشود. این افراط و تفریط فقط در موضوع عربستان نیست، در موضوع انگلستان هم بوده است، در موضوع حیاتی هستهای هم به منافع ملی ما آسیب زد. من معتقدم اگر نگاه جناحی در موضوع هستهای حاکم نمیشد، الان کشور ما برگ برنده را در دیپلماسی هستهای داشت و این همه آسیب به کشور وارد نمیشد، اما همین نگاه جناحی باعث شد که متأسفانه در شرایط خاص، منافع ملی هدر برود.
به نگاه جناحی اشاره داشتید. بعد از اینکه خبر تغییر سالن نشست خبری منتشر شد، یکسری رسانههای مدافع دولت اینطور عنوان کردند که انتشار یک توئیت از سوی خبرنگاری اصلاحطلب باعث شده این اتفاق رخ دهد. چقدر عاقلانه است که یک توئیت باعث شود این مورد صورت گیرد؟
واقعیت ماجرا این است که متأسفانه در سیاست خارجی ما علت اصلی حاکمیت رفتارهای جناحی، این است که یک مدیریت فراجناحی در برخی مسائل سیاست خارجی حاکم نمیشود. برای مثال، همین حالا درحالیکه ما سفارت را بازگشایی کردیم، عربستان هنوز سفارت را بازگشایی نکرده است. اینکه عربستان آمده و یک طبقه از هتل اسپیناسپلاس را اجاره کرده است، همین هم نشاندهنده عدم رعایت شأن برابر در شکلگیری سفارتهای دو طرف است. درحالیکه اگر کلیت قضیه را نگاه کنیم، عربستان هم در مذاکره با ایران دست پایینتری را داشت، زیرا در موضوع یمن دچار نوعی شکست شده بود. در قبال آمریکا به این نتیجه رسیده بودند که دیگر نمیتوانند روی پشتوانه آمریکا حساب باز کنند. ولی در روند شکلگیری، عربستان از یک موضع برتر سعی دارد که روند شکلگیری مناسبات را شکل دهد. اما در ایران ما میبینیم که وقتی پای منافع جناحی پیش میآید، حتی یک گروه خودسر قدرتش از رئیسجمهور مخالفش هم بیشتر میشود. ما دیدیم در زمان برخی رئیسجمهورهای گذشته، برخی گروههای خودسر در خراب کردن، توانشان بیشتر از تلاش رئیسجمهور برای جلوگیری از تخریب بود. من یکی از افرادی هستم که تنشزدایی با عربستان را یکی از اقدامات سازنده میدانم و تحمیل تنش را خیانت افراطیون ایران و عربستان میدانم، ولی معتقدم اتفاقی که الان افتاد و اجازه توهین آشکار داده شد، نشاندهنده این است که طرفهای خارجی ایران به این نتیجه میرسند که همان جریاناتی که با آن سرعت از دیوار سفارت عربستان بالا رفتند، به همان سرعت هم از آن طرف دیوار سفارت عربستان پایین خواهند افتاد. من هیچیک از افراد افراطی در گذشته و تفریطی حال را، نماینده منافع ملی ایران نمیدانم اما متأسفانه برخورد جناحی باعث میشود هم بالا رفتن از دیوار سفارت و هم موضوع سالن نشست خبری، توجیه شود. من معتقدم دولت آقای روحانی قدرت خودش را درک نکرد، لذا دولتش در خیلی موارد مقابل جریانات خودسر سست عمل کرد. رئیس شورای عالی امنیت ملی باید تصمیمگیرنده قاطع باشد.
اصولاً علت اینکه بعضاً گفته میشود برای مصلحت کشور نسبت به گذشته سکوت شده است، چیست؟
دلیل به این برمیگردد که این خودسری از دل عرصه مدیریت سیاسی کشور خارج شده است. شما میبینید کسانی که از سفارت بالا رفتند و به کشور خسارت زدند، بخشی از آنها صاحب جایگاه شدند. در دولت گذشته، علت دو روی سکه بود. یک روی سکه دولت آقای روحانی بود که نتوانستند از اختیارات خود استفاده کنند و یک روی دیگر گروههای خودسری بودند که در توهین به افراد و اقدام علیه منافع ملی نوعی صیانت دارند. ما فقط امیدواریم که در آینده با این مسائل روبهرو نباشیم. تنها چیزی که باید آرزو کرد این است که باید از این اتفاقات درس گرفت. ما در آینده تا جایی که میتوانیم به کسانی که منافع ملی را در گرداب افراط و تفریط آلوده کردند، نباید به آنها پاداش داد، بلکه باید مورد مؤاخذه قرار بگیرند. همانهایی که 7 سال قبل از دیوار سفارت بالا رفتند و همانهایی که هفته پیش از آن طرف دیوار پایین افتادند، اینها منافع ملی را زمین زدند. من اعتقاد دارم همه اینها باید مؤاخذه شوند. من همان زمان هم گفتم نباید از بیتالمال تاوان حمله افراطیون به سفارت عربستان و انگلیس داده شود، بلکه خود افراطیون باید تاوان دهند. الان هم من معتقدم افرادی که رسوایی اخیر را شکل دادند، حتماً باید درباره آنها روشنگری شود و پاسخگو باشند. نکته جالب برای من این است، مجلسی که اسم انقلابی روی خودش گذاشته هیچ اشارهای به این موضوع نکرده است، این موضوع قابل تأمل است. من معتقدم هر دولت و شخصی که دنبال توسعه در داخل و تنشزدایی در خارج است، قطعیتی ندارد که راهش را درست برود، ولی افرادی که نسبت به توسعه در داخل بیتفاوت هستند و در خارج دنبال تنشزایی هستند، حتما راه را اشتباه میروند. من از رفتارهای تنشزدا دفاع میکنم، اما اعتقاد دارم دوستانی که بیش از حد شعار انقلابیگری دادهاند، مراقب باشند اگر از آن سمت بام پایین بیفتند، آسیبشان به منافع ملی خواهد رسید.
نگاه حزب
مهدی عرب صادق معاون سیاسی حزب مؤتلفه اسلامی:
اصلاحطلبان پایه عدم پاسخگویی را گذاشتند
این نکته که آیا افراد و سیاسیون در قبال گذشته خود مسئولیت دارند و یا خیر، از مسائل اصلی است که با توجه به تناقضهای رفتاری مورد توجه است. مهدی عربصادق، معاون سیاسی حزب مؤتلفه اسلامی در گفتوگویی که با هممیهن داشت، معتقد است هیچ تضمینی وجود ندارد که تندروهایی که الان در مسند قدرت هستند، این رفتار را تکرار نکنند. او میگوید، این تندرویهایی که در گذشته وجود دارد، در آینده هم انجام خواهد شد زیرا تندروها خود را محق میدانند.
طی سالهای اخیر در فضای سیاسی کشور شاهد وجود نوعی پارادوکس و تناقض بین رفتارها و گفتارهای گذشته و حال افراد هستیم که در یکی از آخرین موارد آن، موضع رئیس دولت درباره ارتباط با عربستان بود که تفاوت آشکار با سال 94 داشت. علت وجود این تناقض در سیاست ایران چیست؟
خودشان باید توضیح دهند که چرا متناقض برخورد میکنند و یا متناقض حرف میزنند، اما نکته روشن این است که اگر کسی آن چیزی که بیان میکند با آن چیزی که اعتقاد دارد، یکی نباشد، طبیعتاً در استمرار زمان و ادامه رفتارهای سیاسی تناقضها آشکار میشود. ضمن اینکه باید توجه داشت که روابط بینالملل در هر کشوری براساس معادلات جهانی چیده میشود و هر چقدر این معادلات پویایی داشته باشند، چرخشها در نگرشها بیشتر میشود. طبیعتاً نگاه ما در کشور و حاکمیت نباید نسبت به نگاه چند سال قبل یکسان باشد و وابسته به رفتارهای اثرگذار، این تغییرات ایجاد میشود. اما این حرف به این معنا نیست که شما یک روز نظام بینالملل و یا حکومتی را سیاه ببینید و یک روز آن را سفید ببینید. عربستان و آلسعود همان عربستان و آلسعود همیشه هستند و تغییری نداشتهاند، اما اگر منافع ملی ما ایجاب کند که ما نگرشی مبتنی بر منافع ملی خودمان به اینها داشته باشیم، برپایه مصالح ملی باید تصمیم بگیریم اما این را باید با صداقت به افکار عمومی اعلام کنیم که پایه تصمیمات ما این بوده است، نه اینکه بهدنبال توجیه حرکات غلط گذشته باشیم. متأسفانه یک جریانی در کشور که اسم خود را هم انقلابی گذشتهاند، با تندروی، همواره برای کشور هزینه ایجاد کردند و ایجاد خواهند کرد. این هزینهها در آینده ممکن است بیشتر هم بشود. از این مسائل در شرایط سیاست داخلی و خارجی گریزی نیست و ما مبتلا به آن هستیم و فقط هم خاص کشور ما نیست و خیلی از کشورها درگیر این مسئله هستند.
چه تضمینی وجود دارد که اگر در آینده دولتی روی کار آمد که نظرش به تندروها نزدیک نبود، باز هم شاهد تکرار اتفاقات و تندرویهای قبل از سوی آنها که از قدرت دور شدهاند نباشیم؟
این رفتار بوده و در سالهای قبل بیشتر هم شده است. اینها متأسفانه به کسی تضمین نمیدهند، افرادی هستند که خودشان را محق میدانند و بقیه را موظف میدانند که به آنها ضمانت دهند، یعنی خودشان را در موقعیتی نمیبینند که بخواهند تضمین دهند.
بهصورت کلی در فضای سیاسی کشور، چقدر الزام دارد که افراد در برابر گذشته سیاسی خود مسئول باشند و درباره آنچه کردهاند، پاسخ دهند؟
این رفتار غلط سیاسی از اصلاحطلبان شروع شده است. آنها نتیجه عملکرد 32سالهشان را در کشور گردن نگرفتند و طبیعتاً در آن سمت هم ممکن است این نوع رفتار و کنش وجود داشته باشد. هیچ تضمینی هم بابت این موضوع وجود ندارد. ما عادت کردهایم که مسئولیت دیروز خود را به گردن نگیریم، متأسفانه فرهنگ سیاسی کشور ما در چند سال اخیر به این سمت حرکت کرده است که همیشه بهجای پاسخگویی، خودمان را در مقام مطالبهگر بدانیم. موقعی که باید کار کنیم، انتقاد میکنیم. موقعی هم که باید پاسخگو باشیم، در مقام مطالبهگر ظاهر میشویم. این موضوع متأسفانه وجود دارد و کاری هم نمیتوان کرد. تا زمانی که احزاب قوی در کشور حاکم نباشند و احزاب کاغذی جمع نشوند، این داستان ادامه دارد. ما در کشور شاید دو تا سه حزب قوی داشته باشیم، اما بیش از 120 حزب کاغذی وجود دارد. اگر قرار باشد فضای سیاسی مبتنی بر واقعیت و منطق در کشور وجود داشته باشد، ضرورت دارد که ما احزاب قوی داشته باشیم و از تعدد احزاب جلوگیری شود.