| کد مطلب: ۴۵۸۷۰

دوران جدید سایه‏‌نشین/بررسی مسیر سیاسی که سعید جلیلی از ۱۳۶۸ تا به امروز طی کرده است

شاید اگر روند حذف‌ها و طرد کردن‌ها در جریان اصول‌گرا نبود، هیچگاه این فرصت فراهم نمی‌شد که در حضور چهره‌های شاخص و استخوان‌دار سیاستِ ایران، زمین بازی برای افرادی فراهم شود که از بسیاری جهات، کوچکتر از دانه‌درشت‌ها محسوب می‌شدند.

دوران جدید سایه‏‌نشین/بررسی مسیر سیاسی که سعید جلیلی از 1368 تا به امروز طی کرده است

 شاید اگر روند حذف‌ها و طرد کردن‌ها در جریان اصول‌گرا نبود، هیچگاه این فرصت فراهم نمی‌شد که در حضور چهره‌های شاخص و استخوان‌دار سیاستِ ایران، زمین بازی برای افرادی فراهم شود که از بسیاری جهات، کوچکتر از دانه‌درشت‌ها محسوب می‌شدند. اما به هر ترتیب، گردش ایام در بین اصول‌گرایان و حذف کردن خودی‌ها، کار را به جایی رساند که خودشان با دست خودشان، چهره‌هایی چون اکبر هاشمی‌رفسنجانی، ناطق‌نوری، حسن روحانی، علی لاریجانی و... را کنار زده و از دل این حذف‌ها، میدان برای حضور افرادی چون  محمود احمدی‌نژاد و سعید جلیلی فراهم شود.

حالا این روزها باز هم حرف از سعید جلیلی است، او پس از صادر شدن حکم انتصاب علی لاریجانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، جمله‌ای جنجالی در یکی از سخنرانی‌هایش بیان کرده که واکنش‌هایی را در برداشته و این سوال را ایجاد کرده است که با تغییر و تحولات صورت گرفته، مسیر سعید جلیلی به کدام سمت خواهد رفت. 

بررسی راهی که سعید جلیلی در سیاست ایران سپری کرده، ما را به سه مقطع در زندگی سیاسی او می‌رساند تا اینکه این روزها می‌توان از ورود او به چهارمین مقطع زندگی سیاسی سخن گفت؛ مقطعی که می‌توان پیش‌بینی کرد برای او و طیف حامی‌اش بسیار سخت‌تر از سایر مقاطع باشد. 

سال‌های گمنامی 

اولین مقطع از زندگی سیاسی او را می‌توان مربوط به سال‌های پایانی دهه 60 تا نیمه اول دهه 80 دانست؛ مقطعی که خبری از حاشیه و جنجال پیرامون سعید جلیلی نبوده و او برای افکار عمومی، چهره‌ای گمنام محسوب می‌شود. پس از اینکه مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه امام صادق می‌گیرد، در سال 68 و در اولین دولت هاشمی‌رفسنجانی، وارد وزارت خارجه می‌‌شود و تا سال 80 در سمت‌های مختلفی از وزارت خارجه حضور دارد که مهم‌ترین آنها را می‌توان معاونت اداره اول آمریکا دانست.

در همین مقطع، حضور در وزارت خارجه او را به این باور می‌رساند که می‌تواند جایگاهی سیاسی را به‌دست آورد. پس در انتخابات مجلس ششم اولین چالش سیاسی زندگی خود را در دستور کار قرار می‌دهد و از حوزه مشهد کاندیدا می‌‌شود ولی نمی‌تواند رای لازم را برای رسیدن به پارلمان به‌دست آورد. در سال 80 و دولت دوم خاتمی، از وزارت خارجه بیرون می‌رود و کار خود را به عنوان مدیر بررسی‌های جاری دفتر رهبری شروع می‌کند تا اینکه دولت احمدی‌نژاد روی کار آمده و او وارد مقطع جدیدی از زندگی می‌شود. 

سال‌های مذاکره 

با رسیدن محمود احمدی‌نژاد به ریاست دولت، زمینه برای حضور سعید جلیلی در ارکان بالای سیاسی فراهم می‌‌شود و نام خود را در رسانه‌ها و برای افکار عمومی مطرح می‌کند. او ابتدا به وزارت خارجه برگشت و دو سال اول دولت احمدی‌نژاد را در جایگاه معاونت اروپا و آمریکا این وزارت‌خانه حضور داشت تا اینکه در سال 86، جای علی لاریجانی را در دبیری شورای عالی امنیت ملی گرفت و نفر اول تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران شد.

از این مقطع، نام سعید جلیلی برای افکار عمومی آشنا می‌شود. او 6 سال مشغول مذاکره با اروپا بر سر پرونده هسته‌ای ایران بود و در این سال‌ها، خود را تبدیل به چهره‌ای مطرح در رسانه‌ها کرد. درباره سال‌هایی که او مشغول مذاکره بوده و روشی که در مذاکرات به کار می‌برده، اشاره به دو جمله می‌تواند جالب توجه باشد؛ اولین جمله، بحثی است که ویلیام برنز، معاون وقت وزارت خارجه آمریکا در کتاب خاطراتش با نام «کانال پشت پرده» درباره او گفته است: «جلیلی شروع به سخنرانی ۴۰ دقیقه‌ای و فلسفه‌بافی بی‌مورد درمورد فرهنگ و تاریخ ایران می‌کرد... جلیلی وقتی می‌خواست از پاسخگویی مستقیم طفره رود، به طرز شوکه‌کننده‌ای، سخنان مبهم به زبان می‌آورد.»

موضوعی که علی‌اکبر ولایتی، وزیر خارجه اسبق ایران هم درباره آن در سال 92 اینگونه گفته بود: «دیپلماسی این نیست که انسان برود در برابر کشورهای دیگر خطابه بخواند و مطلبی را بیان کند؛ دیپلماسی این نیست که ما یک طرف بنشینیم و طرف مقابل هم بنشیند و ما یک حرف مشخصی را بزنیم، بدون اینکه اقدامات دیگری خارج از اینها انجام دهیم.» 

دوره سایه‌‌نشینی 

در آخرین ماه‌هایی که محمود احمدی‌نژاد بر صندلی پاستور تکیه کرده بود، او که توانسته بود طی 6 سال حضور در مذاکرات هسته‌ای خود را تبدیل به چهره کند، وارد مقطع جدیدی از زندگی سیاسی شد. ابتدا تصمیم می‌گیرد که دومین شانس خود را برای کاندیداتوری امتحان کند و با حمایت محمدتقی مصباح‌یزدی، انصار حزب‌الله و جبهه پایداری در سال 92 کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری ‌‌شود اما تقریباً 4 میلیون و 200 هزار رای می‌آورد. 

با آغاز به کار حسن روحانی، دوره قدرت داشتن او هر چند در ترکیب شورای عالی امنیت ملی همچنان حضور دارد اما دیگر دبیر نیست و نقشی در مذاکرات هسته‌ای ایران ندارد. در این مقطع است که او از دولت سایه سخن می‌گوید، خودش می‌گوید این دولت سایه برای کمک به دولت است اما چیزی که به نمایش در می‌آید، این است که هم طیف‌های او در جبهه پایداری و تفکراتی شبیه این جبهه، تمام تلاش خود را برای ناکام گذاشتن دولت روحانی در آن 8 سال انجام می‌دهند.

طی همین مدت، در انتخابات 96 ثبت‌نام نکرد ولی در بین حامیان سیدابراهیم رئیسی بود. در سال 1400 ثبت‌نام کرد اما به نفع رئیسی کنار کشید. پس از رسیدن رئیسی به ریاست‌جمهوری، سعید جلیلی یکبار دیگر به سایه برگشت. نکته جالب توجه این است که در این دوره زمانی 3 ساله‌ای که رئیسی در رأس قوه مجریه بود، اختلاف‌نظرهای جلیلی با تیم سیاست خارجی درباره مذاکره برقرار بود و به نظر می‌رسد او از خودی‌ها هم راضی نبود. 

عصر چهارم 

سقوط بالگرد سیدابراهیم رئیسی و به‌دنبال آن برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست‌جمهوری، نقطه‌ای بود که باعث شد جلیلی برای مدتی از سایه خارج شده و باز هم هوس رئیس‌جمهور شدن به سرش بزند. این بار برخلاف سال 92، حامیان بیشتری را پیدا کرده بود اما باز هم نتوانست موفق باشد تا سومین تجربه انتخاباتی‌اش هم با شکست روبه‌رو شود. موضوع مهم درباره انتخابات سال 1403، این است که درگیری‌های سعید جلیلی با اصول‌گرایان در این انتخابات به اوج می‌رسد و راضی به کناره‌گیری نمی‌شود؛ تا جایی که جلسه مشترک جلیلی، قالیباف و سردار قاآنی هم به نتیجه منتهی نمی‌شود. 

نکته دیگر این است که او در دو شکست انتخاباتی اصول‌گرایان از اصلاح‌طلبان در سال‌های 1392 و 1403 نقش ویژه‌ای داشته است. به عبارتی او که در جست‌وجوی قدرت است، به گونه‌ای کار کرده که از روند کاری‌اش، اصلاح‌طلبان بیشترین استفاده را کردند. مثلاً در همین انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته، نمی‌توان کتمان کرد که بخشی از افرادی که به مسعود پزشکیان رای دادند، علت رای دادن خود را تلاش برای پیشگیری از قدرت گرفتن جلیلی و حامیانش می‌دانستند. به عبارتی ترس از سعید جلیلی، بخشی از مردم را به سمت پزشکیان آورد. حالا تصور کنید که سعید جلیلی در انتخابات کاندیدا نمی‌شد. شاید در آن صورت، باز هم با برگزاری انتخاباتی خلوت و کم‌مشارکت، یک اصول‌گرای دیگر به ریاست‌جمهوری می‌رسید.

در جریان انتخابات سال 1403، او دائم از برنامه‌هایش در دولت سایه سخن می‌گفت اما نکته جالب این است که بعد از انتخابات، مسعود پزشکیان به او پیشنهاد می‌دهد که برنامه‌هایش را در یک استان اجرا کند. موضوعی که سیدجمال هادیان، نویسنده و روزنامه‌نگار آن را مطرح کرده: «مهمان رئیس‌جمهور پزشکیان بودیم. در فرازی نقل به مضمون گفتند «اخیراً سعید جلیلی را در جلسه‌ای دیدم. دوباره ادعا کرد برنامه دارد! به او گفتم شما که ادعا داری بیا مسئولیتی مثلاً استانداری یک استان را بپذیر؛ اگر از عهده‌اش برآمدی و موفق شدی دور بعد خودم به نفعت کنار می‌روم».» موضوعی که نشان می‌دهد او سایه را بیشتر دوست دارد. 

به هر ترتیب، پس از آمدن مسعود پزشکیان، او باز هم به سایه برمی‌گردد، البته با یک تفاوت مهم نسبت به سایه‌نشینی دوره حسن روحانی. در آن مقطع بیشترین فعالیت‌ها توسط نزدیکان سیاسی جلیلی انجام می‌شد و اقداماتی مانند نشست‌های «دلواپسیم» را که در مخالفت با مذاکرات هسته‌ای بود، انجام می‌دادند اما در دوره جدید، به نظر می‌رسد سعید جلیلی شخصاً وارد ماجرا شده است و قصد دارد خودش هم در جنجال‌ها نقش‌آفرینی کند. او که چند وقت پیش، خودش وارد درگیری حامیان‌اش و قالیباف شد و پاسخ حامیان قالیباف را درباره ادعای دخالت سیدحسن نصرالله در جلسه انتخاباتی مشهد داد و این موضوع را رد کرد اما موضوع اخیر پیش آمده و جنجالی که ایجاد کرده است، سروصدای بیشتری از ماجرای مشهد دارد. 

پس از ایجاد تغییر و تحول در شورای عالی امنیت ملی که با پایان کار احمدیان در دبیری شعام و صدور حکم برای علی لاریجانی همراه بود، سعید جلیلی در یکی از سخنرانی‌هایش تعبیر تندی را درباره مذاکرات به کار می‌برد که نشان می‌دهد او از تحولات صورت گرفته نه‌تنها رضایت ندارد، بلکه عصبانی هم شده است. نکته جالب توجه این است که ویدئوی آن اظهارنظر را از صفحه توئیترش با متن آنچه که گفته منتشر می‌کند تا بازتاب گسترده‌ای داشته باشد و پس از انتشار، واکنش‌هایی را چه از درون اصول‌گرایان و چه در بین اصلاح‌طلبان همراه می‌آورد.

جایی که می‌گوید: «انگار نه انگار که ملت ما پیروز شده است! قوم بنی‌اسرائیل پس از پیروزی بر فرعون، وقتی ۴۰ روز پیامبرشان از میان آن‌ها رفت، به گوساله‌پرستی روی آوردند؛ عده‌ای نیز امروز پس از اینکه دشمن در وسط مذاکره به ما حمله کرد و ملت ایران پیروز شد، از ادامه‌ی مسیر خسارت‌بار گذشته دم می‌زنند!» پس از این جمله، بسیاری در نقد ادبیات جلیلی گفته‌اند.

مثلاً سعید آجورلو، مدیرمسئول روزنامه اصول‌گرای «صبح نو» نوشته بود: «موسی هست. ملت هم گوساله‌پرست نشدند.» و یا همین روز گذشته ابراهیم اصغرزاده می‌نویسد: «جلیلی... نگفت چرا کشور از تحریم، انزوا، تورم، فرارمغزها و جنگ پر شد مگر دولت‌سایه با پروژه نظامی‌سازی سیاست‌خارجی برجام را منفجر و دیپلماسی را بی‌اثر نکرد و مردم را به خاک سیاه ننشاند.از ضربه‌ای که خاک‌ایران را لرزاند و دنیا را علیه‌ ما متحد‌کرد خسته نشدید؟ بس نیست؟» 

به کدام سمت می‌‍‌رود؟ 

چیزی که مشخص است، این است که سعید جلیلی، پس از دومین شکست در انتخابات ریاست‌جمهوری، جایی که احساس کند نقش خودش در خطر قرار می‌گیرد، شخصاً وارد جریان می‌شود. به نوعی جلیلی این توانایی را در خودش می‌بیند که نقش لیدر تندروها را بازی کند؛ موضوعی که می‌تواند ناشی از میزان رای او در انتخابات باشد.

در همین راستاست که، پس از اینکه تحولات در شورای عالی امنیت ملی ایجاد شد، شاید به گمان اینکه جایگاهش در شعام به خطر افتاده، دست به کار شده و مخالفت خود با تصمیم کلان نظام سیاسی برای مذاکره را با آن ادبیات بیان کرد. اما اینکه او در ادامه روند شورای عالی امنیت ملی چه تاثیری داشته باشد و چقدر بتواند جریان‌سازی کند، با توجه به ترکیب فعلی شعام، محل ابهام است. او در شعام حضور دارد اما این حضور شاید دیگر کاربرد سابق را نداشته باشد. هر چند باز هم باید منتظر گذر زمان ماند.

تنها نکته مشخص این است که با شکست پروژه یکدست‌سازی، شاید عصر جدید، برای جلیلی و طیف همراه او عصری متفاوت‌تر و سخت‌تر باشد چنانچه دیروز هم عباس سلیمی‌نمین اشاره‌ای به این موضوع و آینده داشت و گفته بود: «آن‌ها با تمام توان در جهت حذف قرار داشتند و خوشبختانه می‌بینیم که این تلاش‌ها دارد باطل می‌شود و ما قابلیت‌ها و توانمندی‌هایمان را محترم می‌داریم و این بسیار ارزشمند است.» و البته نکته مهم‌تر می‌تواند این باشد که نظام سیاسی دربرابر آنها چگونه موضعی خواهد گرفت و حاشیه امن آنها در بیان هر چه که می‌خواهند، تا کجا ادامه خواهد داشت. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه سیاست
پربازدیدترین
آخرین اخبار